کوهها میزبان امید هستند!
*زهرا کرد
شاید اگر در جهان دیگری زندگی میکردیم، بارشهای آسمانی نظیر برف و باران صرفا پدیدهای محیط زیستی در ارتباط با زمین و جو به حساب میآمد. اما در این مُلک بی مَلَک هر پدیدهای معنای متفاوتی دارد.
پس از گذران روزهای سخت و سرد بر این مملکت و ملتش، گویی آسمان وقتی دید بار امانت بر دوش ایرانیان سخت سنگین و غمین است و مجموعه مدیریتی بیمدیریت کشور هم نسبت به این سیل سهمگین بیاعتمادی و درد بیتفاوت هستند، تصمیم گرفت تا دل مردم را با سردترین موجودیاش، یعنی برف گرم کند.
بارش برف در شهرهایی چون همدان ِ درگیر خشکسالی موجی از امید سپید برای مردم به همراه داشت. امیدی که امسال به شکل دانههای برف بر موی زنان نشست و نوید روزهای آسانتری برای تأمین آب در تابستان آینده را داد.
در شرایطی که اختلالات روان درماننشده منتج به خودکشی شده و زنگ خطرش بالاخره گوش مسئولین را آزرد، این طبیعت بود که در غیاب بدنه حمایتی حاکمیت به یاری روانهای داغدیده مردم این مرز و بوم آمد تا به حاکمان نشان دهد که میشود بهجز فلککردن مردم به خاطر عقایدشان، طنین خندهشان را به فلک برد.
هرچند معنای برف برای طبقهای از جامعه که روز به روز بر تعدادشان افزوده میشود معنایی جز سرما و دردسر ندارد، اما همین طبقه هم به خوبی میدانند که خطر خشکسالی و تبعات دهشتناک پس از آن، از سرمای موقتی بدتر است. گو اینکه در این سرزمین، گزینههای انتخاب همواره بین بد و بدتر است! اما ما با همین امید به گزینه بد است که تاب آوردهایم تا به خوبی برسیم و از چنگ بدتری برهیم که چون دیو سیاه بر بام این کشور قرار گرفته است.
در شرایطی که برای اغلب مدیران ارشد، جسم بر روان اولویت یافته و چنان درگیر بندگی این جسم هستند که برایش سنگینترین احکام را میبرند، طبیعت و ارکانش تنها یاریرسانان مردم تنهای ایران هستند؛ و چه خوشبختند مردم همدان که در فاصله بسیار کمی از کوهستان زندگی میکنند و هرگاه دم دردهای جامعه برشان تنگ میگیرد، با پناهبردن به سنگ و چشمههایش غبار درد را از روانشان میشویند.
کوهستانی که طی صد سال گذشته، در کنار همه ناملایماتی که نسبت به آن روا داشتهاند، کماکان مهربانانه دست محبت بر مردم این شهر میکشد و با دل دریاییاش میزبان بارشهایی است که شرط زیستن در این شهر را فراهم کردهاند.