یادداشت‌‎های جامع‌‏التواریخ: بخش یازدهم
نبردهای اسفندیار در گسترش دین زردشتی بر اساس جامع‌‎التواریخ

0

*علی اصغر بشیری

*نویسنده و پژوهشگر

اسفندیار در منابع زردشتی قهرمان دینی زردتشتیان است که در گسترش این دین تلاش‏‌ها کرده است. در شاهنامه نیز به این تلاش‎ها اشاراتی شده است؛ اما گویا برخی از سفرها و یا نبردهای اسفندیار در گسترش دین زردشتی در شاهنامه نیامده است. در جامع‏‌التواریخ با تفصیل بیشتری به نکاتی از تلاش‎های اسفندیار در گسترش دین زردشتی اشاره شده که در شاهنامه نیست. در این یادداشت به برخی از این موارد اشاره می‌‏شود.

در جامع‌‏التواریخ نخستین جایی که از اسفندیار سخن به میان می‏‌آید، جایی است که زردشت دین خود را بر گشتاسپ آشکار می‌‏کند؛ اما به گفته جامع‌‏التواریخ، این اسفندیار است که نخست دین زردشتی را می‌‏پذیرد. طبق این گزارش، اسفندیار پس از پذیرش دین زردشتی، در گسترش آن اقدام می‌‏کند و همین باعث می‌‏شود که به شهرها و کشورهای مختلف برود و نبردهای سهمگینی در این سرزمین‌‏ها داشته باشد. در نخستین جملات این نکته بیان می‌‏شود که اسفندیار بود که پدر را قانع کرد که باید دین زردشتی را گسترش دهد: «و اول کسی که به دین زردشت درآمد اسفندیار بود و او به خاطر پدر نشاند که این دین را فاش می‌باید کرد و به مجموع ممالک می‌باید فرستاد تا مردم را به این دین در آرند و اسفندیار خود به این امر قیام نمود و مردم را بر دین او تکلیف کرد. بعضی به رغبت به آن در می‌آمدند و بعضی را به زور بر آن می‌داشت و آتشکده‌ها بنا کرد و هرابذه را در آن‌جا نشاند و امت‌ها را بدان دین می‌خواند. رومیان مکتوب فریدون بیاوردند که او نبشته بود که هر کس دین خود را نگاه دارد و گشتاسف اسفندیار را با دوازده هزار سوار بفرستاد تا دین زردشت را در روم ظاهر گرداند و آتشکده‌ها راست کرده و بدین واسطه جنگ‎ها و فتنه‌ها دست داد و چندان خون‎ها ریخته شد» (فض‏الله همدانی، ۱۳۹۲: ۵۰۴). موضوع نبردهای اسفندیار در روم برای گسترش دین زردشتی در شاهنامه نیامده و همچنین این بخش که آنان مکتوب فریدون را آورده باشند که گفته هر کس بر دین خود باشد. ممکن است این مطالب از منابعی دیگر وارد جامع‌‏التواریخ شده باشد.

نکات جالب‏‌تر در بخش‎های دیگر داستان اسفندیار است. در این بخش‏‌ها، سخن از نبرد اسفندیار در زمین‌‏داور و هندوستان است. این‌که اسفندیار بتی سخن‏گو را در هم می‌‏شکند. این بخش چندان هم بی‎پیشینه نیست و مشابه این داستان در گرشاسب‌‏نامه هم هست که گرشاسب بتی معلق را در هندوستان می‌‏شکند و البته بعدها مشابه همین روایت در بوستان سعدی نیز آورده شده است. علاوه بر این موارد نکاتی در گسترش دین زردشتی در هندوستان آمده که باید در توجیه گسترش زردشتی در میان هندوان این بخش‌‏ها مدنظر باشد؛ همچنین سخن از رفتن اسفندیار به ارمنستان و آذربایجان است که دین زردشتی را در آن‌جا گسترش داد؛ این موارد را نیز باید در بافت تاریخی متونی بررسی کرد که معتقدند زردشت اصالتاً اهل آذربایجان بوده است؛ «و در زمین‌داور دین زردشت فاش گردانید و از آن‌جا به کشمیر رفت و از کشمیر به هندوستان و در هر شهری که این دین قبول می‌کردند، معلمان را می‌نشاند تا تعلیمشان می‌کردند و هر شهر که قبول نمی‌کردند با ایشان جنگ می‌کرد و مردم داور قبول نمی‌کردند که ایشان را بتی بود از طلا که احیاناً از میان او صورت آدمی ای ظاهر می‌شد و آن بت را می‌پرستیدند و از آن بت آواز می‌آمد که این حق است و با اسفندیار جنگ کردند. و لشکر ایشان به عدد صد چند لشکر اسفندیار بود و اسفندیار چندان با ایشان جنگ کرد که پادشاه ایشان به دستش افتاد و بکشت و حیلتی چند که ایشان کرده بودند که بدان واسطه صورت آدمی پیدا می‌شد و آواز می‌آمد همه ظاهر گشت و از ایشان چندان بکشت که ایشان منقاد شدند و آتشکده راست کرد، و مردم کشمیر قبول کردند. و به سراندیب رفت و در آن‌جا آتشکده‌ای سنگین بساخت و بفرمود که از حاصل زراعان و میوه‌ها و اسبان ده یک بستانند و آن را وقف آتشکده کرد. و در سند شهری بساخت و آنجا از فرس جمعی را بنشاند تا دین زردشت تعلیم ایشان کنند و در هندوستان آتشکده‌های سنگین عمارت کرد و هر مال که به دستش آمده بود پیش پدر فرستاد و بعد از آن متوجه ارمنیه و آذربایجان شد و در آن‌جا آتشکده‌ها راست کرد و عمارات خوب ساخت، بعد از آن پیش پدر آمد.» (فضل‎الله همدانی، ۱۳۹۲: ۵۰۵).

پس از این جملات، روایات دیگری هست که تا حدودی با شاهنامه منطبق است و آن نیز درخواست زردشت از گشتاسپ برای این‌که به ارجاسپ باج ندهد.

در بخش مناظرات رستم و با اسفندیار، اسفندیار مجدداً این موضوع را یادآوری می‏‌کند که من برای گسترش دین زردشتی نبردها و سفرها کردم و چنان‌که پیشتر هم اشاره رفت، تأکید دارد که من از پدرم، گشتاسپ، خواستم که در گسترش دین زرشتی پای پیش بگذارد: «و بعد از آن ارشاد پدر کردم تا زمانی که دین خدای تعالی را منقاد شد و وسوسه‌‏های شیطانی از دلش برفت و به جد تمام سعی کرد تا تمام جهان را به نور ایمان آراسته گردانید و تا دامن قیامت آثار خیر او باقی است و تمام بتان را بشکست و بتخانه‏‌ها ویران کرد» (فضل‎الله همدانی، ۱۳۹۲: ۵۲۶). این موارد احتمالاً به منابع غیر از شاهنامه که در متون زردشتی و تاریخی آمده سازگار است که در برخی از منابع گفته‏‌اند که اسفندیار اصلاً پسر گشتاسپ نبوده و خود مبلغ دین زردتشی بوده و احتمالاً بعدها در شاهنامه و متون روایی و حماسی، این داستان‎ها با هم تلفیق شده و روایتی را پدید آورده که ما اکنون در شاهنامه دقیقی و شاهنامه فردوسی می‌‏خوانیم. هیچ بعید نیست که این بخش‎ها با طومارهای نقالی و داستان‎های عامیانه از شاهنامخه نیز مرتبط باشند.

منابع: رشید‎الدین فضل‎الله همدانی: ۱۳۹۲، جامع‎التواریخ (تاریخ ایران و اسلام-ج۱)، تصحیح و تحشیه: محمد روشن، تهران: مرکز پژوهشی میراث مکتوب، چاپ اول.

فردوسی، ابوالقاسم: ۱۳۸۶، شاهنامه (ج۱)، تصحیح: دکتر جلال خالقی مطلق، تهران: بنیاد دایره‏المعارف بزرگ اسلامی (مرکز پژوهش‌های ایرانی و اسلامی)، چاپ اول.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.