مرد اخلاق
«مرتضی پرصمدی» هنرمند همدانی به روایت امیرشهاب رضویان
این ویژگی مشخصه آقای پورصمدی و دستیارانش بود. اینکه به سرعت دوربین را آماده کند، نور و تجهیزات را آماده کند و سرعت بالایی داشته باشد. اینها در کنار اخلاق خوش بسیار به چشم میآید.
*امیرشهاب رضویان
*سینماگر همدانی
آقای پورصمدی را از خیلی سال پیش میشناختم. در دهه ۶۰ به عنوان فیلمبردار در بسیاری از فیلمهای مستند از جمله مجموعه کودکان سرزمین ایران کار کرده بود، زندهیاد سرهنگی این مجموعه مستند را تهیه کرد. فیلمبرداری درخشانش در فیلم مستند پیش ساخته آقای ناصر تقوایی را به خاطر داشتم. او پیش از اینکه در سینمای داستانی مطرح شود یک فیلمبردار باتجربه در حوزه مستند بود که به خوبی هم شناخته شده بود.
زمان ساخت فیلم سینمایی دومم (تهران ساعت ۷ صبح) میخواستم فیلم رویکردی مستندگونه هم داشته باشد. میخواستم برخی سکانسها مانند فیلم مستند باشد پس با آقای پورصمدی تماس گرفتم، البته شانس هم داشتم چون با ایشان همشهری هستم، هر دو همدانی هستیم و البته از من بسیار با تجربهتر و قدیمیترند. از دانشآموختگان مدرسه عالی تلویزیون و سینمای قبل از انقلاب هستند با یک اختلاف سن حدوداً ده ساله. به هر ترتیب برای ساخت تهران هفت صبح همکاری داشتیم، میخواستم فیلم ۳۵ میلیمتری فیلمبرداری شود. یادمان باشد دوربین ۳۵ میلیمتری با کاست و لوازمش حدود چهارده کیلو بود و بخش زیادی از فیلم روی دست فیلمبرداری شد. بسیار راحت قبول کردند و در کار هم خیلی همراه و خوب و حامی بود.
اخلاق و ادب
آقای پورصمدی زمانی که در یک گروه هستند به همه بسیار آرامش میدهند. هیچوقت از او عصبیت نمیبینید یا صدای بلند نمیشنوید. تندی نمیبینید. هر آنچه که میبینید اخلاق است و ادب.
این فیلم را آبان ماه سال ۸۱ با هم کار کردیم و خیلی روزهای خوبی هم با هم گذراندیم. برای من بسیار دوستداشتنی بودند و هستند. زمانی هم که به سینمای داستانی گرایش پیدا کردند کارهای خوبی ارائه دادند. تصویرهای خوب، نورپردازیهای عالی، قابهای زیبا که همگی از توانایی دیگر ایشان یعنی عکاسی هم نشأت میگیرد. عکاس خیلی خوبی هستند و در جای جای ایران وکشورهایی که رفتهاند، عکاسی کردهاند .
زمانی که با یک فیلمبردار همراه و دوست هستی قطعاً ایدههایش را هم به عنوان کارگردان میشنوی و آقای پورصمدی هم ایدههای مؤثری داشت. هم من از این ایدهها استقبال میکردم هم ایشان آنها را دریغ نمیکرد. من حتی برای انتخاب بازیگر هم از او نظر میپرسیدم حتی گاهی در مورد بازیها هم میپرسیدم او میتوانست به عنوان کسی که پشت دوربین است نظرات خوبی بدهد.
فیلمبرداری که فیلم مستند میگیرد باید خیلی تیزچنگ باشد. سریع صحنه را شکار کند باید خود را به سرعت با فضایی که در آن قرار گرفته همراه کند و تطبیق دهد تا بتواند صحنه غیرقابلتکرار را به خوبی ثبت کند. فیلمبرداری که با سینمای مستند کارش را شروع میکند سریعتر خود را با پروژه همراه میکند. این ویژگی مشخصه آقای پورصمدی و دستیارانش بود. اینکه به سرعت دوربین را آماده کند، نور و تجهیزات را آماده کند و سرعت بالایی داشته باشد. اینها در کنار اخلاق خوش بسیار به چشم میآید.
خاطرات
بهتر است در رابطه با آرامش درونی او خاطرهای تعریف کنم. سمت خیابان فرمانیه بودیم. سوار یکی از این جرثقیلهای سبددار، قرار بود آن بالا یک حرکت کرین انجام بدهیم. کنار یک ساختمان ناتمامی که اسکلت فلزی داشت. من، آقای پورصمدی و دستیارش رفتیم بالا در ارتفاعی حدوداً هفت یا هشت متری از زمین بودیم که شلنگ روغن هیدرولیک دستگاه که جک را بالا میبرد، پاره شد. جرثقیل گیر کرد. حدوداً یک ساعتی آن بالا بودیم و هر دو هم میدانستیم مکانیزم دستگاه اینطور است که وقتی روغن تخلیه شود جرثقیل به سرعت پایین خواهد آمد. من نگران بودم امّا آقای پورصمدی در نهایت آرامش آنجا بود.
بالاخره بچههای تدارکات یک جرثقیل دیگر آوردند و ما در همان ارتفاع سوار سبد جرثقیل دوم شدیم و پائین آمدیم که بلافاصله سبدجرثقیل قبلی به سرعت سقوط کرد. آرامش مرتضی پورصمدی برای من جالب بود. اینکه جایی که نمیتوانی کاری بکنی بهتر است آرام باشی نه خودت را عصبی کنی و نه دیگران را. از این ویژگیها زیاد در ایشان هست.
خود من از آسانسور میترسم. یکبار با او سوار آسانسور شدیم که آسانسور گیر کرد. من از فضای بسته آسانسور وحشت کرده بودم و هم این وحشت باعث میشد به چیزهای دیگری مثل کمبود اکسیژن فکر کنم و بیشتر نگران شوم. بازهم آقای پورصمدی در نهایت آرامش ایستاده بود. به من اشاره کرد: ن«گران نباش درست میشود». در کنار این آرامش اخلاقیات خاص و چشمگیر دیگری هم دارند؛ برای مثال یکبار هم با هم سوار ماشین من بودیم. از سر فیلمبرداری برمیگشتیم و روز خاصی هم بود، درگیری جناحهای مختلف گروههای سیاسی. خلاصه خیابان شلوغ بود من هم با صدای بلند موزیک گذاشته بودم. آقای پورصمدی گفت موزیک را کم کن و شیشهها را بده بالا. چون به هرحال جمعیت بیرون خشن به نظر میرسید. من هم کار را کردم. دیدم آقای پورصمدی سکوت کرد. عقب نشسته بود من هم در آینه میدیدمش. بعد که از مهلکه بیرون آمدیم متوجه شدم شیشه عقب را نبستهام. امّا آقای پورصمدی برای بار دوم نگفته بود که شیشه را بالا بکشم. یکبار گفته بود پس در ادامه سکوت کرد. به قول علما که گفتهاند: «العاقل یکفی بالاشاره» او هم اشاره کرده بود و من متوجه نشده بودم امّا باز با آرامش نشسته بود و دوباره چیزی هم نگفته بود.
فیلمبردار خوب
فیلمبردار خوب فیلمبرداری است که هم لنز را بشناسد هم نور و هم حرکت. در کنار اینها آقای پورصمدی سلیقه تصویری خودش را دارد و این سلیقه را به فیلم تحمیل نمیکند. او تصمیمی که کارگردان دارد را با سلیقه خودش همخوان میکند. دوستان فیلمبرداری هستند که به نظر میآید فیلمهایشان شبیه به هم است چون از یک تکنیک نورپردازی یا لنز استفاده میکنند اما پورصمدی قدرت تطبیق دارد در فیلمهای متنوع، متفاوت از هم کار میکند.
در سریال آقای حسینعلی لیالستانی نماهای طولانی عجیبی گرفته بود با ترکیب حرکات خوب دوربین روی دست، تراولینگ و کرین. و در کنار این کار، سریال آقای فتحی را با تصویر و نور کلاسیک هم بسیار خوب کار کرده بود. هر کدام از کارهای او منحصر بهرفرد است و شبیه به کار دیگر نیست. در نهایت من آرزو دارم یک فیلم دیگر هم با او کار کنم.
منبع: فصلنامه سینما حقیقت/ آذر ۱۴۰۰