مدرسهای که میرفتیم
*فرزاد سپهر
*معمار و مدرس دانشگاه
بنیان آموزش و پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سالهای دور و نزدیک در مدرسههایی با حیاط سرسبز، کلاس درس درست و حسابی، یک سالن آمفیتئاتر، آزمایشگاه و کتابخانه به همراه راهنماییهای معلم کاربلد و دلسوز شکل میگرفت. در واقع ریزفضاهای گفته شده خود اساس یادگیری بوده و هست.
یک نشانی برای استعدادیابی
طراحی و اجرای ساختمان مدرسه اهمیت دو چندان به خود میگیرد؛ وقتی معلم گرامی برای بیان تجربههای آموزشی، بتواند کلاس را با هدفهای بلندمدت یادگیری به بخشهایی مانند کتابخانه و آزمایشگاه بکشاند و اداره کند. بنابراین سرعت آموزش و نتیجهبخشی آن وقتی قابل ارزیابی است که مدرسه دارای بخشهایی مانند حیاط عمومی برای بازی و زنگ ورزش، سالن آمفیتئاتر برای اجرای برنامههای مورد نظر و یا آزمایشگاه و کتابخانه باشد.
در صورت نبود موارد گفتهشده و بیتفاوتی مدیران مدرسه، تجربههای درسی دانشآموزان ناقص میماند. تجربههایی که به شکل معمول باید توسط دانشآموزان محک بخورد و از خلال این کار، امر بسیار مهم استعدادیابی دانشآموز توسط معلم مربوطه انجام بشود.
مدرسه؛ خانه دوم بچهها
با توجه به میزان ساعتهایی که دانشآموزان در مدرسه هستند میتوان مدرسه را خانه دوم نامید. احساس تعلق خاطر به خانه دوم و اشتیاق و شادمانی برای حضور در مدرسه با ایجاد آرامش و داشتن فضاهای دلخواه مدرسه امکانپذیر است. بخش مهمی از آموزش و تربیت کودکان و نوجوانان در مراودات و بازیهای بچهها با هم به ویژه در حیاط مدرسه میگذرد. وجود حیاط سرسبز برای بازیهای روزانه در ساعتهای بین کلاسهای درسی و یا ورزش و مسابقههای دورهای بخش بسیار مهمی از ایجاد زیرساخت برای تربیت بچهها را میسازد.
از مدرسهای که میرفتیم
به یادآوردن روزهای مدرسه اگر با خاطرههای شیرین آن روزها همراه باشد حس و حال ماندگاری به تمامی طول عمر ما میبخشد و هر بار که یاد مدرسه میافتیم ناخودآگاه به لبخندی شیرین نامهای آشنای روزهای مدرسه را در ذهن مرور میکنیم. اگر با اسامی آشنای روزهای مدرسه در بزرگسالی روبرو بشویم به این شکل که در خیابان و یا در همسایگی و یا به هنگام خرید و مراجعه به مغازه یا شرکت و اداره، دوست و همکلاسی روزهای مدرسه را ببینیم، دوباره ارتباط مثبت آن روزهای مدرسه تداوم پیدا میکند و همین امر بخشهای مهمی از ارتباط اجتماعی میشود. پیدا کردن معلمهای دلسوز روزهای مدرسه که دیگر توفیق دو چندان است و شادمانی خانم معلم و یا آقای معلم را به همراه دارد وقتی از حال و روزمان و سلامتی ما باخبر بشوند.
تعلق خاطر یا حس مکان
یکی از اصطلاحات پایهای و مورد بحث و گفتوگو در فضای معماری، اثرگذاری و ایجاد حس مکان است. اینکه چقدر معمار برای ایجاد حس مکان موفق است، میتواند در اثر ساختهشده او هویدا بشود. استفادهکنندهها و شکل بهرهبرداری از اثر معماری در تداوم حس مکان اثر مستقیم دارند. طراحی و اجرای ساختمان با کاربری آموزشی باید توسط معمار کاربلد و باتجربه انجام بشود تا تعهد معمار در وجود دانش و معرفت معماری در ساختن مدرسه تجلی پیدا کند. مدرسههای شهر یا روستا نقاط بسیار مهمی در بافت شهری یا روستایی هستند و میتوانند ساختمانهای مجاور خود را نیز تحت تأثیر قرار بدهند. اثرگذاری گفتهشده به ویژه در شهر با توجه به ساختار خیابان و کوچه نسبت به روستا بیشتر است. ترافیک شهری یکی از همین اثرگذاریهای مستقیم است.
حاشیههایی فراتر از متن
مدرسه با جزئیات خود بخشهای بسیار مهمی در ایجاد تواناییهای پایدار شهروندان در آینده شهر است. مدرسه میتواند به شکل کامل، فضای معماری شهر را نشانگر باشد و اگر این نشانهها به خلق فضاهای شهری در همجواری مدرسه بینجامد، شهر را در نمای کلی به سمت و سویی میکشاند که شهروندان آینده و دانشآموزان امروز نسبت به نگاهبانی و نگهداری شهر، وجدانی همیشه بیدار پیدا کنند.