ورزش؛ فدای حداقل‌ها

0

*مهیار نظری

نسلی که احتمالا بیشتر به فکر جسم و روانش است؛ چراکه می‌داند به حداقل‌ها هم در این مملکت نمی‌رسد، می‌داند که ۱۰۰ سال طول می‌کشد تا بتواند صاحب یک خانه شود، ازدواج کند و ده‌ها حداقل دیگر که از خیرشان می‌گذرد. می‌داند قرار نیست هیچ وقت به آن‌ها برسد، بنابراین سعی می‌کند شاد باشد، بخندد، خوش بگذراند و این دردهای حداقلی جانش را نگیرند.

ورزش جزئی از این خوش‌گذراندن است. در نسل دهه هفتاد ورزش جزو مهمی در زندگی نبود؛ زیرا ذره‌ای امید منطقی برای بر آورده‌شدن حداقل‌های زندگیشان داشتند؛ به همین خاطر زندگیشان را وقف رشته‌ای می‌کردند که اصطلاحا پولساز است. جان می‌کندند تا در دانشگاه علی‌آباد قبول شوند و برای‌شان مهم نبود در زندگی شان چه بشود. ذره توجهی به جسمشان نداشتند. اگر دختر بودند با دوتا دوتا چهارتایشان آینده را مشخص می‌کردند. اگر هم پسر بودند به دنبال کار می‌رفتند و بعدش هم ازدواج می‌کردند و اگر بچه‌دار می‌شدند پیش خودشان خیال می‌کردند که بچه‌هایشان هم قرار است همین روند کسالت بار را طی کنند، اما این‌طور نشد! فرزندانش زیر بار این زندگی نکبت‌بار تحمیلی نرفتند و زندگی را در تنوع، نه فرمولی مشخص که توسط سیستمی مشخص شود، می‌دیدند.

نسل نو با امید به خودش و قطع امید از نیروی طبیعی یا فرا طبیعی، انسان یا حاکمیت زندگی‌اش را ساخت. توجه به کیفیت زندگی از لحاظ جسمانی و روانی در این نسل بیشتر شده است. نسل امروز ورزش را راهی برای تخلیه فشارهای روحی برگزیده است.

فشارهای که جنبه روانی دارند، اما با فعالیت‌های جسمانی درمان می‌شوند. حتی ارتباط این نسل با ورزش در حدی است که توپ بستکیبالشان همدرد و رفیقشان می‌شود و تنهایی‌اش را با ورزش شریک می‌کند. مهم نیست برایش که عشق او به ورزش آینده شغلی دارد یا ندارد. مهم این است که از زیستن به این صورت لذت می‌برد.

در مدرسه تنها زنگی که برای آن هیجان داشتیم، زنگ ورزش بود. دوست داشتیم همه این متون خسته‌کننده پاک شوند و جای درس در میدان فوتبال باشد. البته هنوز هم نمی‌توان از آن‌هایی چشم پوشید که به دنبال این هست که فقط زنده بمانند، این‌که به چه صورت زنده بمانند مهم نیست. این دسته از افراد وقت و فرصتی برای توجه به سلامتشان ندارند و فقط باید بدوند که نمیرند. بتوانند نفس بکشند. شاید این دسته از افراد هم فکر می‌کنند که بعد از پایان دویدن‌ها زندگیشان را آغاز می‌کنند، اما نمی‌دانند که در این مملکت دویدن برای نان بی‌پایان است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.