اهمیت تواریخ محلی
دکتر پرویز اذکایی در گفتگو با همداننامه از اهمیت تاریخ محلی میگوید
اذکایی: یکی از تواریخ گمشده تاریخ همدان است. اول بگویم که همدان در طول زمان چهار تاریخ داشته، دوتای آنها را ذکر کردم یکی تاریخ همذان یا همدان نامه ابوعلی کاتب و یکی «طبقات الهمذانیین» «صالح کوملاذی» بوده، اما دیگری تاریخ «همذان» یا همدان که نوشته «شیرویه شهردار همدانی» است، که در سال ۵۰۴ هجری قمری فوت کرده است. ببینید این تاریخ همدان تا جایی که بنده تتبع کردهام تا قرن نهم وجود داشته است اما از قرن نهم به بعد دیگر نقل قولی از آن نشده است.
*حسین زندی
*روزنامهنگار
یکی از حوزههای مغفول مانده در پژوهشهای تاریخی، تواریخ محلی است. در کشور ایران برای این موضوع اهمیت چندانی قایل نیستند. نه تنها ادبپیشگان و تصمیمسازان فرهنگی، بلکه اهالی تاریخ نیز ضمن بیتوجهی به مقوله تاریخ محلی، آن را زیر سایه تاریخ عمومی بردهاند. تعداد تاریخنگارانی که به این حوزه میپردازند بسیار اندک است. گویی پرداختن به تاریخ محلی کسر شان است. دکتر «پرویز اذکایی» از جمله تاریخنگارانی است که در کنار پژوهشهای دیگر، در زمینه تاریخ محلی سنگ تمام گذاشته است. او بنیانگذار همدانپژوهی در دوران معاصر است که به تاریخ زادگاه خود همدان نگاه علمی مض دارد. در این گفتگو اهمیت تواریخ محلی را از زبان وی بررسی میکنیم.
آقای دکتر به عنوان مقدمه، توضیح کوتاهی درباره تاریخهای محلی برای مخاطبان داشته باشید.
اهمیت تاریخهای محلی از حیث علمی و فنی بیشتر از تواریخ عمومی است. امروز در دنیا به تاریخهای محلی بیشتر اهمیت میدهند، محافل آکادمیک و موسسات تحقیقات تاریخی برای تواریخ محلی اهمیت زیادی قائل هستند و آن را تخصصی و علمیتر میدانند. دو نوع تحقیق تاریخی داریم که البته شامل سایر رشتهها هم میشود: یکی را اصطلاحا کلانپژوهی و دیگری را خردهپژوهی میگویند. کلانپژوهی، رویدادهای بزرگ تاریخی را در یک گستره وسیع مانند یک کشور مورد توجه قرار میدهد. برای مثال فرض کنید اگر در ساحت ایران درباره سلسلهها و ادواری مانند عهد مادها، اشکانیان و ساسانیان تاریخپژوهی و تاریخنگاری کنند، این کتابها و تحقیقات و تالیفات مربوطه را کلانپژوهی میگویند. خردهپژوهی به تاریخهای محلی شهرها و ایالتهای یک کشور مربوط میشود.
هدف یا حاصل این خرده پژوهی یا تاریخ محلی در چیست؟
اهمیت این نوع تاریخنگاری از آن جهت است که منابع اطلاعاتی و اسناد تواریخ محلی بسیار محدود است. اما در پژوهشهای کلان اسناد بیشتری وجود دارد که بسیار هم به آن پرداخته شده است. از طرفی هم یکی از منابع مهمی که در بحث پژوهشهای کلان به آنها رجوع میکنند همین تواریخ محلی است. با این مقدمه میخواهم عرض کنم دوستداران تاریخ و علاقهمندان به تاریخنگاری باید این را بدانند که تواریخ محلی نسبت به تواریخ عمومی نه تنها دشوارتر، که تخصصیتر هم هست. اینک به همت شما اولین بار است که اینچنین به موضوع مهمی به عنوان تواریخ محلی پرداخته میشود.
جایی نوشتهاید که نوشتن تاریخ محلی امری ادبی است، لطفا در اینباره بیشتر توضیح دهید.
بله. این موضوع یک امر ادبی و فرهنگی تلقی میشود. مردمان اقوامی که دایره شمول کمتری از «ملت» دارند، در طول زمان و طی روزگاران علایقی به وطن و زادگاه خودشان داشتهاند، در باب آنها اگر تتبعی به جا گذاشتهاند، چه از حیث ادبی به شکل نظم و نثر، یا در مورد رویدادهای گذشته، خب اینها یک نوع اثر مکتوب است که ادبی تلقی میشده است.
به لحاظ حب وطن؛ بحث تنها پیرامون زادگاه است یا اینکه جغرافیا و رویدادهای سرزمینی در تاریخ محلی مطمح نظر است؟
وقتی صحبت از زادگاه میکنید، اگر بحث حب وطن در گستره کشوری لحاظ شود، آن به شکل کلانپژوهی برونداد خواهد داشت، اگر در عرصه جغرافیایی کوچکتری از یک کشور صورت بگیرد (مثلا در یک ولایت) همان است که خردهپژوهی میگویند. در دوره اسلامی این موضوع بسیار مهم بود، به خصوص حدیث حب وطن که گفتهاند «حب الوطن من الایمان». این از انگیزههایی بوده که فضلای شهرها و ایالتها برای وطن و زادگاه خودشان تاریخ بنویسند. از علمای گذشته و مورخان قدیم آنهایی که از نظر علمی و تاریخدانی شهرت بسیاری دارند به این مسئله نیز پرداختهاند. نمونه او استاد ابوریحان بیرونی به جز آثار علمی و ریاضی و نجومی، تاریخ وطن خودش یعنی تاریخ خوارزم را هم نوشته به نام «المسامره فی اخبار خوارزم» که بدبختانه گم شده است.
همان که در تاریخ بیهقی اشارهای به آن شده؟
تاریخ بیهقی به اندازه هفت، هشت یا ده صفحهای به مناسبت ذکر یکی از خاندانهای خوارزم از آن نقل کرده است. بیرونی گفته کسی که تاریخ ممالک را مینویسد (همان که تاریخ عمومی مینویسد) لازم است اول تاریخ سرزمین و زادگاه خودش را بنویسد، میگوید من به این اصل عمل کردهام. یکی دیگر از مورخان بزرگ محلی که همدانی بوده به نام «صالح کوملاذی» که تاریخ محلی همدان را نوشته به نام «طبقات الهمذانیین». (در ادامه توضیح خواهم داد که این طبقات به چه معنی بوده است)، در آنجا همین اظهار نظری که بیرونی گفته، متذکر شده است.
در مقدمه کتاب «همداننامه» به انواع تواریخ محلی اشاره کردهاید، توضیح میدهید؟
بله. البته لازم است توضیح بدهم چه نوع تواریخ محلی داریم که این مطلب روشن شود. از دیرباز دو نوع تاریخ محلی نوشته شده: یکی نوع دنیایی یا فرهنگی و ادبی است، که راجع به سرگذشت حکام و امرای بلدی یا خاندانهای بزرگ و ملوک محلی، و رویدادهایی که در آن شهر و محل واقع شده و نیز از حیث وجود عالمان، ادیبان، فرهنگ مداران و امثالهم. این را معمولا تاریخ دنیایی میگویند که مربوط به تاریخ فرهنگ مادی و معنوی آن محل و زمان میشده است. نوع دیگر تاریخ محلی، تاریخ دینی است. تاریخ دینی عبارت است از اینکه علمای مذهبی آن شهر چه کسانی بودهاند؟ یا در دوران اسلامی که حدیث نبوی را محدثان هر شهری نقل میکردند خواه مقیم بودند یا مسافر. یعنی آنان که برای سمع حدیث به شهرها مسافرت میکردند، به موجب این حدیث یا روایت که فرموده: «بگردید چهل شهر را و چهل حدیث را از چهل عالم مذهبی سماع بکنید و بنویسید.» البته این محدثان داستان دیگری دارند، اخبار و احادیث نبوی همهاش مربوط به گفتار خود رسول اکرم نمیشده، اخبار هم بوده که به شکل روایت نقل میشده، برای شنیدن (سماع) احادیث و گردآوری آنها تلاش میکردند، و این جمع کردن و پیداکردن احادیث دانش بسیار مهمی داشته و دارد که به آن «علم الدرایه» یا «درایه الحدیث» میگفتند، که توضیحات مفصلی دارد، اگر بخواهم توضیح بدهم از موضوع خارج میشویم. یکی از اصول روایت احادیث این بوده که راویان از صحابه اولی نقل میکنند بعد از تابعین. و به اشخاصی که اینها را نقل میکنند «رجال حدیث» میگویند و اسامی را هم ذکر میکنند. یعنی اینها اسناد حدیث هستند، برای اینکه حدیث صحیح نقل شود، نه موضوع یعنی جعلی نباشد.
این وقایع مربوط به چه دورانی است؟
از قرن دوم به بعد به خصوص اصحاب حدیث یعنی راویان که حدیث را نقل میکردند، در شهرهای اسلامی و شهرهایی که تحت فتوحات اسلامی در آمدهاند -که ما در اینجا ایران را میگوییم-، البته ایران بزرگ. در تمام آن شهرها نسلهای متمادی از این راویان حدیث وجود داشتهاند. بزرگان و محدثان حدیث آنهایی که همزمان و همدوره بودهاند، یا اینکه از یک راوی و محدث معتبر و موثق نقل میکردند، آنها را یک طبقه به حساب میآوردند. برای مثال فرض کنید میگفتند این از طبقه احادیثی است که از سلمان فارسی نقل شده است. به این دلیل به آن طبقات محدثین میگویند. یکی از طبقاتنویسان بزرگ دوره اسلامی به نام صالح کوملاذی که همدانی است و میشود گفت اولین کتاب طبقات یعنی طبقات الهمذانیین را نوشته، یعنی رجال اهل حدیث همدانی و به آن تاریخ محلی دینی میگویند. البته همدان تاریخ دنیایی هم داشته که بعد به آن میپردازم.
این دو تقسیمبندی را برای پیش از اسلام هم داشتهایم؟
به آن خواهم پرداخت، به این صورت نبوده است.
تاریخ محلی دنیایی یا فرهنگی از کجا شروع میشود؟
در مورد تاریخ دنیایی میشود گفت نخستین تاریخ فرهنگی ادبی و تاریخی به معنای اخص کلمه، کتاب «الهمذان» یا همان کتاب «همدان» و به اصطلاح امروز «همداننامه» نوشته «ابوعلی عبدالرحمن عیسی کاتب بکر» است که اولین تاریخ دنیایی را اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم در جهان اسلام مینویسد. صالح کوملاذی هم در قرن دوم و سوم میزیسته است. آنقدر کتاب «طبقات الهمذانیین» اهمیت داشته که «خطیب بغدادی» -کسی که «تاریخ بغداد» را نوشته و از نوع دینی است- یعنی مربوط به علمای مذهبی و دینی و به خصوص محدثان بغداد بوده است، -هم در مقدمه تاریخ بغداد خود- که حدود ۲۰ جلد است -از صالح کوملاذی نقل کرده- همانطور که «ابوریحان بیرونی» فرموده که کسی که میخواهد تاریخ عمومی بنویسد، اول باید به محققان و محدثان شهر خودش بپردازد، البته این شد برای همدان و جاهای دیگر هم اشاره خواهم کرد.
بحث پیش از اسلام را فراموش نکنیم…
در مورد پیش از اسلام همان طور که در دوره اسلامی داشتیم که آیا تاریخ دنیایی یا دینی داشتهایم نه اینطور نبوده است. برای مثال بعضی منظومهها، چیزی که امروزه به آن حماسه میگویند؛ چیزهایی که بنیاد و بنیانشان در ایران باستان است. مثلا در مورد تاریخ سیستان که باید بگویم اسم اصلیاش تاریخ سیستان نیست به پهلوی «افدی و سهیکی سگستان» به معنی شگفتیها و دیدنیهای سیستان، این کتاب خوشبختانه به جا مانده و در دسترس است. از عهد ساسانی این تاریخ را داریم اما تواریخی به اسم تاریخ مازندران یا تاریخ همدان نداشتهایم. مثلا حماسههایی شبیه «بهمننامه» یا بعضی داستانهایی که در دوره اسلامی رایج شدند، داشتهایم. یا منظومه گرانقدری که مربوط به دوره اشکانی/ پارتی میشود که خیلی هم مشهور است به نام «ویس و رامین» که «فخرالدین اسعد گرگانی» آن منظومه پهلوی را به فارسی سروده، داستان اصلی آن به پهلوی بوده که اتفاقا بیشتر بین دو شهر همدان و مرو روی میدهد.
ویس و رامین که نظم است؟!
اینکه میگویم تاریخ محلی است تا اندازهای به خاطر این است که میشود خلاصهای از تاریخ پارتی و ملوکالطوایفی بودن آن را که به آنها «کتک خدایان» یا «کرده خدایان» میگفتند و در همدان هم بودند، در آن دید به دلیل اینکه این اثر تا حدودی اطلاعات شهری همدان را به دست میدهد. چون بیشتر وقایع در ناحیه همدان میگذرد. همین استان ماد که مادستان گفته میشود، «فخرالدین اسعد گرگانی» به آن «ماهآباد» میگوید. ماهآباد یعنی مادآباد، حالاچرا اینطور نوشته شده داستان دیگری دارد. ماهآباد (=مادستان) شهرها و شهرکهایی بودهاند که اکنون هم در این ناحیه نامبردارند، مثل گوراب ملایر، که به آن جوراب هم میگفته اند،گرکان یا مثلا سامن یا رامن در این اثر آمده است. به این صورت در قالب داستانها یا حماسهها این اطلاعات تاریخی را هم میشود دریافت کرد. اما اینکه تاریخ جداگانهای باشند در آن دوره نداشتهایم.
قبل از اینکه به کارهای خودتان بپردازیم، در بحث از قرن سوم و چهارم به بعد هم، آثاری مانند «تاریخ بخارا»، «تاریخ مرو» و «تاریخ شوشتر» یا «تستر» را داریم. اینها در چه سبکی است؟ بیشتر ادبی بودهاند؟
آنها هم دو نوع هستند. میخواستم بعد از «طبقات همدان» ادامه بدهم، یعنی طبقات اهل دین و حدیث همدان. «طبقات اصفهان» را میخواستم توضیح بدهم که اصفهان چند طبقات دارد که یکی از آنها تاریخ «ابونعیم اصفهانی» است که (که دیگر این تاریخ است) یکی دوتا دیگر هم دارد. اما یکی از تواریخ مهم دنیایی اصفهان صاحب تاریخ «سنی الملوک الاعرض و الانبیا» از «حمزه اصفهانی» است. حمزه اصفهانی همتای «ابوعلی همدانی» بوده که اسم کتابش را هم «کتاب اصفهان» گذاشته است. بسیار کتاب دنیایی و فرهنگی است که متاسفانه چیزی از آن باقی نمانده. از آن در کتب تاریخی نقل کردهاند. همچنان که از کتاب همدان ابوعلی کاتب نقل کردهاند. به خصوص دو شهر همدان و اصفهان در قرنهای سوم و چهارم اهمیت داشتهاند. در دیگر شهرها هم طبقات بوده اما اینطور نبوده که اسمشان فقط طبقات بوده باشد. مثلا «تاریخ جرجان» یعنی همان تاریخ گرگان که کاملا دینی است و اسمش هم طبقات نیست. از تواریخ دنیایی و خیلی مهم و فرهنگی و تا حدودی هم باستانشناسی، «فارسنامه ابن بلخی» است که آن بیشتر شرح رویدادهای تاریخی ایالت فارس است. باید با تاسف یاد کنم که بسیاری از تواریخ، خواه دینی یا دنیایی از بین رفتهاند. کتاب عظیمی به نام «الانساب» که اثر «سمعانی» است، یکی از بزرگترین محدثان و رجال حدیثدان که بسیار معروف است و دوبار هم به همدان آمده و آنطور که بنده استخراج کردهام در حدود هفده-هجده تاریخ محلی زیر دستش بوده از جمله تاریخ فارس و «تاریخ سمرقند» و «تاریخ همدان» که متاسفانه باقی نمانده است.
بنابراین همدان از شهرهایی مهمی بوده که مدام مورد توجه تاریخنگاران بوده است؟
یکی از تواریخ گمشده تاریخ همدان است. اول بگویم که همدان در طول زمان چهار تاریخ داشته، دوتای آنها را ذکر کردم یکی تاریخ همذان یا همدان نامه ابوعلی کاتب و یکی «طبقات الهمذانیین» «صالح کوملاذی» بوده، اما دیگری تاریخ «همذان» یا همدان که نوشته «شیرویه شهردار همدانی» است، که در سال ۵۰۴ هجری قمری فوت کرده است. ببینید این تاریخ همدان تا جایی که بنده تتبع کردهام تا قرن نهم وجود داشته است اما از قرن نهم به بعد دیگر نقل قولی از آن نشده است. این هم تاریخ دنیایی بوده هم دینی که دنیاییاش را از تاریخ ابوعلی کاتب و ابن فقیه همدانی و دینیاش را از کتاب رجال و طبقات شهرها گرفته و حاوی اطلاعات بسیار ذیقمیت بوده که متاسفانه این نیز باقی نمانده است.
این تاریخ محلی چه اهمیتی داشت؟
اگر بخواهم بحث را گسترش بدهم متوجه میشوید که چقدر تواریخ محلی اهمیت پیدا میکند، حتی بیشتر از تواریخ عمومی. برای مثال عرض کنم که مثلا شیرویه شهردار شرح باباطاهر را از یک تاریخ محلی ماقبل خودش نقل میکند، خود کتاب تاریخ همدان شیرویه گم شده است؛ اما یک مورخ دمشقی به نام «شمس الدین ذهبی» مولف تاریخ الاسلام ذهبی -که بیست و چند جلد است- و تا جلد شانزدهم که من تتبع کردم، و اعلام همدان را از آن استخراج کردهام، از جلد شانزدهم به بعد که در دمشق سه چهار سال پیش چاپ شده و به اسم همدان هم رسیده، و من دو سال پیش خواندم، و قبل از آن در تهران به دست دکتر «نصراله پورجوادی» رسیده بود و مطالعه کرده بود، متوجه میشود که شیرویه شهردار، شرح حال «ابومحمد طاهربن حسن جصاص همدانی» را نوشته است. ببینید ما از باباطاهر اطلاعاتی داشتهایم که تماما در باباطاهرنامه بنده آمده است و بیشتر از آن دیگر اطلاعاتی نبود؛ اما این خبر و اطلاعات جدیدی است که خبر واحده هم هست یعنی جای دیگری این را نقل نکردهاند. ذهبی در مقامات باباطاهر ذکر کرده است. جصاص هم یعنی گچکار که تفسیراتی دارد (که البته یعنی هنرمند) بوده و عارف بسیار کبیری بوده، سیصد نفر مرید و پیرو داشته که هر کدام برای خودشان عارفانی بزرگ بودهاند.
قبلا هم اشاره کرده بودید که گچکاری بقعه خضر هم کار شاگردان باباطاهر است.
بله آن اثر مملو بوده از اطلاعات دست اول، اطلاعات تاریخی ماقبل از اسلام همدان هم که در کتاب تاریخ همدان ابوعلی کاتب همدانی وجود داشته است. همین جناب ابوعلی کاتب همدانی طبق اطلاعاتی که از کتابهای تاریخی عربی به دست می آید از ویسپوهران بوده؛ ویسپوهران یعنی از خاندانهای اشرافی بسیار مشهور دوره ساسانی از ایرانی تباران نژاده بوده، اطلاعات باستانی همدان را بسی بیشترداشته، و آنچه از ایشان به نقل آمده، ما در این کتاب همدان نامه آورده ایم، اغلب به واسطه نقل ابن فقیه همدانی است. ابن فقیه همدانی را هم میشود جزو مورخان همدان به حساب آورد الا این که آن کتابش تاریخ نیست بلکه جغرافیای عمومی است.
مختصرالبلدان؟
بله کتابی به نام «البلدان» یعنی شهرها، که خوشبختانه باقی مانده و یک نسخه منحصر بفردی از آن در کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است، دو قرن بعد از آن مختصرش کرده اند این کتاب را به نام «مختصر البلدان» یک «علی شیزری» نامی اهل شام ترتیب داده، و آن را علامه «دخویه هلندی» چاپ کرده و در دسترس است. ابن فقیه آن چه نقل میکند از رویدادها و آثار باستانی همدان و از اخبار تاریخی به احتمال قریب به یقین از کتاب ابوعلی کاتب است که تقریبا همزمان و در یک دوره بوده اند، به نحوی که این اخبار و اطلاعات متداول بوده، ابوعلی هم آنها را نقل میکند. اگر کتاب همداننامه بنده را مطالعه بفرمایید آنجا از آثار رجال ماقبل اسلامی همدان یا بعضی فرمانروایان پیش از اسلام همدان، در دوره اسلامی بعد از فتوحات از فرمانروایان شهرهایی مثل کوفه و یا در یمن کسانی از رجال نظامی بودهاند به جمع آنها پیوستند و به حجاز رفتند. حکمرانی برخی از شهرها مثل کوفه مثل حیره یا یمن از طرف خلفای عباسی-اسلامی به اینها محول شده و همدانی بودهاند و بنده ذکر کردهام ملوک همدان.
منبع شما ابن فقیه بوده؟
خیر. این گزارشها ابتدا در کتاب ابوعلی کاتب همدانی آمده. منظورم این است که علمای تاریخ به خصوص در غرب و آمریکا چرا به این تواریخ محلی و سرگذشت حکام و اینها بسیار اهمیت میدهند. می دانید چه میگویند؟ میگویند تاریخ یعنی فرمانروایانی که ناشناختهاند. به همین دلیل است که در ایران اولین بار شادروان سید احمد کسروی کتاب شهریاران گمنام رانوشت. ببینید این تاریخ محلی است، او تاریخ آذربایجان و ملوک دیلم و جستانیان را نوشته و اینها مربوط به قرنهای دوم و سوم هجری قمری است. اما جالب اینجاست که کسروی «تاریخ هجده ساله آذربایجان» را هم در دوره معاصر نوشته، یعنی تاریخ محلی مربوط به آذربایجان و جنگ جهانی اول تا دوره پهلوی یکم. و نوشتن کتاب شهریاران گمنام باعث میشود جایزه انجمن سلطنتی بریتانیا را به مرحوم کسروی بدهند. این از لحاظ اهمیت آکادمیک تاریخ محلی در غرب است. حالا کسانی که بخواهند تاریخ عمومی آن دوره را به صورت کلی بنویسند از اسناد مهمشان آن کتاب است. دومین شخصی که تاریخ محلی را به تاسی از کسروی و با عوض کردن اسمش به نام «فرمانروایان گمنام» نوشت، بنده بودم، که تاریخ سلسله سادات علوی همداناست و به اینها شهریاران کوهستان میگفتند، تقریبا تاریخ ۴۵۰ سال علویان همدان را من نوشتهام. بخشی دیگر از این کتاب تاریخ دینور (حسنویگان برزکانی) و بخش سوم (امیران کرجی) است، که یکسره گمنام، اما در تاریخ جبال (مادستان) بسیار موثر و خود تاریخساز بودهاند.
اشارههایی به کتاب فرمانروایان گمنام کردید، حالا به جز این کتابهای دیگری هم دارید در این حوزه مثل کتاب «درگزین تاکاشان»، «باباطاهرنامه» یا «همدان نامه» یا «فرهنگ مردم همدان»، «تاریخنگاران ایران»، «نامآوران همدان»، «کتابشناسی همدان»، «تاریخ معاصر شهر» و …اینها همه کتابهایی است که شما در حوزه تاریخ و فرهنگ محلی تألیف کردهاید. جایی هم اشاره کردهاید که این کارها با شرایط و دشواری بسیاری پیش رفته است. از این دشواریها بگویید… چه دشواریهایی داشتهاید؟
چه عرض کنم؟ به هرحال کارپژوهش زحمت دارد. اجازه بدهید عرض کنم جزو این کتابها تاریخنگاران ایران است. این کتاب در حقیقت تاریخ نگاران همدان است شما در آن به چندین مورخ بر میخورید که جزو مورخان گمنام به حساب میآیند. از آنهایی که مشهور هستند خواجه رشیدالدین همدانی یا محمد بن عبدالملک همدانی است که از آن مورخان کوشای زحمتکش همدان است و با دشواریهایی بسیار کتابهایی نوشته است. از عبدالملک همدانی یکی دو کتاب بیشتر از او باقی نمانده است. اما دیگر کسانی که کلانپژوهی کردند مثل ابن اثیر تاریخ این بیچاره را در تاریخ خودشان جای دادند. ببینید کتابهای همین ابن همدانی راجع به تاریخ دوره سلجوقی را طی دوره معینی نوشته یا ذیلی نوشته بر تاریخ طبری و بر تاریخ ابن مسکویه که اینها کتابهای کلان پژوهی است. دیگرانی که بر آنها استناد میکنند از تاریخ ابن همدانی یاد نمیکنند. باری تاریخ محلی مثل خشتهایی است که یک بنا را میسازند، جزءهایی هستند که کل را تشکیل میدهند. خوشبختانه نهضتی از ۴۰ یا ۵۰ سال پیش پیدا شده که به تاریخ محلی توجه میکنند. آنقدر اینها اهمیت دارند که حالا که فکر میکنم باید بگویم در تواریخ عمومی بسیاری از اطلاعاتشان از همین تواریخ محلی است. به عنوان مثال میخواهم عرض کنم یکی از همین تواریخ بسیار مهم و ارزشمند از حیث جغرافیایی، اقتصادی، حکومتداری و جز اینها تاریخ قم است. نوشته حسن بن محمد قمی به قدری ارزش دارد که حد ندارد. این کتاب شامل اطلاعات ذیقیمتی است یا تاریخ بیهق (سبزوار) تالیف ظهیرالدین بیهقی، و جز اینها (مثل تاریخ طبرستان ابن اسفندیاری) که باید زحمت کشید و مطالعه کرد. امروزه از نظر آکادمیک تاریخهای محلی بیشتر مورد عنایت قرار میگیرد اما هنوز هم قدر تاریخدانان محلی دانسته نشده است.
میخواستم سوال کنم که کار شفاهی و میدانی چقدر در تاریخ محلی اهمیت دارد؟
این مربوط به دوران معاصر است. البته این را هم بگویم که معنایش این نیست که در ایام قدیم کار میدانی نشده است؛ مثلا راوندی صاحب کتاب راحه الصدور از یک «نجم دوبیتی» نامی (نجم الدین همدانی) ذکر میکند و میگوید او کارش این بوده که اطراف شهرها و روستاهای همدان میگردید و دو بیتیهای پهلوی جمع میکرد و آنها را ضبط میکرد او هیچ زن و فرزند نیندوخت و هرچه داشت و نداشت سر این کار یعنی جمعآوری دوبیتیها گذاشت، ۵۰ من از او کاغذهای دوبیتی میماند که بعد از فوتش بین برادرانش تقسیم شد. این یعنی یک نوع کار میدانی. پس ببینید از این کارها هم شده، یا کارهایی داریم که ارتباطی به دوران معاصر ندارد. کسانی را داریم که نه از روی کتابها بلکه از مشاهدات و تجربیات و سفرهای خودشان نوشتهاند. یک جغرافیدان بسیار مردمنگار که در دوران خودش نیز شخص بزرگی بوده به اسم مقدسی که البته به او میگویند مقدسی بشاری. اما در اصل مقدسی بیاری است چون مادرش اهل بیارجمند سمنان بوده. او میگوید دیگران از روی کتابها و شنیدهها اخبار ولایات را جمع میکنند اما من همه اینها را با رفتن و گشتن و تجربه کردن نوشتهام او یک جهانگرد واقعی فاضلی بوده و کتاب احسنالتقاسیم باقی مانده از او کتاب بسیار مشهوری است. یکی دو نفر دیگر هم بودند، مثلا ابن حوقل نیز همینطور بوده. یا کسانی هم بودهاند که از طرف دستگاه خلافت ماموریت داشتهاند که سفر کنند و سفرنامه بنویسند. یکی از آن ها ابودلف خزرجی و یکی هم ابنفضلان است که مامور بودند تا کشورهایی مثل روسیه امروز -که آن موقع سقلاب میگفتند- رفتهاند و سفرنامه نوشتهاند. عرض کردم خوشبختانه در دوران امروز یک نهضتی ایجاد شده که فضلا و حتی علاقهمندان کتابخوان در روستاها هم دارند کتابهایی مینویسند، به خصوص در این سی سال اخیر، من شاهد هستم که مواد فرهنگی و مادی ناحیه خودشان را جمعآوری میکنند. برخی هم تاریخ محلی خود را مینویسند. این تحولی که در توسعه و عمران روستاها ایجاد شده، اهالی ادب و ذیعلاقه آنجاها مایلند که سرگذشتی از روستا یا شهرستان خودشان بنویسند.
در استان همدان هم این علاقه وجود دارد؟
بله. مثلا در مورد رزن میدانم که عدهای دارند این کار را میکنند، یا اینکه شعرایی، فضلایی در آنجا بودند آرامگاهی داشتند. مثلا یکی از آنها بوزنجرد یا بیزنجرد است که نمیدانم امروزه چه اشتهاری دارد. یک وقت غازان خان ایلخانی آنجا خانقاه عظیمی ساخته بود، چه بوزنجرد شخصیت بسیار بزرگی همتراز عین القضات همدانی دارد به نام خواجه یوسف همدانی بانی یک سلسله تصوف شده به نام «خواجگانیه» که اهل همدان بوده. حال ممکن است که کسانی پیدا شوند و نسبت به این نکات در ده خودشان جستجو کنند و افتخارات خودشان را پیدا کنند.
من احساس میکنم شما کمی خوشبین هستید در فضای دانشگاهی چقدر پژوهشهای حاضر به سمت خرده پژوهی و تواریخ محلی میرود؟ مثلا از این افراد چند اثر در زمینه تاریخ محلی از دانشگاههای استان درآمده است؟ این توجه نکردن به تاریخ محلی در جامعه آکادمیک از کجا میآید؟
چه عرض کنم. در دنیای دانشگاهی امروز در غرب به خصوص در آمریکا برای تاریخهای محلی شرقیان اهمیت بسیاری قائلند. یکی از کتابهایی که در آنجاها خیلی به آن توجه شده بود، همین کتاب فرمانروایان گمنام است. در غرب این رشته را جزو رشتههای فوق تخصصی میدانند. حالا اینکه در ایران چنین چیزی نیست، بسته به این است که کسانی که در شهرهای ایران هستند چه نگاهی دارند. البته دارند کوششهایی میکنند. مثلا بنده اطلاع دارم که در حوزه پژوهشهای دانشگاهی نیز کارهایی در حال انجام است.
آقای دکتر کتاب همداننامه شما عصارهای از پژوهشهای همدانشناسی شماست غیر از این اثر، کارهای دیگری که راجع به همدان باشد دارید که چاپ نشده است؟
اگر به حساب مجلد بگذاریم، پنج- شش مجلد باقی مانده است. دیگر عمرم برای همدانپژوهی کفاف نمیدهد، و من دیگر تقریبا مطالعات همدانپژوهی را کنار گذاشتهام. این یادداشتهایی که الان هست در کتابخانه وقفی چندین زونکن و کارتن است. بخواهم اسم ببرم. مثلا اعلام همدان، جغرافیای همدان، تاریخ همدان، فرهنگ همدان، به خصوص میدانید تاریخ همدان از عهد مادها به عنوان جداگانه هرکدام پروندههایی است که بنده تدوین کردهام. باز اگر بخواهم از عناوین بگویم یکی تاریخ معاصر همدان، (همدان در نهضت مشروطه، همدان در جنگ جهانی یکم) که قرار بود استانداری اینهارا چاپ کند اما چاپ نشد. چند سال پیش دست نوشتهها را آوردیم در بایگانی علمی در قسمت همین همدان و همدانیات و خیلی مطلب هست.
درباره تواریخ محلی همدان خصوصا در دوره قاجار و معاصر بفرمایید.
در دوره قاجار همدان تاریخ محلی نداشته است در این دورهها. خاطرات و سفرنامه داریم، اما تاریخ محلی در این دوره نداشتهایم. بایستی تحقیق کنند، کسانی که مایل هستند، رو نویسی هم نکنند. اخیرا هم دیدهام که تحقیقات بنده را به اسم خودشان اشاعه میدهند.
***
درباره ریشه کلمه تاریخ آیا عربی است یا فارسی؟
کلمه تواریخ جمع مکسر عربی تاریخ است. واژه تاریخ اصالتا فارسی است، اما معرب است یعنی عربی شده است. هر کلمهای که عجمی باشد به صورت عربی بیان شود میگویند معرب شده است. آن حمزه اصفهانی که ذکرش گذشت مورخ ایراندوست و ایرانشناس قرن سوم، کتابی دارد به اسم اشتقاق که راجع به ریشههای کلمات است.
ریشه کلمه تاریخ آنچه حمزه گفته است علاوه بر او، بیرونی بزرگ هم تایید کرده و نقلش میکند. حمزه میگوید که در صدر اسلام در ایام خلیفه عمر از لحاظ حوالهجاتی که داشتند و جزئیاتش درماندند. هرمزان ایرانی آنجا بود، و او را آورند پیش عمر و پرسیدند، این حواله برای فلان ماه این سال است یا سال دیگر، شما چطور این مسئله را حل میکنید؟ گفته بود که ما چیزی داریم به اسم «ماهروز» شما هم به صورت «ماهروز» بنویسید که فلان رویداد یا فلان حواله در فلان روز و این هاست. این ماهروز در عربی شد موارخ و وجه مصدری از آن استخراج کردند به عنوان «تاریخ» یعنی ضبط رویداد. بنابراین «ماهروز» در عربی به موارخ و وجه مصدری آن شده است «تاریخ» در باب تفعیل. حمزه اصفهانی این مطلب را گفته و ابوریحان بیرونی هم آن را تایید کرده. بنابراین کلمه تاریخ ریشه فارسی دارد.
امیدوارم حق مطلب ادا شده باشد که مطمئن هستم نمیشود در یکساعت گفتگو همه مطالب را بیان کرد.
گر بریزی بحر را درکوزهای چند گنجد قسمت یکروزهای
علم تاریخ اقیانوس وسیعی است، و شعب بسیاری هم دارد که میشود ماهها راجع به آن صحبت کرد.
با سلام و عرض ادب و احترام
بنده دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه قم رشته تاریخ و تمدن ملل اسلامی اهل همدان موضوع پایان نامه بنده
«بررسی وضعیت فرهنگی و تمدنی استان همدان از ورود اسلام تا حمله مغول» میباشد در این زمینه در حال گفتگو و دریافت اطلاعات در زمینه منابع از مرحوم مغفور جناب آقای دکتر اذکایی با مراجعه به کتالخانه ایشان در کتابخانه مرکزی بودم که از بخت بد بنده و شوربختانه ایشان دار فانی را وداع از چشم از جهان فرو بسته من ماندم یک دنیا سوال در مورد کتابهای خود ایشان و کتابهایی که معرفی کردند و درکنار همه اینها مشوقم بودند در اینکه با این موضوع ریشه ایی برخورد و تحقیق کنم در این بین کتابی را معرفی کردند بنام معجم البلدان یاقوت حموی ج ۵-۶ ترجمه دکتر منزوی که متاسفانه در هیچ یک از کتابخانه های همدان یافت نشد دانشگاه قم هم نبود متن مصاحبه شما رو در مجله یا ماهنامه همدان نامه مطالعه میکردم بحث تاریخ محلی همدان که صاحب کتاب «طبقات الهمذانیین» صالح کوملاذی را دیدم در گوگل سرچ کردم اصلا مطلبی در این زمینه نیافتم و نامی از این نویسنده نبود حالا یک راهنمایی از شما دارم بیشتر پایان نامه رو نوشتم اگر مورد قبول قرار بگیره از طرف استاد راهنمای خودم در بخش تمدنی در این فاصله زمانی که در موضوع مظرح شد نیاز منبع دارم اگر اطلاعاتی در این زمینه دارید ممنون میشم راهنمایی بفرمایید البته اقای ذکاوتی هم هستند که متاسفانه بیمار هستند و برایم امکان دریافت اطلاعات از ایشان نیست .
۰۹۱۸۸۱۹۰۹۵۵ با این شماره تماس بگیرید