با خالق اینسو آنسو
آزادیان: قطعات این آلبوم برگرفته از موسیقی کلاسیک ایرانی و آثاری از اساتید محجوبی، کسایی، صبا، درویش خان و حبیب سماعی است
آزادیان: برای همدان هر کاری از دستم بربیاید دریغ ندارم و سالها در این شهر به تدریس موسیقی و ساخت قطعات محلی با گویش همدانی و نوازندگی در ارکسترهای مختلف پرداختهام و همچنان با اساتید برای تولید قطعات همکاری دارم و اگر هر پیشنهادی بشود با کمال میل پذیرا خواهم بود.
*حسین زندی
*روزنامهنگار
«فاروق آزادیان» متولد ۲۴ شهریور سال ۵۸ در همدان است. او در خانوادهای فرهنگی هنری ورزشی بزرگ شد و پدرش از بزرگان و پیشکسوتان ورزش اسکی و کوهنوردی و جز اولین فاتحانی است که در سال ۵۲ به منطقه هیمالیا صعود کرده و بازنشسته دانشگاه علوم پزشکی است. مادرش نیز دبیر بازنشسته آموزش و پرورش است. برادر او زندهیاد «فواد آزادیان» قهرمان فداکار اسکی نیز از نوازندگان خوب ساز تنبور بود و این ساز را با استادی مینواخت. به تازگی آلبوم موسیقی «اینسو آنسو» وارد بازار شده که تار و سهتار آن را فاروق آزادیان نواخته است. به همین بهانه با این هنرمند همدانی گفتگویی داشتیم که در پی میآید.
چه شد به سمت موسیقی کشیده شدید؟
پدربزرگم زندهیاد «اکبر آزادیان» از فرهنگیان همدان بود و قلم شیوا و دستی در شعر و ادب داشت. پدر مادرم زندهیاد «سید علی رضوی» از وکلای برجسته پایه یک دادگستری از عرفای بزرگ همدان بودند. خانواده مادری بنده با موسیقی آشنا بودند و زندهیاد داییام «بیژن رضوی» از بهترین نوازندگان ساز تنبور در همدان بودند، البته داییهای دیگر نیز دستی بر هنر و ساز دارند .پدر نیز تنبک مینواخت و این شد که متولد شدن در خانوادهای که علاقه به موسیقی در آن جریان داشت مرا جذب هنر کرد و از کودکی با دیدن و گوش دادن به سازهای مختلف که در خانه زندهیاد پدربزرگم موجود بود عشق به ساز و ادبیات و هنر در من ایجاد شد.
شما سراغ موسیقی رفتید یا موسیقی به سراغ شما آمد؟
شاید میتوان گفت موسیقی مرا به سوی خود میکشاند و هرچه به موسیقی بیشتر گوش میکردم بیشتر شیفته این هنر میشدم. موسیقی متکی بر طبیعت و فطرت هر انسانی است. جذب شدن به موسیقی پایهای الهی دارد و هنری است که ترکیبی از دانش، اندیشه و فطرت خدادادی است. طبیعتا ذات هنردوست به سمت هنر جذب میشود و من هم از کودکی علاقهمند به موسیقی بودم. خاطرم هست حتی قبل از دبستان تصنیف شد خزان استاد بدیع زاده رو گوش میکردم و سعی میکردم شعر آن را حفظ کنم.
از نقش خانواده در گرایش شما به موسیقی بگویید.
قطعا خانواده در گرایش من به سمت موسیقی نقش موثری داشتند به دلیل علاقه من به این هنر، پدرم تصمیم گرفت که من یادگیری موسیقی را زیر نظر استاد شروع کنم و بتوانم موسیقی را حرفهای و اصولی فرا بگیرم. بنابراین در سال ۶۷ وقتی نه ساله بودم با زندهیاد استاد «داریوش خان زرگری» یادگیری ساز سه تار را شروع کردم و بعد از چند سال به پیشنهاد استاد ساز تار را انتخاب کردم و خدمت ایشان به مشق تار پرداختم. بعد از مدتی خدمت جناب استاد «بهرام ساعد» رسیدم و ادامه ساز تار را جهت آموزش زیر نظر ایشان بودم و بعد از چند سال توانستم پدرم را راضی کنم که با اجازه ایشان جهت ادامه کلاسها به تهران بروم و در خدمت استاد «بهروز همتی» مدتی کسب فیض کنم.
چرا از همدان مهاجرت کردید؟
من از سال۷۶ در انجمن موسیقی همدان و آموزشگاه موسیقی رودکی که از قدیمیترین آموزشگاههای موسیقی در همدان است به مدیریت آقای قاری شروع به تدریس کردم و همزمان در واحد موسیقی صدا و سیمای مرکز همدان به عنوان نوازنده و آهنگساز تا سال ۸۷ همکاری داشتم. همانطور که مستحضر هستید در تهران فرصتهای شغلی و تمرکز امکانات بیشتر از سایر شهرهاست. گاهی لازم است برای پیشرفت بیشتر و دسترسی به شرایط مناسبتر مهاجرت کرد. بنده معتقد بودم ماهی باید در دریا بزرگ شود، بنابراین تصمیم گرفتم به تهران مهاجرت کنم. روزها در یک شرکت کار میکردم و عصرها در آموزشگاه موسیقی همراز به مدیریت «مجید اخشابی» به تدریس موسیقی میپرداختم و بعدها در آموزشگاههای مختلف از جمله «کوبه» به مدیریت «کوروش بزرگپور» و «سازخانه طهران» به مدیریت «بانو سبلانی» و آموزشگاه موسیقی «آفاق» به مدیریت «محمد آذری» به تدریس موسیقی ادامه دادم.
از شرایط موسیقی همدان بگویید. آن زمان که شما فعالیت میکردید چه وضعیتی داشت؟
به هر حال در سالهای قبل امکانات به اندازه زمان حاضر نبود، فضای اینترنت محدود بود و فضای مجازی مانند اینستاگرام و اپلیکیشنهای دیگر برای اشتراک آثار هنری در دسترس نبود. تعداد آموزشگاهها و اساتیدی که تدریس موسیقی داشتند هم کم بود. به همین دلیل یادگیری مشکلتر میشد. این مشکلات و محدودیتها موانعی برای آموزش ایجاد میکرد.
شما با هنرمندان سرشناس زیادی کار کرده اید، از این همکاریها بگویید.
همکاری من با تشکیل گروه «داروک» در تهران شروع شد که خودم به عنوان سرپرست و آهنگساز، گروه را تشکیل دادم و اتفاقات خوبی رقم خورد. با همان ارکستر مقام اول جشنواره شمسه را در دو سال متمادی و اجرای کنسرتهای متعدد داشتیم. پس از آن آشنایی من با دکتر «عبدالحسین مختاباد» بود که به عنوان نوازنده سالهاست که در ارکستر ایشان مشغول فعالیت هستم، همزمان با ارکسترهای مختلف از جمله استادان: مجید اخشابی، جمال الدین منبری ، حجت اشرف زاده، مسعود جاهد و محسن ابراهیم زاده و دوستان دیگری مشغول همکاری بوده و هستم .
از نوازندگی و آهنگسازی و تدریس کدام به روحیه شما نزدیکتر است و شما را راضی میکند؟
من عاشق و شیفته موسیقی هستم. از آهنگسازی، نوازندگی و تدریس به یک اندازه لذت میبرم. موسیقی هنری است که بر اساس یک ذوق و قریحه ذاتی و یک نظم و انتظام خردمندانه شکل میگیرد و در واقع جان دادن به بیجانهاست. تاکنون قطعات زیادی ساختهام که میتوانم به شاخصترین آنها قطعه «وعده دیدار» اشاره کنم که در سال ۸۴ جایزه بهترین آهنگسازی تولیدات مراکز صدا و سیما را به خود اختصاص داده است. در نوازندگی سالهای ۷۴ و ۷۵ در جشنواره موسیقی جوان توانستم در رشته تار و سه تار مقام اول این سازها را کسب کنم و عاشق نوازندگی در ارکستر هستم و بسیار برایم لذتبخش است. تدریس را هم از سال ۷۶ شروع کردم و نتیجه این آموزشها تالیف کتابی با عنوان «دستور مقدماتی تار و سه تار» است که بر اساس کتاب اول هنرستان موسیقی نوشته شده و با مجوز رسمی از وزارت ارشاد به چاپ رسیده است .
از شرایط امروز موسیقی کشور بگویید.
شرایط کنونی موسیقی در ایران به مراتب بهتر از قبل شده. گستره موسیقی وسیعتر شده و آموزشها و تعداد اساتید افزایش یافته، دانشگاهها بیشتر شده و مدرسهای حرفهای و سالنهای بیشتر داریم، تعداد آموزشگاهها هم در حال افزایش است و تعداد نوازندگان و هنرمندان جامعه بیشتر شده. اما نمیتوانم بگویم متاسفانه یا خوشبختانه گرایش جوانها به موسیقی غیرحرفهای و غیرعلمی زیاد شده. البته در ادبیات هم این اتفاق افتاده. امروزه نسل جدید درک و علاقه کمتری به شعر کلاسیک و عرفانی دارند و در موسیقی هم این موضوع وجود دارد. موسیقی کلاسیک ایرانی، موسیقی سنتی ایرانی متاسفانه به حاشیه رفته. البته منظور این نیست که کسی موسیقی سنتی کار نمیکند اتفاقا اساتید و خوانندههای بسیار زیاد و خوبی داریم اما ذائقه نسل جدید تغییر کرده و به ناچار گروهی از هنرمندان ناچار هستند که سبک موسیقایی را متناسب با علاقه اکثریت مردم تغییر دهند. متاسفانه موسیقی جزو محرومترین هنرهاست چون اغلب حمایت زیادی از آن نمیشود.
نمیخواهید برای همدان کاری تولید کنید؟ یا اینکه برگردید؟
برای همدان هر کاری از دستم بربیاید دریغ ندارم و سالها در این شهر به تدریس موسیقی و ساخت قطعات محلی با گویش همدانی و نوازندگی در ارکسترهای مختلف پرداختهام و همچنان با اساتید برای تولید قطعات همکاری دارم و اگر هر پیشنهادی بشود با کمال میل پذیرا خواهم بود. در حال حاضر ساکن تهران هستم و فعلا برنامهای برای سکونت در همدان ندارم. البته آخر هفتهها برای دیدن پدر و مادرم به همدان میآیم و جهت دستبوسی در خدمتشان هستم.
ارتباطتان با همدان چگونه است؟
ارتباطم با دوستان و هنرمندان همدانی ساکن تهران شاید خیلی بیشتر از دوستان ساکن همدان هست به غیر از چند تن از اساتید که بحث رفاقت بیشتری با هم داریم.
اینسو آنسو چگونه شکل گرفت؟
نام این آلبوم را اینسو آنسو گذاشتیم ، زیرا اینسو، اینجا، در این زمان ماییم، نسل امروز که میراثدار گذشتگانیم. در مقابل و در آنسوی ما نسل دیروز، گذشتگانی هستند بیبدیل که خالق آثاری ماندگار و بیبدیل هستند. این آلبوم شامل قطعاتی قدیمی با اجرایی جدید است. قطعات با همنوازی تار، سه تار و نی اجرا شده که با به کارگیری عوامل موسیقیایی جدید فضایی هماهنگ با ذائقه امروزی به وجود آورده است. اینسو آنسو تلاقی یک راه است، یک تمدن و فرهنگ مشترک البته با سلیقه و رنگی دیگر.
چه قطعاتی در این آلبوم آمده ؟
قطعات این آلبوم برگرفته از موسیقی کلاسیک ایرانی و آثاری از اساتید محجوبی، کسایی، صبا، درویش خان و حبیب سماعی است اما با تنظیمی متفاوت از استاد «محمد نصرتی» که این سو و آن سو را تداعی میکند.
بیشتر قطعات پیشتر هم توسط سازندگان آنها اجرا شده؟ اجرا و روایت شما چه تفاوتی با آنها دارد و چه حال و هوایی دارد؟
بله تمام این قطعات بارها توسط اساتید اجرا شده اما نظر ما ارتباط با سلیقه نسل جوان بود که بتوانیم پیوندی بین موسیقی کلاسیک ایرانی و موسیقی مدرن ایجاد کنیم که این اتفاق با ساز زدن و جلسات زیاد با استاد «مسعود جاهد» شکل گرفت. قطعات زیادی را با همدیگر اجرا و ضبط کردیم. این همنشینیها بعد از فوت مرحوم «بانو شیدا» همسر استاد جاهد شکل گرفت و ما بیشتر با هم ساز میزدیم و ارتباط نزدیکتری داشتیم . در نهایت از بین همه قطعاتی که نواختیم این ۷ قطعه انتخاب شد و با دوست دیرینهام استاد محمد نصرتی مشورتی کردیم و ایشان هم تنظیم این قطعات را پذیرفتند و آلبوم این سو و آنسو که نشاندهنده پیوند سنت و مدرنیته است، شکل گرفت.
از تجربه کار کردن با آقایان جاهد و نصرتی بگویید.
بودن در کنار هر دو عزیز توفیقی بود برای من که از محضرشان بهره بردم. بسی شایسته است به پاس تلاشها و زحمات مستمر دوستان عزیزم در راستای ضبط و تنظیم آلبوم اینسو آنسو نهایت سپاس و قدردانی خودم را خدمت دوستان گرانقدرم که در تمامی مراحل استادانه و هنرمندانه همکاری کردند ابراز کنم. همچنین از دوستان هنرمند و عزیزم که برای سایر بخشهای تهیه آلبوم مساعدت کردند، تشکر میکنم. همشهری های عزیزم استاد «عباس عربزاده» زحمت ثبت عکسهای آلبوم را کشیدند و استاد «حسین عناصری» طراحی گرافیک را انجام دادند. ضبط قطعات را «علی ممیزی» عزیز انجام دادند.