از نهاوند تا لسآنجلس با فریبا صدیقیم
*حسین زندی
*خبرنگار
«فریبا صدیقیم» داستاننویس و شاعر و نویسنده حوزه کودک و نوجوان است. او زاده ۶ اردیبهشت ۱۳۳۸ در نهاوند است که از یک خانواده کلیمی میآید. صدیقیم تحصیلات ابتدایی را تا کلاس چهارم دبستان در مدرسه «آلیانس» (اتحاد) نهاوند گذراند. آن روزها نهاوند شهری کوچک بود و جز کتابخانه مدرسه آلیانس و کتابخانه محقر شهر دسترسی به کتاب بسیار اندک بود. اما او با گوشسپردن به قصهها و متلهایی که مادر میگفت، علاقه خود را به ادبیات نشان میداد. در سال ۱۳۴۸ خورشیدی با خانواده به تهران مهاجرت کردند. در اینجا بود که با بهرهگیری از امکانات کتاب و کتابخوانی در پایتخت به استعداد خود پی برد. صدیقیم از اواخر دهه ۱۳۶۰ همزمان با شرکت در کلاسهای روانشناسی «انستیتو سیمین»، با ادبیات کودک و نوجوان بیشتر آشنا شد و همکاری و نوشتن داستانهای کودک و نوجوان برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را آغاز کرد و همزمان به همکاری با شورای کتاب کودک پرداخت. همان سالها بود که با نشریات تخصصی کودکان از جمله «کیهان بچهها» همکاری کرد. او سپس فعالیت خود را در نوشتن شعر و داستان بزرگسال، با شرکت در دورههای مختلف از جمله نزد ناصر ایرانی ادامه داد و همانجا بود که نخستین داستان بزرگسالش به نام «شبی که آخر نداشت» به عنوان بهترین داستان انتخاب شد.
صدیقیم در مورد تفاوت نوشتاری حول محور دو دنیای خاص و متفاوت کودکان و بزرگسالان، در مقدمه یکی از کتابهایش مینویسد: «نمیدانم چرا وقتی برای کودکان و نوجوانان مینویسم کلمات شادند و میخندند، اما هنگامی که برای بزرگسالان مینویسم کلمات غمگین هستند. این را خودم نمیگویم، نوشتههایم میگویند. شاید علتش این است که بزرگی خودم را کمتر دوست دارم.» صدیقیم سپس با شرکت در کارگاههای هوشنگ گلشیری و رضا براهنی، با ساختار داستاننویسی و نقد داستان بیشتر آشنا شد. او در ایران علاوه بر نشر آثارش، تدریس داستاننویسی را نیز در کارنامه دارد و پیش از مهاجرت با نشریات ادبی نیز همکاری میکرد.
او سال ۱۳۷۹ به آمریکا مهاجرت کرد. مشکلات مهاجرت باعث شد که فعالیت نوشتن را برای مدتی متوقف کند. پس از وقفهای سه ساله نوشتن را دوباره آغاز کرد و به گروه ادبی «شنبه» در لس آنجلس پیوست. فریبا صدیقیم برای دورهای سردبیر مجله «شوفار» در لسآنجلس بوده. تعدادی از شعرها، داستانها و کتابهای او جوایزی را از نهادهای مختلف دریافت کردهاند. او انتشار کتاب را از دهه ۱۳۷۰ آغاز کرد و تاکنون بیش از ۲۰ عنوان کتاب در زمینه داستان کودک، شعر، داستان و رمان بزرگسال منتشر کرده است.
کتابهایی که در حوزه کودک و نوجوان منتشر کرده عبارتند از: «دو برادر دو دوست»، «من چی نقاشی کنم؟»، «اگر مادر بود چهکار میکرد؟»، «سعید و اسباببازیهایش»، «احمد و بوته گل سرخ»، «چهطور مادر را خوشحال کنم»، «من خودم»، «سفید گریه نکن»، «کوچکترها بزرگترها»، «نابغۀ کوچک»، «خانم بلوز آبی»، «دوستت دارم»، «شما دوست مرا میشناسید»، «چه کسی آب آبگیر را تمام کرد» و مجموعه شعرهایی به نامهای «به تعویق میاندازیام تا کی» و «این قلب معمولی نمیزند» از او به چاپ رسیده است. مجموعه داستانهای «شبی که آخر نداشت»، «شمعهای زیر آبکش» و «من زنی انگلیسی بودهام» و دو رمان «لیورا» و«من در پرانتز»از آثار به شمار میروند.
لیورا اثر فریبا صدیقیم
«لیورا» نخستین رمان فریبا صدیقیم است. لیورا در زبان عبری به معنای «روشنایی من» است. داستان این کتاب در جغرافیای نهاوند، تهران و لسآنجلس میگذرد. او در این کتاب به شیوه زیست کلیمیان در نهاوند و تهران میپردازد و گاه نگاه دیگران به آنها را از نظر میگذراند. او با رمان لیورا موضوع مهاجرت، ساختار خانواده، خیانت، فرهنگ عامه، خرافات، جغرافیا و نقد جریانهای سیاسی را به خوبی نشان میدهد. حتی نگاه انتقادی به خرافات و اندیشههای کلیمیان ایران دارد.
لیورا داستان زنی یهودی و مهاجر است که ناگهان نسبت به همسر مسلمانش دچار شک میشود و این شک و تنهایی او را از آمریکا به گذشته خود در نهاوند و تهران میبرد تا با خیال، داستانی متفاوت را خلق کند و با رجوع به خاطرههای دوران کودکیاش در نهاوند و سپس روزگار جوانیاش در تهران دلیل فراز و نشیب زندگی و شکاش را کشف کند. در واقع این رمان سه زمان و سه مکان اصلی دارد؛ پرشهای زمانی بسیار درست و بهجا که از آمریکا به نهاوند، از نهاوند به تهران و از تهران به آمریکا و رفت و برگشتهایش از کودکی به بزرگسالی و از میانسالی به کودکی و از حال به گذشته مخاطب را جذب میکند. از فاصلهگذایهای درست در هر بخش، تبحر او در نوشتن به خوبی نمایان است. درواقع در این کتاب با یک نویسنده حرفهای طرف هستیم. فریبا صدیقیم زنی یهودی است و لیورا؛ قهرمان داستان نیز یهودی است، اما تمرکز نویسنده بر دین و مذهب نیست، تأکید او بر موقعیتی انسانی است.
نویسنده شخصیتها را از افراد واقعی اطراف خود برگزیده است. شخصیت «تامارا» در رمان لیورا از معلمی به نام خانم عنایتی گرفته شده است و برخی از شخصیت از خانواده و دوستانش هستند. رمان حکایت انسان امروز ایرانیست. مهمتر از نتیجه داستان، جزئیات کتاب است که بسیار جذاب نوشته شده است. در قلم نویسنده رگههایی از آموزههای براهنی و گاه گلشیری دیده میشود. زبان کتاب بسیار پخته است و درعین سادگی بسیار مدرن است. مهارتی که در چیدن و انتخاب کلمات، تصاویر و صحنهها دارد به خوبی نشان میدهد که او یک شاعر است. نهاوند، سراب گیان و همدان به خوبی در این کتاب نمود دارد. جغرافیای نهاوند کاملاً واقعی است. با ساختن شخصیت مادربزرگ جادوگر، نقش رمالان یهودی و نگاه مردم به آنان و آنانی که به این دعانویسها و رمالها و جادوگران مراجعه میکردند به خوبی توصیف شده است. با توصیف جنگ اسرائیل و تأثیر آن را بر زندگی کلیمیان ایران نشان میدهد یا جایی که جرم دختر بودن در باور یهودیان تصویر شده است بسیار جالب است که از زبان شخصیتها بیرحمانه به نقد میکشد. همانطور که اشاره شد لیورا نقدی از درون به جامعه کلیمیان دارد.
خواننده در این رمان با مناسبات خانوادگی کلیمیان آشنامیشود. شخصیتی به نام یوسف با اینکه سر به نیست رفته، اما مدام حاضر است و راوی را زیر نظر دارد. گویی از اسطورهها نیز بهره برده است. با توجه به انتخاب نامها به نظر میرسد خواننده با یک متن سمبولیک طرف است. صدیقیم به خواننده این امکان را میدهد که با نویسنده همراهی کند، با شخصیتها همزادپنداری کند و باهم تا پایان رمان بروند. خواننده در رمان رفتهرفته به علت شک لیورا پی میبرد و با شناخت او را همراهی میکند. سوژه اصلی لیورا خیانت است، خیانت شوهر تامار به او، ماجرای پدر لیورا که به خاطر تامار، مادر را ترک کرده و برای مدتی غیب میشود، خیانت لیورا به همایون معشوقه قبلیاش وقتی ایران را ترک میکند و او عاشق کیان میشود و خیانت کیان به لیورا. او در ایران با خیانت به همایون عاشق کیان میشود. کیان شخصیت جذابی دارد و به راحتی لیورا را عاشق خود میکند. اما پس از مهاجرت و ۱۷ سال زندگی به کیان شک میکند. حتی برای تعقیب کیان کارآگاه خصوصی استخدام میکند. در لسآنجلس است که وقتی میشنود همایون به آن شهر میآید، او برای دیدنش تردید دارد، اما وقتی تصمیم میگیرد که برای دیدن همایون برود، متوجه زنی که کنار همایون است، میشود. در بخشی از این رمان زندگی سیاسی لیورا روایت میشود که نقدی بر جریانهای چپ در ایران است. شیوه مواجهه لیورا با شکها و تردیدها است که خواننده را همراه میکند. صدیقیم پایانی باز برای لیورا خلق میکند تا خواننده درباره آن تصمیم بگیرد.
صدیقیم در مصاحبهای میگوید: «لیورا در عین حال حاصل فکرهای بیقراری در مورد بسیاری از ناگفتههایم در زندگی است؛ از ترسها، سرخوردگیها، سکوتها و جبرهایی که نسل من با آنها برخورد داشتند و باید در شخصینگاری گفته میشدند.» او میگوید: «باید به تمام واقعیتهای پراکنده، شکلی ادبی میدادم و هرآنچه که در حافظهام حاکم بود را میآغشتم به ساحت تخیل تا دنیای مستقل داستان را بسازم و این یعنی تخطی از واقعیت بیرونی. وفاداری به واقعیت، گاه بدترین ضربهها را به ادبیت اثر میزند.» او باز میگوید: «این رمان، روایتگر یک برهه پرآشوب تاریخی را در خود دارد که دانستنش میتواند برای جوانان و نوجوانان نسلهای دیگر، هم لازم باشد و هم جالب.» صدیقیم در گفتوگو با خبرگزاری ایبنا میگوید: «این تنوع فضایی و زمانی باید چنان از نظر فرمی ساخته میشد و به خورد داستان میرفت که مخاطب با هر چرخش زمانی و مکانی راه خود را گم نکند، لذتش بریده نشود و به آسانی بتواند داستان را پیبگیرد. فرم داستان را همین دغدغههاست که تشکیل میدهد: بههمپیوستگی ساختاری؛ چگونگی ترکیب همه این زمانها و مکانها و شخصیتهایی که آرامآرام باید ساخته شوند و هویت قائم به ذات خود را پیدا کنند. شخصیتهای زیادی در این داستان ابرازِ نقش میکنند که بعضی مهمتر و بعضی فرعیترند، اما همگی در طول زمان با جزئیات و نیز عملکردشان ساخته میشوند، نقشی میگیرند و کل پلات را پیش میبرند. از شخصیتهای اصلی میتوان خود لیورا، پدر و مادر و مادربزرگ و ادنا، تامار، کیان همسرش و همایون معشوق سابقش، لیا چل و یوسف که گم شده و مثل سایهای هنوز همهجا او را تعقیب میکند، نام برد. یکی از دغدغههای دیگر من در فرم داستان، زبان آن است؛ اهمیتی که به زبان میدهم، وقت و نیروی زیادی را در رمان از من میگیرد.» (گفتوگو با گفت ایبنا ۱۰ آبان ۱۴۰۰)
چاپ اول لیورا ۱۳۹۵ در انتشارات نوگام لندن و چاپ دوم نشر آفتابکاران تهران در سال۱۴۰۰ است و تفاوت فاحشی بین این دو چاپ وجود دارد.
کتاب دیگر فریبا صدیقیم مجموعه داستان «من زنی انگلیسی بودهام» نام دارد که سال ۱۳۹۹از سوی انتشارات ققنوس منتشر شد. این مجموعه شامل ۸ داستان با نامهای «من زنی انگلیسی بودهام»، «بیست حلقه مو»، «تکهای از بهشت»، «نزدیک، نزدیکتر»، «سهساعت و چهل و دو دقیقه دیگر»، «میانبر»، «موهایم را باید اصلاح کنم» و «سکه» است. در داستان اول این مجموعه که نام کتاب نیز از آن گرفتهشده صدیقیم موضوع مهاجرت را پیش میکشد. روایت زندگی زن و شوهری است که از ایران مهاجرت کرده و در کشوری زندگی میکنند که خواننده نمیداند آنجا کجاست، اما این حس غریب را دارد که جایی در دوردستها واقع شدهاست. زن جوان راوی داستان، احساس غریبی به زن همسایه خود پیدا کردهاست که این احساس حاکی از انرژی مثبتی است که از او دریافت میکند و این احساس مثبت به بچه و شوهر او نیز سرایت میکند.