کتاب یادها و خاطرهها؛ دیدگاهی بر زندگانی اکبر گلپایگانی
هوشنگ جمشیدآبادی از گلپا میگوید
کتاب «یادها و خاطرهها» نوشته «هوشنگ جمشیدآبادی» که در سال ۱۳۹۶ به چاپ رسیده به دو بخش تقسیم شده است؛ در بخش اول نویسنده به ارتباط خود با اکبر گلپایگانی (گُلپا) که از برجستهترین خوانندگان موسیقی اصیل ایرانی است، پرداخته و در بخش دوم بعضی از ترانههای خود را که بخش اعظم کتاب را تشکیل میدهد، منتشر کرده است.
*حسین زندی
*روزنامهنگار
کتاب «یادها و خاطرهها» نوشته «هوشنگ جمشیدآبادی» که در سال ۱۳۹۶ به چاپ رسیده به دو بخش تقسیم شده است؛ در بخش اول نویسنده به ارتباط خود با اکبر گلپایگانی (گُلپا) که از برجستهترین خوانندگان موسیقی اصیل ایرانی است، پرداخته و در بخش دوم بعضی از ترانههای خود را که بخش اعظم کتاب را تشکیل میدهد، منتشر کرده است. نویسنده در پایان تصاویری از هنرمندان بنام ایران را به صورت رنگی ضمیمه کرده است. نقاشی روی جلد کتاب نیز اثر هوشنگ جمشیدآبادی است. در ادامه گفتگوی ما با جمشیدآبادی درباره این کتاب را میخوانید با این توضیح که برای تهیه کتاب «یادها و خاطرهها» میتوان به کتابفروشی مهدی واقع در همدان، سرپل یخچال، کوچه شهید محمدی (عبدل) حضوری مراجعه کرد یا از طریق شماره تلفن ۰۹۱۸۵۴۵۵۰۲۴ به صورت پستی دریافت کرد.
درباره کتاب یادها و خاطرهها که در وصف اکبر گلپایگانی نگاشتهاید توضیح دهید؟
همانطور که میدانید این کتاب به خواننده پر آوازه ایران اکبر گلپایگانی تعلق دارد که با ذوق و استعداد سرشارش در خوانندگی و موسیقی در یک قرن اخیر نزد ایرانیان شناخته شده است. این خواننده مبتکر با سبکی نوین موسیقی ایران را دگرگون ساخته و با شیوه عشق آفرین خود توانسته احساسات و روح شنوندگان خود را از سردی و اغما به هوش و جنبش و هیجان درآورد و با صدای خود نویدی از یک جهان روشن به مردم بدهد.
اانگیزهها و دلبستگیهای شما نسبت به این خواننده چگونه بوده و در این کتاب به چه مواردی اشاره کردهاید؟
این کتاب یادآوری یادها و خاطرههایی است از درستی کار هنری این مرد نیک نام در موسیقی و آوازخوانی، در نوشتههای خود کوشش داشتهام تحریر آواز و نحوه خوانندگی او را، بدانسان که در ذهنیت من و شنیداران بوده به فهم و اندیشه خود بیان کنم. در بخش دوم کتاب بیشتر سرودهها و ترانههای خود را آوردهام.
با گلپا چگونه آشنا شدید؟
باید بگویم مایه خوشوقتی من این بوده که توانستهام از نزدیک با او آشنا شوم و با او تماس داشته باشم و اگر بتوانم تصویر درستی از شخصیت گلپا بدهم، خشنود خواهم شد. و چه خوب است اگر بتوانم در واپسین سالهای زندگیاش از دیدار و اظهارات و نظرخواهی با او تا حدی شخصیتش را درک کنم و آنچه درباره او و هنرش میدانم به روی کاغذ بیاورم، این برای من کار با ارزش و مهمی است.
چه شادی بزرگی است، پذیرا شدن نزد گلپا و دیدار چهره این پهلوان، و دیدار او از نزدیک، گفتار و سخن با او، و فشردن دستش!
نخست من با یکی از هواخواهان گلپا، به نام علی شریفی نویسنده کتاب گلهای جاویدان آشنا شدم و توانستم توسط ایشان دیدارهایی با او ـ با گلپا در خانهاش داشته باشم. در کتاب شرح و تعریف دیدارهای خود را اوردهام و چند شعر و ترانه نیز در وصف او سرودهام ـ دیدم او را، دیدم او را ـ گفتم او را برگشا لب از چه خاموشی گزینی ـ روز و شبها، بسته لبها در فراموشی نشینی؟
برگشا بال و برآ، از کنج غم ای مرغ پرواز ـ خامشی بشکن دوباره با صدایت سر کن آواز
سر ده آوازی دگر، ای هم صدا با ساز گلها، هم نوا با شادی و اندوه دلها
کوچه با آواز تو دارد نوایی ـ خانگه با جام تو گیرد صفایی
این صدا ماند بجا در روزگار از تو ـ نغمههای جاودانه یادگار از تو
تو بر این دفتر نهادی سرگذشتی ـ درس و تحریری ز عشق و سرنوشتی
در ره دلدادگی و عاشقی زیر بارانها نشینی ـ زیر بارانهای اشک ابر گریان
در غم و اندوه و شادیهای ایران تا آخر…
یکی دیگر ترانه مرغ عنقا ـ ترانهای به نام. تو مرو باید بمانی
و شعری به خاطر سال روز تولد ایشان در ده بهمن که مصادف با جشن سده است.
گشودی این چنین روزی خجسته چشم بر گیتی
سزاواری تو بر این روز تو را هست آن زیبنده…
دل افروز تو بادا این چنین جشنی به هر ساله
جهانی بر تو بادا از هواخواهان آکنده
تو ای مرغ چمن این سان که آواز خوشی داری
غنیمت دان نقد عمر که بر کس نیست پاینده
بزن مطرب اهنگی، عراقیوار در برده
به آواز خوش گلپا به شعر این سراینده
تو ای گلپا، به نیکویی و در خوبی سزاواری
به چه حرفی تو را خوانم که باشد بر تو شاینده
تو را جشن تولد فرخت بادا به پیروزی
شب تیره چو بگریزد به روز خوب آینده
نحوه دیدار و گفتگو با ایشان چگونه بود؟ از احوال زندگی او بگویید.
ـ گلپا سعی دارد، در صحبتهای خود بسیار ساده و بیتکلف حرف بزند… نیازی ندارد که به ابتکار علمی و ادبی حرف بزند. موضوعهای مورد علاقه او بیشتر در باب آوازخوانی و موسیقی و اظهار نظر و اطلاعاتی در مورد خوانندگان است. گلپا آدم خوش برخوردی است. حضورش شور و اشتیاق را در آدم برمیانگیزد در سالمندی زندگی گویی، آنچه برای او مهم است… امید است.
چنان که در آواز به واژه امید تکیه میکند. جرأت و توانایی یکی از ویژگیهای اوست. هنر آواز او، به تمامی شخصیت آدمی او بستگی دارد، که دوست داشتن و عشق ورزیدن است. آنچه که مهمتر از همه در گلپا دیده میشود، علاقه او به سرنوشت موسیقی ایران است. از پرسشهایی که با او داشتم، موقعیت هنر موسیقی و مقایسه آن با گذشته است. نظر گلپا بر این است که حرف بر سر خواننده خوب و بد نیست. بلکه حرف بر سر نحوه اجرا و سبک کار و نوع آموزش است. او بر این است که بخشی از خوانندگان ما هم چنان تکرار میکنند و در جا میزنند و موسیقی هزار سال پیش را تکرار میکنند و نوآوری در کارشان دیده نمیشود و شعر فرخی سیستانی را بر زبان میآورد…
فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر ـ سخن نو را که نو را حلاوتیست دگر
او طرفدار همان موسیقی است که پایهگذاران آن داود پیرنیا و رهی معیری و سرایندگان و نوازندگان برجستهای چون روحاله خالقی ـ علی تجویدی ـ پرویز یاحقی ـ اسداله ملک ـ انوشیروان روحانی و دیگران… و کسانی که با او و هم سفران او بودهاند مانند میرزا عبداله دوامی ـ نورعلی خان برومند ـ پازوکی ـ فضل الله توکل ـ هما میرافشار ـ محمد حیدری ـ یوسف فروتن ـ اسماعیل قهرمانی ـ ادیب خوانساری ـ حاج آقا محمد مجرد ـ اردلان سرافراز ـ مرتضی محجوبی ـ جلیل شهناز و…
صدای گلپا چه نوع صدایی است؟
ـ از نظر درجه و مرتبت صدای او شش دانگ است خوانندگانی مانند گلپا و ایرج (حسین خواجه امیری) در پردههای بالا و تا اوج خوب میروند اما موضوع تنها این نیست که صدای او خوب و با قدرت است. او دارای دانش و بینش موسیقی است که هر خواننده باید از آن برخوردار باشد. گر چه خوانندگی او با واژههای ساده و مردم پسند ادا میشود، اما باید اذعان داشت که او به دستگاهها و ردیف و گوشههای موسیقی آگاهی کامل دارد و برادر ایشان حسن گلپایگانی نیز تمام دستگاهها و گوشههای موسیقی ایران را با صدای خود، همراه موسیقی به تحریر و ثبت درآورده است.
چند سالی گلپا خاموش بود، نمیخواند. او دوباره شروع به خواندن کرد؟
بله او پس از دوران خاموشی تحولات و نوآوری تازه داشته یکی از موفقیتهای او آوازیست که در [راست پنجگاه] در آمریکا اجرا کرد که میتوان گفت پس از آواز خسرو و شیرین این آواز تحریر تازهایست که از او برخاسته است و تعدادی ترانههای خوب که دارای پیام هستند.
خدا و سرنوشت، چنان که برخی میگویند. این صدا را خدا بر زبانش نهاده است؟
بر این حرفی نیست که او در هنجار و رفتار خود بر آن است که خدا را رهنمون خود قرار دهد. اما خواست و اراد او نیز همساز و هم داستان با اوست که او با خواستن و نیت خویش و دل استواری در مرحلهای قرار گرفته است مانند کوهنوردی که قلهها را یکی پس از دیگری باید فتح کند. او آگاه و هوشیار است بر این که کاری را که شروع کرده به نقطههای پایان برساند.
نظر دنیای خارج و شناسایی او در خارج از کشور تا چه حدودی است؟
ـ گلپا در خارج از کشور به خوبی او را میشناسند و از او دعوتها میکنند در کشورهای عربی در ترکیه و در اروپا و آمریکا شناخته شده است و هواخواهان دارد و مجسمههایی نیز از او ساختهاند چندی پیش دکتر شاهین فرهت به دیدار او آمده و با او مصاحبهای داشتند.
به نظر شما آیا، کار هنری او در روحیه مردم تأثیرگذار است؟
بله، تأثیرگذار است. او پدید آورنده این هنر است که به سادگی سخن، اندیشه توانمند زندگی را به هر روی غمناک یا شاد در ما بیدار کند. و خون گرم را در رگهای ما بدواند
بازم به سینه دیگ جنون جوش میزند وز خون گرم، دل به درون جوش میزند
اسوده بودم آه… که از یک نگاه گرم خونی که مرده بود کنون جوش میزند
سر تا قدم…
این که گلپا گفته موسیقی از عالم سیاست جداست؟
او نظرش بر این است که موسیقی میتواند پیام سیاسی اجتماعی داشته باشد اما نه در سیستم سیاسی و ایدهئولوژیکی، موسیقی را نباید در قالب حاکمیت سیاسی قرار داده.
نظر خودتان را در باب موسیقی امروز بیان کنید؟
کار هنرمند باید از احساس و گفتههای زندگی روزمره مردم قویتر باشد. در حالی که اکنون هنرمند ضعیفتر و ناتوانتر از جامعه است و تأثیر لازم را روی مردم ندارد آن ارزشها و عشقها که در گذشتگان بود، در مردم امروز مشاهده نمیشود ارزشهای پوشالی و تمدن انتضاعی همه چیز را عوض کرده از خوانندگان صداهای معیوب و علیل گوشها را میآزارد. آن موسیقی و خوانندگی که پیش از این شنیده میشد، شورآفرین و تأثیر زندگی بخش داشت. انسان امروز در تنگناست. موانع اقتصادی نیز افزوده شده و گرفتاریهایی در زندگی ایجاد میکند به دست آوردن هر گونه شی خرج و هزینه میطلبد.
نکته دیگر اینکه، در گذشته آوازهخوان عشق رمانتیک و صورت آرمانی را در خود داشت. نوع آرزوها و رفتن به سوی وصال، این انگیزه پرشورترین احساس را در خواننده و صاحب ساز برمیانگیخت و چنان بود که عشقی بیآلایش برای تشفی قلب خود داشتند. عشقورزی آنها از روی ایمان و باور بود که به زندگی داشتند. صدایی که از حلقوم آنها برمیخاست، گویی آمیخته با اخلاقیات و آداب آنها بود. آنها میراث ارزندهای از خود برجا گذاشتند. باید گفت: عشق و آواز، بدون عشق آوازی وجود ندارد.
جامعه موسیقی ادب و نزاکت خود را میطلبد. برای غنی و فقیر تفاوت نمیکند. موسیقی مرتبط با زندگی آنان است.