حریم سبز جنگل، به دست کبریت جنون
*هوشنگ جمشیدآبادی
*نویسنده و پژوهشگر
من گذشتهگرا هستم و یک حس نوستالژیک نسبت به گذشته دارم، با آنچه نیکو بود و پذیرفتنی.
با این وضعی که پدید آمده، با مشاهده عملیات و کارهای ضد محیط زیستی این مردم، چیزی از سرزمینی بهنام کوهستان و جنگل باقی نمیماند و این ما را نگران میدارد. به نظر من چارهگری این است که بدون هیچ قید و شرطی، کوهستان همدان را باید زیر پوشش حفاظت محیط زیستی و قرق قرار دهند و مانع ورود خودرو و موتورسیکلت به داخل کوهستان شوند.
این نظر انتقادآمیز را باید پذیرفت که انسان امروز، همه چیز را برای انتفاع و بهرهبرداری و کامیابی خود میخواهد. البته گذشتگان نیز درخور انتقادند. اما حرف ما نسبت به انسان امروزی یعنی انسان مدرن است. انسان مدرن همه چیز را برای راحتی خود و زن و بچهاش میخواهد و همهجا این سخن را میشنویم: زن و بچهام! زن و بچهام!
بسیار خب، آیا این محیط باید برای زن و بچهات باقی بماند یا نه؟ در آینده چه از نظر محیط زیستی و چه از نظر قیمت، یک متر زمین در اختیار زن و بچهات نخواهد بود. این هجوم دیوانهوار به منابع طبیعی که بدون واقعبینی و دوراندیشی و احتیاط صورت میگیرد، طبیعت را از بین خواهد برد. ارتباط بین ابرآسمان (H2O) و زمین بریده خواهد شد. حرف بر سر کوهستان است. مردم کوهستان را فقط برای منافع شخصی خود میخواهند، در حالیکه پای محیط زیست در میان باشد، باید از منافع شخصی بگذرند.
عدهای برای چرانیدن مال و حیوان خود که از حد ظرفیت کوهستان خارج است، دیگران برای غارت سنگ، بعضی با بیاحتیاطی یا به قصد بازی و لذتبردن با آتشزدن بوتهها که منطقه وسیعی را با آتش شعلهور میکنند و نهتنها گیاه، بلکه هیچ موجود و تنابندهای، حشرهای هم در آن باقی نمیماند و در آتش بیداد انسان میسوزد و بعضی به خیال خود پاکسازی بهداشتی میکنند که گویا جانوران خطرناک هم در آن باقی نماند و پیوسته به باغداران تجویز میکنند که برگهای خزان را آتش بزنند و باغها را با آتش و دود میکشند، در حالیکه در گذشته، سوزاندن خزان مطرح نبود و برگ خزان را به عنوان کود و یا به خورد حیوانات میدادند. ظرافت بهاصطلاح بهداشتی به همهجا کشیده شده است و به این ترتیب برای مردم یک زندگی آکواریومی پیشبینی شده است. با این رویه و برداشت، یکجا، اکوسیستم- زیستبوم را از میان برمیدارند. گذشتگان ما اینگونه نبودند، آنان منابع طبیعی را پدیده اهورایی میدانستند و برای آن نقش ایزدی قائل بودند:
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتریست معرفت کردگار
تنها برای دیگران میاندیشیدند:
دیگران کاشتند ما خوردیم، ما میکاریم دیگران بخورند.
انسان امروز میخواهد خودش کامیاب باشد، با سر و پز عالی، با نقش و صورتی غیرطبیعی و پرداخته با شکل و تمثالی مصنوعی که جز انتفاع یکبارمصرفی به چیز دیگری نمیاندیشد.
سبب این امر جز این نیست که زمانه و اوضاع و احوال مردم را در یک سیستماتیک به گفته خودشان «ضرورت اجتنابناپذیر» قرار داده که جز به خویش به چیز دیگری نیندیشند. دگراندیشی وجود ندارد. یا تجویز و ضرورتهای بهداشتی، خود را از هم دور میدارند.
«دنیای تخصصی» با قیدوبندهای خود، شرق و غرب را به شکلی نرم و مردمپسند سرگرم روزمرگی و تلاشهای بیفرجام کرده است. همه باید با زمانه همگام شوند و خود را به مقتضیات روز بگردانند. حرف این است که ما یک روند ملی نداریم. باید این واقعیت را پذیرفت که تعهد وطنی و محیط زیستی تنها شرط واقعیت زندگی و تداوم «زن و بچه» است.