هشتادیا در مهمانی عمه
*آرمان نوری
عمه بعد از چند سال مهمانی مفصلی برگزار کرد. تقریبا بعد از همهگیر شدن کرونا دیگر به خانه او نرفته بودیم. جشن تولد یکی از نوههایش بود. در این چند روز با حوادث به وقوع پیوسته در کشور بحث نسل «زد» و «دهه هشتادی» در صدر مباحث رسانهای است و اکثر فعالان رسانه، جامعهشناسان و فعالان سیاسی در این باره اظهارنظر کرده یا تحلیل ارائه دادهاند. با اینکه من دهه هفتادی هستم و زیاد فاصلهای با نوع زندگی دهه هشتادیها ندارم، اما در مهمانی عمه با هم صحبتی با چند تن از آنها و به طور مشخص با علی سعی کردم بیشتر در آنها دقیق شوم.
همه نوههای عمه حضور دارند، حین مشغول شدن به پذیرایی با علی بزرگترین نوه سر صحبت را باز میکنم. علی تک فرزند خانواده و لحن او آرام و همراه با مقداری طنز است. او را بعد از مدت طولانی میبینم، پنج یا شش سال پیش شاید آخرین دیدارمان بوده. هیکلش درشت و تیپ و نوع پوشش رسمی دارد. او خودش را برای کنکور آماده میکند و تمرکزش بر درس و هدف او قبولی در رشته پزشکی است. میگوید: در این چند سال هم برای همین هدف تلاش میکرده و به همین دلیل کمتر در مهمانیها شرکت داشته. کنکور امسال به نتیجه دلخواه نرسیده و دوباره تلاش میکند. درباره انتخاب رشته، او همان بحث کلیشهای را که «علاقهمند به پزشکی هستم و انتخابم از روی اجبار نبوده» را تکرار میکند، بیشتر که پاپیچش میشوم بر موضع خود بیشتر پافشاری میکند. همچنین او سخنان چند دقیقه پیش مادرش را در سلیقه موسیقیایی رد میکند. مادرش میگفت: «علی موسیقی ترسناک گوش میدهد.» در ادامه صحبتهای علی متوجه شدم این موسیقی سبک یکی از گروههای «کی پاپ» است که من اسم آن را فراموش کردم. از او پرسیدم معنی این آهنگها چیست و چرا باید چیزی را که نمیفهمیم گوش بدهیم؟ جوابمیدهد: «مگه قراره معنی آهنگ رو بفهمی؟ وقتی شجریان هم گوش بدی معنی آهنگ رو نمیفهمی از نوع خواندن آن کیف میکنی» و در تکمله حرفش اضافه میکند: «بیشتر این نوع آهنگا به آدم هیجان میدن تا معنی». از مطالعات و کتابهایی که میخواند پرسیدم و میگوید که بعد از کنکور مشغول هری پاتر با زبان اصلی است و الان به جلد سوم رسیده. بحث به زبانآموزی و کلاسهایی که در این زمینه رفته، کشید و به این که علاقه دارد زبان چینی را هم یاد بگیرد. دلیلش برای آموزش زبان چینی، مسلط شدن چین بر همه دنیا از جمله فناوری و اقتصاد است و آموختن زبان آنها میتواند سرمایهگذاری خوبی برای آینده باشد. بزرگترهای مجلس مثل همه مهمانیها مشغول بحث سیاسی هستند؛ توجه ما به بحث آنها جلب میشود. به نظر علی رفتن در اعتراضات و هزینهدادن اشتباه هست و از دوستانش تعریف کرد که آسیب دیدهاند و به نوعی خوشحال بود که امسال به دانشگاه نرفت. درباره دوستانش از همجنس و جنس مخالف میپرسم. در جواب، او تمرکز خودش را فقط روی درسخواندن و دوری از این موارد میداند و میگوید تنها برخورد با دوستانش را در کلاسهای آموزشی و یا موقع خوردن فست فود انجام داده. بعد از بیمارشدن به علت مصرف بیش از اندازه فست فود، آن را هم ترک کرده. کمکم بحثمان رو به سردی میرود و علی مشغول به موبایلش میشود. چهار نفر از دیگر بچهها که در مقاطع سنی مختلف اما نزدیک به هم مشغول موبایل هستند. آنها با هم مشغول بگو بخند و از فضای خشک و رسمی بحث بزرگسالان خارج هستند. با شعارهای اعتراضات و باهم شوخی میکنند و از کلنجار رفتن با فیلترشکن و اینترنت صحبت میکنند تا درس و مدرسه و معلم هایشان. یکی از آنها دلتنگ صفحات طنز اینستا است که دیگر پست منتشر نمیکند، دیگری به دلیل مشکلاتی که در چتکردن برایش به وجود آمده گلهمند است و یکی دیگر از سختی ورود به صفحاتی که مطالب درسی و آموزشی دارد، میگوید. صحبتهای آنها در مرز بین جدی و شوخی بودن است. خیلی سریع میتوانند صحبت را از شوخی و لودگی به بحث علمی و جدی تغییر بدهند و دوباره به شوخی بازگردند. همایون دنبال جلب نظر دیگران برای ورق بازی کردن است اما بقیه موافقت نمیکنند. همایون که باشگاه میرود ورزش بدنسازی را برای هیکلیشدن و سیسپک مناسب میداند. یکی دیگر از بچهها رزمی را برای آمادگی برای دعوا مناسب میداند. درباره روابط دوستانهاش میگوید که با زیدش به قهوهخانه میرود و قلیانی با هم میزنند. گهگاهی هم با رفقا در باغ به عرق و مشروب مشغول میشوند. مهمانی کمکم به پایان خودش نزدیک میشود. در واقع کل جمع دنبال وقت گذراندن هستند، اما افراد سنین پائینتر با شوخی و جنب و جوش و بازی بحث میکنند و وقت میگذرانند و شاید بشود گفت از اکنون لذت میبرند و بزرگترهایشان با صحبت جدی از مشکلات خود و جامعه میگویند.