*نصراله پزشکی
*پزشک
شهر بزرگترین ساخته دست بشر است که اگرچه از قرنها پیش وجود داشته است اما شکل امروزی آن از قرن هیجدهم میلادی در اروپا و از اوایل قرن جاری شمسی درایران شکل گرفت. به علت رشد روز افزون جمعیت شهری و شکلگیری نیروهای اقتصادی و اجتماعی جدید در قرن گذشته شهرها نقش اصلی را در تحولات و مطالبات اجتماعی داشتهاند. «حق به شهر» یکی از مطالبات مهم اجتماعی و از مفاهیم نسبتاً جدیدی است که از دهه ۶۰ میلادی مطرح شده است. به طور ساده میتوان گفت حق به شهر، حق شهروندان در تعیین چگونگی ساختار شهر است. بر اساس این نظریه شهر چه از نظر کالبدی- فضایی و چه از نظر اجتماعی- فرهنگی متعلق به همه شهروندان از جمله و به ویژه کودکان بوده و آنها حق دارند به طور مستقیم یا از طریق نهادهای انتخابی خود بر تغییرات آنها اعمال نظر و نظارت کنند. کودکان از این نظر جایگاه ویژهای دارند که آینده شهر متعلق به آنهاست و نیز در نظر گرفتن تمایلات و منافع کودکان در مدیریت شهری منافع بسیاری دیگر از گروههای خاص مانند توانیابان و سالمندان را تا حد زیادی در بر خواهد گرفت.
بر اساس میزان اعتقاد و پایبندی به حق فوق دو دیدگاه اصلی در مدیریت شهری شکل گرفته است. دیدگاه انسانمدار و مشارکتطلب با در نظر گرفتن اصول توسعه پایدار و حق به شهر بر اساس منافع فعلی و آتی و نطرات عموم شهروندان ودیدگاه سازهمحور و سوداگرانه که برای رفع فوری مشکلات و بر اساس نظرات مدیران و منافع اقشار خاص و محدودی بدون توجه به پیامدهای درازمدت عمل میکند. اولویت دادن به حفظ میراث فرهنگی و محیط زیست و منافع اقشار آسیبپذیری مانند کودکان، سالمندان و توانیابان و تاکید بر برنامههای عامالمنفعه مانند توسعه حمل و نقل عمومی و خانههای بومگردی، جلب مشارکت سازمانهای مردمنهاد، پاسخگویی و شفافیت و بهرهمندی عادلانه همه شهروندان از امکانات شهری به ویژه فضاهای تفریحی از ویژکیهای مهم دیدگاه اول است.
متأسفانه در کشور ما از اوایل دهه هفتاد با توجه به قانون خودگردانی شهرداریها و نبود شوراهای شهر دیدگاه دوم در شهرهای بزرگ به ویژه تهران غالب و در بسیاری از موارد حقوق عمومی شهروندان نقض شده است. فروش بیرویه تراکم، ساخت بزرگراهها به قیمت تخریب محیط زیست حتی در بستر رودخانهها و تغییر کاربریهای وسیع که در بسیاری از موارد به نام سرمایهگذاری و مشارکت مردم در مدیریت شهری انجام شده نمونههایی از این اقدامات است. در سالهای اخیر با تلاشهای سازمانهای مردمنهاد و رسانهها و همراهی گروهی از اعضای شوراهای اسلامی شهرها آگاهی عمومی از حق به شهر افزایش یافته و تقابل این دو دیدگاه به چالش اصلی در مدیریت شهری تبدیل شده است.
در همدان با توجه به بافت ویژه آن و وجود آثار گرانبهای فرهنگی و در هم آمیختگی و نزدیکی مناطق شهری با فضاهای طبیعی و نیز نابرابری شدبد در بهرهمندی محلات از امکانات شهری مانند فضاهای سبز و تفریحی این موضوع اهمیت دو چندانی دارد. اگرچه طرحهایی مانند پیادهروسازی برخی خیابانهای مرکزی و مناسبسازی بلوار ارم و اختصاص باغ سبز به کودکان با نیازهای ویژه و نیز حرکت در جهت طرح شهر دوستدار کودک در راستای دیدگاه انسانمدار صورت گرفته و قابل تقدیر است اما متأسفانه بهرغم تلاش برخی از اعضای شورای شهر و رسانهها و سازمانهای مردم نهاد دیدگاه دوم با همان عنوان سرمایهگذاری و مشارکت مردم (عنوانی طنزگونه و البته تلخ که افعال معکوس را به یاد میآورد !!) بر بسیاری از طرحهای اجرا شده یا در حال اجرا و بررسی سایه افکنده که در واقع سوزاندن سرمایههای شهری متعلق به کودکان و آینده شهر است.
در اینجا به ذکر سه مورد از این برنامهها اکتفا میکنیم. ساخت پل روگذر در منطقه موسوم به چراغ قرمز که گویا با چالشهای مهم حقوقی و اجرایی نیز همراه بوده است، با توجه به نظرات بسیاری از کارشناسان، فضایی را که میتوانست با مهندسی ترافیکی مدرن و خردمندانه بدون ساخت پل به یکی از زیباترین ورودیهای شهرها تبدیل شود با سازهای بسیار زمخت و بدقواره جایگزین کرده است. این منطقه میتوانست به یکی از مناطق مهم اطلاعرسانی و نیز اشتغالزایی در مسیر گردشگران تبدیل شود که با توجه به محرومیت محلات اطراف گام مهمی در بهرهمندی آنها از امکانات شهری بود. دومین طرح جایگزینی ایجاد فضای سبز با طرح ساخت برج و مرکز خرید در محل زندان سابق در مجاورت مهمترین بیمارستان مرکزی شهر است که پیامدهای منفی آن برای بیمارستان در شمارههای قبلی آمده است. این در حالی است که این منطقه از شهر به شدت نیاز به فضاهای آزاد و سبز به ویژه برای کودکان و توانیابان و سالمندان و نیز کاهش بار ترافیکی دارد. سومین طرح از این دست تفکیک و تخریب باغهای بسیار زیبای منطقه پردیس و ساخت خانههای کاخ مانند با معماریهای بیگانه و بسیار زننده است که در ازای منافع افراد انگشت شماری کودکان شهر را از داشتن فضای وسیع بازی و تفریح محروم کرد. عواقب منفی برخی از اینگونه طرحها مانند جاده برگشت گنجنامه و امامزاده کوه در ابعاد ملی و چنان وسیع است که هرکدام نیاز به سخنی جداگانه دارد.
یقیناً این دیدگاه و اینگونه طرحها، که ذکر همه آنها مجال دیگری میطلبد، بیشترین آسیب را به منافع کودکان وارد خواهد کرد و آنان را از داشتن شهری شاد، ایمن و خلاق محروم خواهد کرد. با توجه به انتخاب همدان برای طرح آزمایشی (پایلوت) دریافت نشان شهر دوستدار کودک بر مدیران شهرداری و اعضای شورای شهر است که در تمام طرحها اولویت منافع کودکان و سایر گروههای آسیبپذیر را در نظر داشته باشند و بر سازمانهای غیردولتی و دوستدار کودک نیز که باید پیوسته پیگیر و مطالبهگر این حق باشند.