کافه یا قهوه‌خانه؟ مسئله این است…

0

*امین مرتضایی

اون قدیما که دلمون می‌گرفت یا می‌خواستیم با خودمون خلوت کنیم، می‌رفتیم یه کافه دنج می‌نشستیم و یه قهوه‌ای سفارش می‌دادیم و خلاصه لحظاتی رو یا با دوست یا دوستان یا در غار تنهایی خودمون تو کافه سپری می‌کردیم.

البته ناگفته نماند که قهوه‌خانه‌ام بود، ولی خب چون اون‌جا پر دود و دم بود؛ وقتی می‌رفتی کلی مریضی ریه و سرطان می‌گرفتی و و به درد تنهایی‌هات بیشتر اضافه می‌شد؛ حالا بماند که اکثریت جوانان امروزه به سمت قلیان و غیره و ذلک رو آوردن و برای خودشون قهوه‌خانه سیار دست و پا کردن و هر جا میرن یه متر شلنگ و منقل و پایه قلیان و ذغال و تنباکو می‌برن و با چندر غاز از اوقات فراغت شون لذت می‌برن!

آخه نه این‌که امروزه کافه‌ها قیمت منوهاشون گرون و اوضاع اقتصادی‌ام که قربونش برم انقد خوبه که اگه یه قهوه خشک خالی بخوای بخوری باید یه پنجاه، شصت تومنی خالی بشی، اگه  تنها بری وگرنه اگه با یاری، دلداری، دوستی، همکاری بخوای بری که دیگه هیچی و باید یه وام کلان بگیری تا دو دقیقه تو‌ کافه بخوای بشینین و یه قهوه و کیک بخورین تازه اونم اگه شانس بیاری کافه خلوت باشه و بازی مافیا و پدر خوانده و چه میدونم سورپرایز تولد برگزار نشه.

ینی خدا نکنه تو یکی از این کافه‌ها بری، انقد سر و صدا هست که نگو

می‌بینی نشستی یهو اون یکی پا میشه داد میزنه تو داری به من افترا و تهمت

یا همون به اصطلاح خودشون تارگت میزنی ؟

یا مثلا نشستی یهو یه گروه وارد می‌شن با جیغ و اشک و آه و اولش فکر می‌کنی اشتباه به‌جای کافه اومدی مجلس ختم و بعد که ریز تر می‌شی، می‌فهمی نه تولد و صاحب تولد سورپرایز شده و در پوست خودش نمیگنجه و اشک از چشاش جاری شده، اصلا فکر نمی‌کنن بابا میز بغلی خانواده نشسته، دو نفر نامزد نشسته و بعدا همین کارا میشه وظیفه اون پسر یا مرد بیچاره و باید یه همچین حرکت و سورپرایزی رو برای خانمش بزنه وگرنه کارش با کرم الکاتبین.

خلاصه که اون قدیما کافه یه شأن و منزلتی داشت، ولی الان معلوم نیس چه خبره ؛ عروسیِ؟ خانه بازیِ؟ جنگِ؟ چیه ؟

ینی الان طوری شده که بری قهوه‌خانه ساکت‌تر و دنج‌تر از کافه است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.