چله بیمارستانی

0

*زهرا کرد

*پرستار

همه تند تند مشغول انجام کارهایشان هستند. نمونه خون‌ها را زودتر از زمانش می‌گیرند تا اگر اقدام اصلاحی نیاز داشت قبل شروع برنامه انجام دهند. از آشپزخانه بیمارستان شام را می‌پرسند و وقتی متوجه می‌شوند مرغ است با درخواست آب مرغ سعی در تکمیل عیش یلدایشان دارند. یکی از بیماران بدحال است و امیدی نمی‌رود تا صبح زنده بماند. پرستاری که مریض‌هایش بهتر است به کمک او می‌شتابد تا همگی بتوانند با هم در مراسم شرکت کنند. ساعت نه شب است که صدای چرخ ترالی غذا از راهروی ورودی بخش می‌آید.

بیمارستان لطف کرده و به مناسبت یلدا در کنار هر غذا یک سیب و مقداری نخود و کشمش گذاشته است. مسئول برگزاری مراسم همه نخود کشمش‌ها را در بشقاب‌های یکبارمصرف پلاستیکی صبحانه روز قبل می‌ریزد و برای مراسم‌ بعد از شام نگه می‌دارد. پرستاران نوبتی می‌روند شام بخورند تا حواسشان به همه بیماران باشد. مسئول چای زودتر از بقیه از شام بلند می‌شود و تریموس هییتی بخش را پرآب می‌کند تا تنها نوشیدنی بخش به موقع آماده شود. یکی از پرستاران از کمدش مقداری قولنجان سولنجان می‌آورد تا در چای بریزند و طعمش را به مناسبت یلدا اندکی بهتر کند. آن‌هایی که مریضشان بیهوش است و کارهایش را انجام داده‌اند چند عدد دروشیت را به عنوان رومیزی روی میز منشی بخش می‌اندازند. هر کس خوراکی‌هایی که از منزل و یا بوفه بیمارستان‌ گرفته روی میز می‌گذارد. نخود و کشمش و سیب‌های بیمارستان نیز تمیز و مرتب در کنار هم قرار گرفته و سعی در رنگ زدن به سفره ساده چله بیمارستان دارند. انارهای کج و کوله اما سرخ و شیرین یکی از همکاران در ماهیتابه بدون دسته بخش جا خوش کرده و در حال فخرفروختن به سیب‌های بدون ظرف روی میز هستند. تخمه‌های بسته‌بندی بوفه بیمارستان پهن شده روی جلد پلاستیکشان مورد ناخنک رهگذران میز قرار می‌گیرند.

دکتر آن شیفت با یک جعبه بزرگ دانمارکی تازه از راه می‌رسد و شیرینی‌ها نیز به سرعت درحالی‌که تعدادیشان را روی هوا می‌زنند روی میزی که زیر دروشیتش انواعی از باکتری‌ها را می‌شود کشت داد، قرار می‌دهند. دسته‌ای گل داوودی در سطل زرد رنگ اشیای برنده بیمارستان به سفره رنگ و بویی بخشیده است. چای آماده شده و پرستاران می‌دانند اگر دیر بجنبند چای گیرشان نمی‌آید. همگی لیوان‌های پارچ‌طوری‌شان که خاصه افراد شب‌کار است را می‌آورند. رنگ و به رنگ و متفاوت. چای نامرغوبی که سهمیه ماهیانه هر بخش است و با افزودنی‌های معطر است که قابل خوردن می‌شود. هم اکنون بخار از لیوان‌های ناهمگن بلند شده و همه کارکنان به جز آن پرستاری که مریضش بدحال است دور میز جمع شده و در حال انداختن عکس یادگاری هستند و حین این کار زنگ ممتد تلفن بخش قطع نمی‌شود و همزمان با آن آیفون هم بی‌وقفه می‌نوازد. پرستار مریض بدحال به دعوت همکاران جایش را با دیگری عوض می‌کند تا او نیز در عکس‌ها حضور داشته باشد.

وقتی همه در حال پفک خوردن و انار دانه‌کردن هستند پرستار بیمار بدحال اعلام کد می‌کند و یکی با دست نوچ شده از شیرینی در حالی‌که در حال دو دستکش می‌پوشد و دیگری ضمن تخمه‌خوردن به بالین بیمار بدحال می‌شتابد و عملیات احیا را شروع می‌کند. ماساژ قلبی بعد از آن‌ حجم از شام و خوراکی حقیقتا نقش نشخوار گوارشی را دارد. متأسفانه بیمار برنمی‌گردد و اولین فوتی شب چله به حساب می آید. پرستارش خسته از آن همه دویدن بی حاصل به جمع می‌پیوندد و در شادیشان همراه میشود. کم کم جمع متفرق می‌شود، هر کس به بالین بیمارش می‌رود و به کارش می‌پردازد.

آخر شب است و کمی از حجم کار کم شده، همه در فضای مجازی شاهد دورهمی‌های مردم هستند. سفره‌های رنگین و خوش نقش و نگار. پرستاران هم از میز پوشیده شده با زیرانداز مریض عکس می‌گذارند و مردم هم در دل می‌گویند به جای کار کردن جشن می‌گیرند! بدون این‌که دریابند محیط کار و زندگی پرستاران به گونه‌ای در هم ادغام شده که فرصتی برای زندگی منهای کار نخواهند داشت.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.