در نقد کتاب «دره مرادبیگ؛ بهشت همدان»:
جمعآوری مطالب غیرتازه
*آرمان نوری
منطقه دره به دلیل نزدیکی به شهر و سهولت دسترسی همواره جزو چند اولویت اول طبیعتدوستان و کوهنوردان همدان بوده است. تألیف کتاب برای معرفی این منطقه اقدام نکویی است. پیش از این استاد «هادی گروسین» در کتاب «زیستگاههای درهای الوند» فصلی را به دره مرادبیک اختصاص داده بود. کتاب آقای گروسین سالهاست تجدید چاپ نشده و امروز نایاب است و از زمان تألیف آن هم بیش از بیست سال گذشته. طبعا انتظاری که از کتاب خانم بلوچستانی میرفت این بود که فراتر از نوشتههای پیشین باشد و دست به معرفی و گفتن مطالب نو و از پیش گفته نشده بزند. در این کتاب با امر تحقیق و پژوهش به این معنا که به زوایای تاریک نور تابانده شود و مسائل را موشکافی کند روبهرو نیستیم؛ در عوض مولف به جمعآوری مطالبی پرداخته که پراکنده در کتب مختلف یا در کانال تلگرامی توسط زندهیاد «سعید دینی» و دیگر اهالی منتشر شده بودند که این جمعآوری مطالب به خودی خود، کار ارزشمندی است، اما نویسنده در جمعآوری مطالب هم میتوانست به منابع و اشخاص بیشتری رجوع کند و مجموعه کاملتری را ارائه دهد. به عنوان نمونه به چند مورد اشاره میکنم: در مورد نام رودخانه الوسجرد که از بالا تا پائین شهر همدان را در بر میگیرد، زندهیاد دکتر اذکایی در فصلنامه فرهنگ مردم توضیحاتی ارائه داده است که در این کتاب هیچ اشارهای به آن نشده.
در اشاره به سنگنگارهها «حسین زندی» در مجله مادستان به طور مفصل آن را نشانهشناسی کرده و برای این کتاب میتوانست به عنوان یک منبع مطالعاتی قرار گیرد.
در مورد کوهها و جغرافیای آن اکثرا از کتاب هادی گروسین استفاده شده، در کتاب ایشان نقشهای رسم شده و محل کوهها کاملا مشخص شده، در این کتاب هم میشد به جای عکسهای بی کیفیت آن نقشه را در کتاب چاپ کرد تا از سردرگمی خواننده کم شود. مضاف بر اینکه بر سر جغرافیای کوهها اختلاف نظر هست مثلا: آیا یخچال و چشمه ملک و… را میتوان جزو کوههای دره حساب کرد؟ قاعدتا این را کارشناسان و طبیعتشناسان باید پاسخ دهند.
در معرفی عارف قزوینی هم در منابع مختلف مطالب زیادی گفته شده، اما بازهم جای مطالب تازه هست؛ مثلا به گفته بعضی باغی که عارف در چل چمن در آن ساکن بوده هم اکنون مشخص است حالا چه قدر درست است، مشخص نیست. یا فرزند و نوادگان سرایدار باغ دکتر بدیع الحکما که از اهالی دره بودند یا نوادگان خود دکتر هنوز هستند و قطعا حرفهای تازهای میتوانند ارائه دهند. همچنین اشارهای به قلعه کاظم خان سلطان که دارایی پدربزرگ فریدون مشیری بوده و مدتی محل زندگی عارف بوده نشده. در صورتی در کتب مختلف این موضوع است.
در معرفی پیررحمان به نورعلی کویتی و قبر او که تنها قبر مشخص آن منطقه و داستان این اتفاق اشاره نشده است.
انتظاری نیست که نویسنده نام تک تک افراد را بخواهد در کتابش مطرح کند که قطعا حجم زیادی از کتاب را در بر میگیرد. همانطور که نویسنده در پیشگفتار هم اشاره کرده یکی از روشهای تحقیق برای این کتاب پرسوجو از مردم محلی بوده است. وقتی پای صحبت نسلهای گذشته دره مینشینیم معمولا در بیان خاطراتشان اسم چند نفر به دفعات تکرار میشود که خانم بلوچستانی هم نامی از آنها برده مثل آقای شریفی. در بخش فرهنگ اعتقادی میشد از حنیفه نام برد که خادم و اذان گو مسجد بوده. بین اهالی قدیم معروف بوده که موقع اذان حنیفه روز را آغاز میکردند.
در بخش مراسم عروسی هم میشود از اسمعلی نام برد که نامش پای ثابت همه خاطرات است. او در موقع عروس بردن مدیحهای سر میداده و مردم هم هجویهای در جوابش میگفتند.
تاریخ دره هم پر است از موارد ناگفته که هیچ کس به ان اشارهای نکرده. گروسین در کتابش از حمله افغانها به دره یاد کرده که در این کتاب مغولان گفته شده، اما در زمان نزدیک به عصر ما هم حوادثی اتفاق افتاده که یادی از آن نشده مثل قحطی جنگ جهانی اول که سالها پیش اجسادی هم در این رابطه کشف شده. تخریب بافت قدیم، قلعهای که در محل فعلی قبرستان وجود داشته، ساختن حمام قدیمی، یا مرکز صداوسیما و محل قدیم آن که دکلش توسط اهالی نابود شد. کشیده شدن راه جدید و تخریب قبرستان، اعتراض اهالی و مجوز ملا علی معصومی برای راه کشی و…
در کتاب جایی اشاره شده که اراضی دره گندم زار بوده. دوستی میگفت بر اساس اسناد سازمان کشاورزی تبدیل گندم به گیلاس پیشنهاد آمریکاییها بوده. یا بین بعضی اهالی معروف است که قبل از انقلاب برنامهای برای سد سازی در دره وجود داشته. اگر این اسناد واقعا وجود داشته باشند. ارائه کردن آنها تاباندن نور به لایههای تاریک تاریخ است. منظور آن که صحبتهای ناگفته زیادی وجود دارد برای ترسیم تاریخ دره و فقط به مطالب گفته شده نمیشود، اکتفا کرد.
علاوه بر منزل دکتر بدیع در جاده قدیم دره مرادبیک خانه تاریخی (اگر درست بگویم خانه مرادیها) بود که تخریب شد و همچنین باغ دکتر میناچی هست که قابل اشاره هستند.
جا داشت کتاب به بعضی از فرهنگ قدیم و جدید مردم دره هم اشاره میکرد؛ مثل میوه چیدن اینکه خنکان و قبل از طلوع آفتاب گیلاس چینی را شروع میکردند. به میدان بار بردن میوهها و دریافت وجه. حمام رفتن قدیم بچهها که هر چهارده روزیکبار بوده و برای پسرها لباس دخترانه میپوشیدند، ختنه سوران. فرهنگ معامله مردم قدیم مثل چوب خط و …. . نام محلهها که هیچ اسمی از آنها نیست. مردم همدان وقتی میگویند «میدان» منظورشان یک میدان است و آن میدان مرکزی است. مردم دره هم وقتی میگویند «زیر ده» منظورشان میدان دره یا بهارستان است. و همینطور جاهایی مثل پیچ میرزاقوزی، سر چرچرا، سردوش، سرپل شیرخان، پل قبرستان، پل سیلوار، دالان بهشت و… .
نثر کتاب در مواردی طعنه به نثر ادبی میزند که کتاب را از یکدستی خارج کرده. البته این نقض غرض است و به نوعی توانایی قلم نویسنده را میرساند. شاید اگر نویسنده به نوشتن نانفیکشن اقدام میکرد اثر فوقالعادهای به آفرینش میرسید. عبارتی با مضمون دره مرادبیگ زیبا چند بار تکرار شده که ربطی به موضوع آن بخش ندارد. ویراستاری یک مورد غلط املایی و چندتایی غلط تایپی دارد.
در فصل آخر نویسنده سند چشماندازی را ارائه داده. مشخص نیست آیا نظرات شخصی خودشان هست یا هم فکری جمعی بوده و چگونه قرار است اجرایی شود. در صورتی که معضلات ملموستری در دره هست که لازم است اول آنها پیگیری شوند؛ مثل تنگی راه، اعتیاد و لزوم یک کمپ، هدر رفت آب رودخانه و… . در این فصل نویسنده از عبارت «شهر دره مرادبیک» استفاده کرده آیا در آینده قرار است به شهر تبدیل شود؟ یکی از معضلات این منطقه همین است که بین شهری و روستایی مانده روزی میشود دهستان ابرو، روزی شهرک و دقیقا مشخص نیست در چه حوزهای است. استاد اذکایی در کتاب همداننامه که مهمترین کتاب در باب همدان است در فصلی رذائل اخلاقی مردم همدان را آورده. حتی در یک مصاحبهای گفتند که در طول تاریخ کسی از مردم همدان به خوبی یاد نکرده. کاش نویسنده در این کتاب هم به رذائل اخلاقی مردم دره اشاره میکرد؛ مثل غیبت کردن، حرف درآوردن، اسم گذاشتن، به فنا دادن گنجهای پیدا شدهای که میتوانست خیلی از ناگفتههای تاریخی را روشن کند، آشغال ریختن، آلوده کردن رودخانه، قلع و قمع درختان و… . بخش غذاهای قدیمی و نانهای محلی بخش تازه و خوبی است که میتواند بیشتر باز شود.
در پایان لازم است بگویم که کار بدون عیب کار نکرده است و به نویسنده برای تألیف این اثر و گشودن این راه و همچنین به تأمل و تفکر واداشتن اهالی برای شناخت خود تبریک و خسته نباشید میگویم.