*احسان فکا *نویسنده کفشها سر جایش بود اما دو بال روییده بود روی شانهام. مهندسیمعکوس ضحاک…
*احسان فکا *نویسنده کفشها سر جایش بود اما دو بال روییده بود روی شانهام. مهندسیمعکوس ضحاک…
*احسان فکا *نویسنده بار نمیداد. دوستش نداشتند. نه ناصر و نه فخری نه بهرام که در…