جسمهای بلاتکلیف
*مهدیس فدایی
از زمانی که به یاد دارم، پیرمردهای بازنشستهای را میدیدم که در بوستانها ورزش میکردند و جالب اینجاست که اکثر این آقایان زمانی به یاد ورزش و سلامت خود افتادهاند که بازنشسته شدهاند و در حول و حوش ۵۰ یا ۶۰ سالگی به سر میبرند، اما ورزش فقط به پیادهروی یا نیم ساعتی وقت گذراندن با وسایل ورزشی در بوستانها منتهی نمیشود.
در کشوری زندگی میکنم که ورزشکاران موفقی در رشتههای مختلفی مایه سربلندی ایران بانو هستند. ما همان کسانی هستیم که با دیدن مدال طلا بر گردن ورزشکاران سرزمینمان ایران به وجد میآئیم، با دیدن و شنیدن فریادهایی از جنس خوشحالی قلبهایمان شروع به تالاپ تولوپ کردن میکند، با گلشدن توپ و دیدن بازیکنی که دور زمین را با خوشحالی پرواز میکند، لبخند بزرگی نیز سرشار از غرور بر لبهایمان مینشیند، اما در چند سال اخیر، آمار فعالان ورزشی کمتر شده، مخصوصا نسل دهه هشتاد که به دلایل مشخص مانند بالارفتن شهریه ورزشگاهها، نبودن امکانات ورزشی در شهرستانها، فرورفتن در باتلاقی به نام مواد و هزارن مشکلات دیگر که هر کدام میتواند جلوی پیشرفت یک انسان را بگیرد.
ورزش، کاری که اکثر انسانها و حتی من آن را از یاد بردهایم. هر انسانی در طول زندگی به دنبال خوشحالبودن است. اکثر مواد و قرصها چون در مغر اختلال ایجاد میکنند و خوشحالی بیش از حد یا شاید توهم را هدیه میکنند، هرکسی از زندگی قطع امید میکند یا برای امتحان کردن آن به سمتش کشیده میشود.
من فکر میکنم مواد دقیقا همان چیزی است که باعث میشود ورزش را فراموش کنیم البته که افرادی نیز هستند که هزار گونه مواد استعمال میکنند، اما اگر صبح جمعه نیز به آنها زنگ بزنی و بپرسی کجا هستند تنها جواب آنها باشگاه است. بلاتکلیفبودن جوانانمان در برابر ورزش و خوشگذرانیهای کاذب و نامتعارف چیزی نیست که از آن به راحتی گذر کنیم، اما از هر نظر به این موضوع نگاه کنیم، هیچکس نمیتواند در زندگی کسی دخالت کند. کمتر کسی پیدا میشود که سفت و سخت ورزشی را ادامه دهد. هر ورزشی جذابیت خودش را دارد، اما اکثرا دهه هشتادیها جذب بدنسازی میشوند و یکی از دلیلهایی که این رشته را انتخاب میکنند، زیباشدن هیکل و خودنمایی است که همین دو مورد نیز برای ارتباط با جنس مخالف است. بیشتر نسل دهه هشتاد این ورزش را بدون مکمل، قرص و آمپولهای تقویتی نمیپذیرند. دقیق نمیدانم، اما متوجه شدهام که بعد مدتی مصرف و استفادهنکردن و دوری از ورزش آسیبهایی به بدن میرساند و رفتهرفته حجم ماهیچههای اعضای بدنشان نسبت به قبل کمتر میشود.
ورزشکردن را مانند کتاب خواندن میبینم و تنها تفاهم این دو فراموش شدنشان است، شاید همانطور که باید کتاب خواندن دوباره رایج شود، باید ورزش را نیز از یاد نبریم؛ چون کتاب مغز را تقویت میکند و ورزش بدنی سالم به ما هدیه میکند و هر دو در زندگی هر انسانی تأثیرات فراوانی دارد.