*رضا کرمی
*کارشناس ارشد تاریخ
مرداویج پس از چیرگی بر رقیبان و رسیدن به قدرت برای تامین هزینههای افراد سپاه و دستگاه نظامی خود، در صدد توسعه طلبی و گسترش قلمرو برآمد تا با دست اندازی به سرزمینهای بیشتر از ثروت طبیعی آنها و از اموال مردم آن نواحی، سود جوید و خرج و مخارج لشکریان خود را تامین کند.
به سال ۳۱۹ هجری قمری او سپاهی به فرماندهی خواهرزاده خویش ابوالکرادیس به همدان فرستاد و در نبردی که در آنجا در گرفت، حاکم همدان با یاری سپاه خلیفه به فرماندهی ابوعبدالله بن خلف و مردم همدان سپاه دیلمی مرداویج را شکست دادند. منابع اشاره دارند که علت مقاومت سرسختانه مردم همدان در مقابله با سپاه زیاری، شکسته شدن مجسمه «شیرسنگی» به دست سپاه مرداویج بوده است. مرداویج به جهت علاقه به تاریخ و فرهنگ ایران باستان و احیای شاهنشاهی قدیم ایران، قصد داشت این دو مجسمه را که بر فراز ستونهای دروازهای موسوم به باب الاسد قرار داشتهاند به ری منتقل کند؛ اما موفق نشد و پنجههای یکی از شیرها را شکسته و دیگری را کاملاً تخریب کرد. این مجسمه که به عقیده مردم همدان به منزله حافظ و نگاهبان آن سامان تلقی میشد و از قداست و اهمیت ویژهای برخوردار بود توسط سپاه آل زیار دستانش شکسته و از کوه به پایین پرتاب شد. این حرکت در دیده مردم این شهر بسیار ناپسند آمد و موجب همکاری آنان با سپاه خلیفه بر علیه سپاه مردآویج شد. مسعودی که خود در آن زمان میزیسته است در کتاب مروج الذهب به وصف شیر سنگی همدان پرداخته، میگوید: این شیر در جلو دروازه ری است. شیر عظیمی است و مانند کوهی است که زانو زده باشد. از دور گمان می بری که شیر زنده ای است؛ اما چون نزدیک شوی آن را از سنگ مییابی. وی آنگاه از سابقه تاریخی آن، طبق نظر قدما، شرحی ذکر کرده و سپس درباره علت شکست سپاه مرداویج گفته است: مردم همدان از اینکه کسی آن شیر را از جایی که در آن قرار دارد حرکت دهد یا گوشهای از آن را بشکند، سخت آشفته و ناراحت میشدند و چون سپاه مرداویج شیر را به زمین افکنده و گوشهای از آن را شکسته بودند، خشم مردم همدان نسبت به آنان به شدت برانگیخته شد و همین امر موجب شکست سپاه مرداویج شد. در این جنگ چهار هزار نفر از افراد سپاه مرداویج از جمله خواهرزاده وی به دست مردم همدان و سپاه خلیفه کشته شدند.
بیتابی خواهر از یک سو و ناکامی در توسعه قلمرو از سویی دیگر و همچنین فکر انتقام موجب شد تا مرادویج دیگر بار در صدد لشکرکشی به همدان برآید. در دومین جنگی که بین آنان درگرفت، سپاه خلیفه (مقتدر عباسی) که یارای نبرد با سپاه زیاری را در خود نمیدیدند از میدان جنگ گریختند و مردم همدان بهرغم مبارزه سرسختانه و رشادت های فراوان این بار شکست خوردند و این شهر به دست مردآویج زیاری فتح شد. وی که غرق در آتش خشم و حس خونخواهی خواهرزاده خویش بود با ورود به شهر سه روز به قتل عام غیرنظامیان پرداخت. او حتی ریشسفیدانی را که در مصلی شهر برای وساطت نزد مرداویج آمده بودند به قتل رساند و پس از غارت شهر، آن را به آتش کشید.
به گفته مسعودی؛ مرداویج در این جنگ ناجوانمردانه به انتقام کشته شدن خواهرزاده و سپاهش، مردم را قتل عام کرد: «به روز اول به آنها که از شمار خبر یافته و برای ما نقل کردهاند دست کم قریب چهل هزار کس از آنها که سلاح گرفته و پیکار کرده بودند، کشته شد. آنگاه سه روز تمام شمشیر در مردم نهاد و آتش زد و اسیر گرفت. آنگاه به روز سوم باقی مانده را امان داد و شمشیر برگرفت و بانگ انداخت تا پیران و گوشه گیران سوی وی روند…[دستور داد] که دیلم و گیل با زوبین و خنجر دور آنها را بگیرند و همه را بکشند و چنان ستمی به مردم شریف آن شهر روا داشت که نظیر آن را کمتر میتوان نشان داد». مرداویج همچون بیگانگان به مردم همدان بیرحمی و قساوت روا داشت؛ به گونهای که در مجمل التواریخ آمده است «چندان بکشت که پنجاه هزار شلوار بند کشتگان از همدان به جانب ری بردند». مرداویج سپس بر همدان و قسمتهای غربی از جمله کرمانشاهان و لرستان و کردستان دست یافت. او برای رسیدن به اهدافش، با وجود تظاهر به ایران دوستی، ایرانیان را نیز قربانی کرد و با عربها به توافق رسید. پس از این پیروزی مرداویج با خلیفه مذاکره کرد و به خواست وی، نواحی متصرفی همدان و دینور و مضافات آن را تخلیه کرد و به عمّال خلیفه سپرد و به جای آن خلعت و لوای حکومت از شرق همدان تا ری را دریافت کرد.
منابع:
دیلمیان در گستره تاریخ، صص۳۳-۳۴
مجمل التواریخ و القصص، ج ۲ صص ۲۸۳-۲۸۴ و ۷۴۹-۷۵۱
مروج الذهب و معادن الجوهر، ۳۸۰
مرداویج و اندیشه احیای شاهنشاهی ساسانی،صص ۱۷-۳۸