گیاهان کوهی و نقش بارز آن‌ها در تعادل محیط زیست

0

*سام دفتری

*دکترای علوم زمین

سال‌هاست که طعم و بوی آزربه و تیغ دوراغ با بهار در همدان گره خورده است و چندین نوع گیاه کوهی مانند غازیاغی و شنگ و کنگر و ریواس، از زمان مادربزرگ‌ها در آش و سایر خوراک‌ها مورد استفاده قرار می‌گرفته‌اند. شکی نیست که طبیعت منحصر به فرد همدان بستر مناسبی برای رشد طبیعی و کوهستانی این گیاهان فراهم کرده است و قطعاً کمتر کسی است که در این ایام به الوند سر بزند و مسحور عطر و زیبایی این پوشش سبز خدادادی نشود. فقط بهتر است چند نکته را در نظر داشته باشیم.

این پوشش طبیعی قرن‌هاست که علاوه بر ایجاد زیست‌بوم برای موجودات مختلف، نقش مهمی در کنترل جریان‌های آبی، حفاظت آب و خاک و کنترل دمای محیط دارد. ریشه‌های گیاهان که عمدتاً سطحی هستند مانع فرسایش خاک می‌شوند که این روزها با افزایش ریزگردها در هوایی که تنفس می‌کنیم کاملاً احساس می‌شود. از طرف دیگر همان ریشه‌ها، در بارش‌های فصلی از هدررفت آب به شدت جلوگیری می‌کنند و به نوعی آب را به کانال‌های زیرزمینی هدایت کرده و در نهایت منجر به پرشدن سفره‌های آب و چشمه‌های جاری کوهستان می‌شوند. با توجه به خشکسالی‌های مکرر و مسئله بحران آب، حفظ منابع آبی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و می‌دانیم که در درازمدت، همین تأثیرات ناچیز هم می‌توانند بسیار مؤثر باشند. نکته دیگر، افزایش جمعیت و برداشت بی‌رویه این گیاهان است که شاید عامل اصلی آن، بالا رفتن قیمت این گیاهان و مشکلات اقتصادی مردم باشد که به هر نحو گره‌ای از مشکلات معیشتی آن‌ها باز می‌کند، اما سقف این کار کجاست؟ تقاضای مصرف برای این نعمت طبیعی چه قدر است و نسل‌های بعدی چه هزینه‌ای برای این کار پرداخت خواهند کرد؟ در برخی از گونه‌های گیاهی خطر انقراض وجود دارد چون زیست بوم آن‌ها در شرایط اقلیمی فعلی به خودی خود دستخوش تغییرات جدی شده است. برداشت‌های بی‌رویه، عامل مضاعفی است که با سرعت سرسام‌آور نابودی این پوشش طبیعی را کلید زده است. باز هم به اقدام عاجل و برنامه‌های مدیریتی برای کنترل این کار نیاز داریم.

شاید یکی از راهکارها، فرهنگ‌سازی باشد و مصرف حساب‌شده و متعادل از سوی خانواده‌ها، گام اول در کنترل این معضل به شمار آید. به هر حال می‌دانیم که باید در شیوه مصرف خود تغییر ایجاد کنیم و چه بهتر که این تغییر در جهت حفظ منابع آب، خاک و گونه‌های گیاهی و زیست‌بوم باشد. تا چند دهه پیش به دلیل جمعیت متعادل و شیوه‌های مصرف سنتی، تولید طبیعی این گونه‌های گیاهان بسیار بیشتر از تقاضا بوده و طبیعت قدرت احیا و بازسازی آن را در طول زمان در خود داشته است. با افزایش جمعیت، ابداع روش‌های نوین حمل و نقل و شکل‌گیری صنایع غذایی و صادرات روزافزون، تقاضا برای این‌گونه محصولات به‌شدت افزایش یافت و قطعاً انتفاع مالی برخی خانوارها حکم اعدام این پوشش چندین میلیون ساله را صادر کرد. هزینه‌ای که در درازمدت برای احیای این محصولات باید صرف کنیم، به مراتب بیشتر از مبلغ ناچیزی است که در ازای فروش آن‌ها رد و بدل می‌شود.

از دیگر مشکلات آن است که این گیاهان عمدتاً قبل از این‌که به مرحله بذرافشانی برسند چیده می‌شوند و همین کار به روند نابودی زودرس آن‌ها کمک می‌کند. شاید ریشه این کار هم در بحث اقتصادی قضیه نهفته باشد که برای زودتر رسیدن به بازار، اجازه رشد کامل به این گیاهان بخت‌برگشته داده نمی‌شود و البته که ضعف مدیریت در برداشت و کنترل منابع طبیعی عامل مهم‌تری است.

راهکار اساسی، در امر مدیریت نهفته است. با تقسیم‌بندی مناطق در ارتفاعات مختلف و تعیین نوبت برداشت، می‌توان تا حدود زیادی کنترل این کار را در دست گرفت. رعایت تناوب برداشت بر اساس کمربندهای ارتفاعی، به صورتی‌که علف‌چینی ابتدا از دامنه کوه‌ها آغاز سپس در ارتفاعات انجام شود کمک شایان توجهی به این امر می‌کند، زیرا دمای هوا در دامنه‌ها بالاتر و گرم‌تر است و گیاهان زودتر به مرحله گل‌دهی می‌رسند و این کار فرصتی فراهم می‌کند تا گیاهان نارس در ارتفاعات بالاتر برداشت نشوند تا زمانی‌که گل‌دهی داشته باشند و تکثیر شوند. در کنار آن، پایش علمی و مداوم این پوشش گیاهی که در قالب حمایت‌های مالی و معنوی از طرح‌های تحقیقاتی دانشگاهی و پژوهشی ارائه می‌شوند از راهکارهای اصلی در این چالش به حساب می‌آیند. حمایت از متخصصان در این زمینه و به کارگیری دانش لازم به صورت عملی، باید در دستور کار مسئولین قرارگیرد که در قالب پروژه‌های زیست‌محیطی تعریف شده و اجرایی گردند. در صورت لزوم، می‌توان در این راه از تجربیات بومی و عشایری هم بهره برد زیرا قرن‌ها تجربه در این تجربیات خفته است. شاید اگر از امروز دست به کار شویم، از این اندوخته برای فرزندانمان هم باقی بگذاریم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.