آدمِ نیمه‌کبیر کمی عصبی

0

*حسام‌الدین جعفری

*هنرمند

اگر کلیت جامعه را به صورتِ یک آدم غول‌پیکرِ واحد (یک آدم نیمه‌کبیر[۱]) تصور کنیم، این آدم کارهایی می‌کند که یک آدم معمولی (آدمِ صغیر) هم آن‌ها را انجام می‌دهد. مثلاً گاه هم آوازی می‌خواند و سازی می‌نوازد. ساز و آوازِ این آدم نیمه‌کبیر همان موسیقی‌ای (موسیقی‌هایی‌) است که در جامعه تولید می‌شود. شما خلق و خوی آن آدم نیمه‌کبیر را وقتی با او مواجه‌اید بخوبی می‌بینید؛ همچون وقتی که آدمی شادمان را می‌بینید و شادمانی‌اش را از صدای او و حرکات و وجنات او درمی‌یابید. اگر این آدم شادمان، آوازی یا سازی بخواند یا بنوازد، نیز آن شادی در آن موسیقی بروشنی هویدا می‌شود.

پس از این مقدمه، باید گفت در جامعه ما، در چندین ساله اخیر به‌ویژه، این آدمِ نیمه‌کبیر کمی عصبی است. این آدم وقتی رانندگی می‌کند و یا وقتی در صف نانوایی از کسی جلو می‌زند، عصبیت و عصبانیت‌اش از اندازه‌ای که باید بیش است. این‌جا به اصلِ ماجرای این یادداشت می‌رسیم: این آدمِ نیمه‌کبیر وقتی آوازی می‌خواند یا سازی می‌نوازد، وضعیت آن ساز و آواز چگونه است؟ پاسخ این است: عصبی و عصبانی. این پدیده آشکار و از طرفی پوشیده را کمی شرح می‌دهم. موسیقیِ زمانه ما سراپا ویژگی‌های برون‌ریزیِ اصواتِ یک آدم عصبی را به خود گرفته است: «تند (پرسرعت)»، «پر سر و صدا و پرفشار»، «توأم با ضربانِ پی در پی و گریزان و گدازان و جهنده»، «بی منطق»، و بالاخره «مدام در حال داد و بیداد»، و در پایان «پر از اشتباه».

امروزه نوازندگی‌ها و آهنگسازی‌ها و آوازها را که می‌بینی، این ویژگی‌ها آشکارا در آن‌ها موج می‌زند؛ تفاوتی هم ندارد که موسیقی سنتی باشد یا غیرسنتی. هر چه در درونِ روانِ آن آدمِ نیمه‌کبیر هست در ساز و آوازش بیرون ریخته است. گفت: «حال متکلم از کلامش پیدا است، از کوزه همان برون تراود که در او است». و از سویی دیگر، کسی هم که نوشنده آن آبِ کوزه یا بگوییم شنونده آن اصوات می‌شود، از آن‌چه به او رسیده است تأثیر می‌گیرد و خود نیز به همان حالی می‌افتد که آن آدم نیمه‌کبیر و اصواتش به آن حال بوده‌اند.

امروز دف و تنبک و … شده‌اند سمبلی از ضربان و نبض یک فرد عصبیِ ناخوش احوال، و تار و کمانچه و … شده‌اند نشانی از یک دل‌آشوبه نیازمند به تیمار و درمان، و آواز هم که شده است آینه‌ای از رنجوری و نزاری و گاه هم داد و هوارِ ناکوکِ آدمی دچار سرگشتگی عصبیت. نوازنده با ساز بر سر دعوا است و زورآزمایی و جنگاوری، و خواننده با خود در حال مرافعه و درگیری و گریبان‌گیری.

با این همه اما جای خوشحالی باقی است که اگر موسیقی‌دانی این‌ها را بتواند «ببیند»، می‌تواند برای همه آن‌ها، چاره‌ای نیز بیندیشد.

[۱]  انسان نیمه‌کبیر در اینجا برابر با «جامعه» گرفته شده است و اشاره دارد به «انسان کبیر» که در حکمت قدما برابر با «جهان» دانسته می‌شد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.