نگاهی به شکل‌گیری موزه آموزش و پرورش
از دانه تا درخت

0

*جواد محقق

*شاعر و نویسنده

بیست و چند سال پیش، وقتی داشتم طرح تأسیس موزه‌های آموزش و پرورش را به عنوان «پیشنهادی به مسئولان آموزش و پرورش کشور» می‌نوشتم، فکر نمی‌کردم که این آرزو به این سرعت و وسعت عملی شود، شگفتا انجام آن حتی قبل از چاپ آن نوشته اتفاق افتاد، من داشتم متن را به عنوان سرمقاله یکی از شماره‌های رشد معلم پاکنویس می‌کردم که دو تن از دوستان فرهنگی اصفهان وارد دفترم شدند، گفتند آمده‌ایم دعوتتان کنیم به اصفهان، برای چه؟ برای افتتاح موزه معلم ایران! گفتم یا للعجب! من همین الان داشتم مطلبی را با همین مضمون برای چاپ در مجله آماده می‌کردم! شگفت‌تر آن‌که در انتهای یادداشت نوشته‌ام «بهتر است دوستان آموزش و پرورش اصفهان که در بسیاری از امور ابداعی فرهنگی پیشتازند و ساختمان‌های قدیمی باب موزه هم کم ندارند و معلمان زبده، شاخص و تأثیرگذارشان هم فراوان است در این کار خیر هم پیشقدم شوند و آغازگر تأسیس موزه معلم در ایران باشند».

دوستان عزیز اصفهانی گفتند:  اتفاقا بانی فکری این کار هم به نوعی خود شمایید، معلوم شد یکی، دو سال قبل که به دعوت دوستان به اصفهان رفتم در جمع بعضی از همکاران فرهنگی این پیشنهاد را به صورت شفاهی بیان کرده‌ام و دوستان که آن را پسندیده‌اند از همان زمان دنبال آماده‌سازی مقدمات کار رفته‌اند و حالا پس از یک سال دوندگی موزه آماده افتتاح شده است.

به همت دوستان آفرین گفتم و آن یادداشت هم احتمالا با تذکر همین اتفاق در یکی از شماره‌های مجله چاپ شد که الان زمان دقیق آن را به خاطر ندارم.

دریغا که به خاطر وعده‌ای که به یکی از استان‌های دیگر داده بودم، نتوانستم در افتتاحیه موزه معلم یا موزه آموزش‌و‌پرورش شرکت کنم و توفیق دیدار آن در زمانی دیگر حاصل شد. از آن تاریخ استان‌های دیگری هم به این مهم اقدام کردند و حالا هم موزه معلم یا موزه آموزش‌و‌پرورش نامی آشناست که موجبات برکات زیادی در حوزه تعلیم و تربیت کشور شده است. یکی از این موزه‌ها که بعدا شنیدم بی‌تأثیر از آن یادداشت مختصر نبوده، موزه آموزش و پرورش همدان است که به همت معلم خوش‌فکر و پرتلاش همدانی «سید امیر قشمی» عزیز تأسیس و با پایمردی‌اش تداوم و گسترش یافته است و امروز از بهترین نمونه‌های موزه‌های مشابه خویش است.

تأسیس و اداره چنین مجموعه‌هایی که با مسائل و موضوعات و اشخاص فرهنگی گره خورده است، چنان که به نظر می‌رسد سهل و آسان نیست، حتی مشکل‌ساز هم هست، زیرا علاوه بر دوندگی‌های بسیار و توجیه مقامات دست‌اندرکار و گرفتن اجازه و تهیه مقدمات و تأمین مکان مناسب، نیازمند سعه صدر و فکر فراجناحی و دلی عاشق و روحی خستگی‌ناپذیر و روحیه‌ای خدمتگزار نیز هست که همه این‌ها در کمتر کسی جمع می‌شود، به‌خصوص در زمان و مکانی که انسان‌های آزاده و مستقل در فکر و عمل نه تنها قدر نمی‌بینند و بر صدر نمی‌نشینند، بلکه مرغ عزا و عروسی‌اند و لبه تیغ حذفی هر دو طرف را به گردن دارند و اگر شایعه شائبه‌ای بر رفتار و گفتارشان سایه بیندازد، زیر باران تهمت و افتراهای این و آن چتر هیچ حمایتی را بر سرشان احساس نخواهند کرد.

برای پیشگیری از چنین اتفاق ناگواری که سرمایه‌های زیادی از شهر و دیارمان گرفته است و آن‌ها را به خروج از استان یا خلیدن در کنج انزوا کشانده است، چند تذکر را لازم می‌دانم.

۱ – همه دوستان عاشق ایران در هر کاری باید دقت در جوانب کار و سنجیدن هر اقدام و اجرایی‌کردن هر ایده از توجیه مسئولان منصف و مربوطه فروگذار نکنند و به دور از هیاهوهای تبلیغاتی و سیاسی‌کارهای حزبی و گروهی به ساماندهی کار خویش بپردازند و از مشورت صاحب‌نظران دلسوز هم بهره بگیرند.

۲- مسئولان ریشه‌دار و آینده‌نگر و دین‌مدار و فرهنگ‌دوست هم وظیفه دارند تا آن‌جا که می‌توانند، بی‌هیچ چشمداشتی به این نیروهای خدوم و خوش‌فکر و هنرمند کمک کنند تا بنیان‌های فکر و فرهنگ و استقلال و آزادی فارغ از آیند و روند این وزیر و آن وکیل در این آب و خاک محکم‌تر شود تا نسل‌های امروز و فردای این سرزمین در تند باد بی‌هویتی وزیده از هزاران رسانه دشمن، در باغسار امن و آسایش ایران و اسلام ریشه بدوانند و به درختانی پربار و بر تبدیل شوند و سایه عدل و انصاف و دانش و بینش را بر سر مردم خویش بگسترانند.

۳- آخرین توصیه‌ام به هر دو طرف ماجراست، چه آقای قشمی و دیگر دوستانی از این جنس و جنم و چه مسئولان محترمی که تا امروز هم مردانه پای کار ایستاده‌اند و تداوم آن را بر ذمه همت خویش داشته‌اند.

کارهایی از این دست، هر دست اندرکاری را خسته می‌کند، به‌ویژه اگر تنها و بی یار و یاور باشد، چنین کار بزرگی نیازمند یک شورای کوچک، اما توانمند و چابک از میان چهره‌های فعال فرهنگی و معتمد است که ضمن داشتن پیشینه و سابقه امور مشابه و رویه مشورت‌دهی و مشورت‌پذیری در روند تصمیم‌سازی‌های آتی، به مدد موسس مجموعه بیایند و بار کار بزرگش را بر شانه‌های جمع بیندازند و خستگی‌ها او را از پا در نیاورند، این جمع نباید مجموعه‌ای از مدیران و مسئولان دستگاه‌های ذی‌ربط باشند که با هر تغییر اداری و سیاسی به روند غیرسیاسی کار لطمه بخورد و کارها با چرخش‌های حزبی و گروهی صدمه ببیند، کافی است  چهره‌هایی سرد و گرم چشیده و معتمد و فرهنگ‌مدار باشند و با همدلی ماهی یکبار دور هم جمع شوند و بی‌هیچ هزینه‌ای به شور و مشورت بهترین تصمیم را بگیرند، طبیعی است که اساسنامه‌ای جمع و جور می‌تواند مبنای قانوتی کار را فراهم‌تر کند.

با توجه به سایت مرتبط با این موزه و دیگر کارهای عملی و اجرایی آن، تأمین هزینه ماهیانه هر چند مختصر برای یکی، دو نیروی پاره وقت در یاری این عزیز فرهنگی، با انتخاب خود ایشان حداقل کاری است که انجام آن ضروری است، آزادکردن وقت کاری بعضی از معلمان داوطلب و علاقه‌مند محلی برای این کار راه‌حل دیگری است برای تداوم این خدمت ارجمند فرهنگی.

تهیه وسائل، ابزار و تدارکات گسترش و اعتلای مجموعه هم نیازی است که مسئولان محترم شهر از استانداری و شهرداری و ارشاد تا آموزش و پرورش باید سهمی از آن را برعهده بگیرند تا عبارت «پایتخت تاریخ و تمدن» که این روزها فراوان بر زبان‌ها می‌رود در حد شعاری خالی از محتوی جلوه نکند، همت و حمایت نمایندگان و مصوبات شورای شهر هم در این مهم تأثیرگذار است.

همین جا از همه معلمان و دبیران عزیز استان هم می‌خواهم که هر عکس و سندی از سال‌های تدریس و مسئولیت‌های فرهنگی و حوادث آموزشی و اردوهای پرورشی و همکاران دیر و دور خود دارند طبق ضوابطی که هست برای هرچه پربارتر شدن این موزه و فضای مجازی آن در اختیار مسئول مجموعه قرار بدهند تا از نابودی آن‌ها در خانه‌ها و خانواده‌ها جلوگیری شود. ان شاالله

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.