*زهرا کرد
هر ساله با شروع فصل تابستان و پایان یافتن امتحانات مدارس، تمدید قرارداد و تخلیه منازل استیجاری امری مرسوم است. اتفاقی که امسال به واسطه تورم چند ده درصدی برای مستاجران ناخوشایند است و عمدتا با هزینه دو برابر در منزل فعلی ماندهاند و یا لاجرم به محلات پایینتر و منازل کوچکتری سوق پیدا کردهاند. این رویه معمول اما برای زنان جامعه ما رویهای نامعمول و بس آزاردهنده است. کافی است زن باشی، خواه مجرد و یا متاهل و به دنبال خانه از یک بنگاه به بنگاه دیگر مراجعه کنی، آن وقت با وجههای از مردسالاری پنهان جامعه روبرو خواهی شد؛ وجههای که نشانگر آن روی تفکرات غلط نهادینه شده در جامعهای است که معتقد به تفکیک شهر و ساختارش به دو بخش زنانه و مردانه است و بخش زنانهاش به واسطه مفهوم مشمئز کننده «جنس لطیف بودن» بسیار کوچکتر و محدود به چند بقالی و نانوایی است و در مقابل بخش مردانه جامعه هر روز فربهتر و بیاخلاقتر به زیستش ادامه میدهد. تفکری که وجود یک زن را در چارچوب مادر و همسر میپذیرد و موجودیت انفرادی ولو مستقلش را برنمیتابد و از تمامی پروپاگانداهای حکومتی و دولتی تمسک میجوید تا این گزاره از بنیان نادرست را به اعضای جامعه حقنه کند. پنداشتی که سبب میشود تا شهر از پل عابر پیادهاش تا پیادهراهها و مسیر دوچرخهسواریاش برای زنان ناامن و متعاقبا غیر قابل استفاده شود؛ مفهومی که در تلاش است تا با نشان دادن تصویر زن ایدهآل در هالهای از ماشین لباسشویی و فرزندان قد و نیم قد در حال هم زدن شربت برای همسر، حضور نیم دیگر جامعه را محدود و منوط به مرزهای فیزیکی و ذهنی کند.
مراکز مشاور املاک یکی از پایگاههای تفکرات مذکور هستند. مراکزی که با پرسیدن سوالاتی نظیر علت زیست انفرادی و ساعات رفت و آمد و شکستن مرزهای اخلاقی، شخصیت یک زن را خدشهدار میکنند و در پاسخ به چرایی چنین پرسشهایی خواست مالکان را مطرح میکنند، هر چند خواست مالک و زبان الکن مشاور املاک همگی در راستای همان تفکر مسموم مهجور کردن زنان است. بنگاههایی که بسته به محله و منطقه شهری برخوردهای متفاوتی نشان میدهند، در مناطقی که مجاورت به دانشگاهها را در نقشه دارند اندکی وضعیت قابل تحملتر است، چرا که به واسطه حضور دیرپای زنان که طی سالهای اخیر با افزایش تعداد دانشجویان دختر این حضور فراوانی کمیتی نیز یافته است، این گزاره در حال پوست اندازی است و شاید بتوان این مهم را از دستاوردهای پنهان تحصیل زنان برشمرد که فضای بنگاهها را اندکی به سمت زنان متمایل کرده است اما در مناطق کم برخوردارتر شهر که دانشگاهی وجود ندارد تا توجیه علت زیست انفرادی یک زن باشد، وضعیت به فضاحت عبور از یک پل عابر پیاده در تاریکی شب است، در ابتدا با نگاههای براندازانه از چانه تا عانه مواجهه میشوی تا در ورای ذهنشان سناریوی معمول و ضد زنانهشان را بسازند، سپس با انواع سوالات جنسیت زده نظیر ساعات رفت وآمد، وضعیت تاهل و تجرد، نوع شغل و دلیل تنها بودن در حال پرداختن به مالیخولیای ذهنیشان هستند، سوالاتی که از کمتر مردی در وضعیت مشابه میپرسند و حتی اگر جویا شوند سناریوی زن تنها و مجرد را برایش نمیسازند و نهایتا میگویند چون مورد خاص هستید فایل کمتری برای شما سراغ داریم و اگر پیدا شد خبرتان میکنیم! خبر کردنی که ممکن است به مزاحمت تلفنی و پیگیری بی مورد و مستمر فرد جویای خانه بینجامد!
نگاه ِ همسایه
مهشید دندانپزشک است، اهل یکی از شهرهای جنوبی ایران و چند سالی است به واسطه تحصیل و کار ساکن همدان است. به گفته خودش به اغلب بنگاههای همدان مراجعه کرده است. وی برخوردهای جنسیتزده را صرفا مختص مشاورین املاک نمیداند و این قبیل مواجهات را حتی در همسایگان واحدهایی که برای بازدید مراجعه میکرد نیز دیده است، به گونهای که همسایه آقا وقتی متوجه میشود مستاجر جدید «زن مجرد» است بلافاصله به وضعیت خصوصی و اهل حال بودن مهشید میپردازد! نگاهی که در طبقات مرفه جامعه و مناطق اعیان نشین نیز دیده میشود و این شکل از فقر و زنگار گرفتگی فرهنگی حتی با پول و تحصیلات رنگ تغییر ندیده است.
معاشرت املاک و ملّاک!
مهشید از گفتوگوهای بیحاصل و غیرکاری متولیان این شغل بسیار گلایه دارد و شرح میدهد:
گاهی وقتی میبینند خانم غیر بومی هستی، از هر دری سخن به میان میآورند تا زمان با تو بودن را به درازا بکشانند بدون توجه به اینکه هدف صرفا کسب اطلاع از وضعیت مسکن بوده و نه خوش و بش بی مورد!
خانه هست اما نه برای تو!
این دندانپزشک جوان به وفور موارد خانه استیجاری اشاره میکند و ادامه میدهد: اکثرا متفق القول هستند که خانه هست اما برای خانم یا آقای مجرد نیست و یا به سختی پیدا میشود، همین سخت پیدا شدن سبب بروز قیمتهای بی اساس و گاه بیشتر از حد معمول است که با تکیه بر وضعیت تجرد و زن بودن این حالت گرانی را توجیه میکنند.
زیست انفرادی و تمایلنداشتن به داشتن زندگی خانوادگی، انتخاب بخشی از جامعه جوان این روزهای ایران است؛ انتخابی که رسانه با همه توان سعی در نادیده گرفتن و حتی معکوس نشان دادن آن است، اما همانگونه که پاک کردن صورت مسئله طی دهههای اخیر هیچیک از چالشهای اجتماعی ایران را برطرف نکرده در این مورد نیز بی اثر بوده و روز به روز شاهد افزایش این شکل از زندگی اجتماعی هستیم؛ شکلی که در آن وجود خانواده هستهای در مفهوم سنتی کمرنگ شده و شاهد خانوادههای تک نفره و یا دونفرهایم، جامعه در حال گذر از سنت به مدرن ایران نیز با گرفت وگیرهای عرفی سعی در واپس زدن به چنین دگردیسی اجتماعی است که به میزان قابل توجهی ناموفق بوده است.
لباس ِ مستاجر!
سارا دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی همدان به برخوردهای جنسیتزده مشاورین املاک ولو در مناطق برخوردار شهری اشاره میکند: برای اجاره منزلی به صورت تلفنی همه قول و قرارها را گذاشتیم و برای تنظیم قرار داد به املاک مراجعه کردیم، وقتی صاحبخانه ظاهر ما را با مانتوهای آستین کوتاه دید منصرف شد! و یا در مورد دیگری مشاور املاک پس از هماهنگی برای بازدید از منزلی، به ما توصیه کرد که با پوشش مناسبتری برای بازدید مراجعه کنیم! که این شکل از برخورد و گفتار علنا تجاوز به حریم یک زن و مصداق بارزی از گفتمان جنسیتزده در جامعه شهری است. گفتمانی که اگر آستین لباست کوتاه باشد تو را فلان کاره میداند، بدون توجه به اینکه با رتبه برتر در بهترین رشته دانشگاهی قبول شدهای و سالهاست به تنهایی و با کار کردن از پس زندگی شخصیت برآمدهای، برای این تفکر صرفا طول آستین و یا نوع آرایش موهایت تعیین کننده محتوای فکری و رفتاری توست هر چند اندیشه و نگرش شخصی هر فرد مطلقا به هیچ صاحبخانه و یا مشاور املاکی مربوط نیست!
زن موجه کیست؟
راضیه پرستار است و مدتی است تنها زندگی میکند؛ وی به تعابیر مرسوم و البته مسموم بنگاههای املاک اشاره میکند و میگوید: واژه موجه از لغات پرکاربرد در بنگاههاست، اما وقتی جویا میشویم موجه چه کسی است در پاسخ میگویند: موجه کسی است که در ساعات متعارف رفت و آمد متعارف داشته باشد، چون در غیر این صورت با یک استشهاد محلی میتوانند عذرتان را بخواهند. اما اینکه ساعات متعارف چه زمانی است و مهمان متعارف کیست همگی مفاهیم بسیار سلیقهای هستند؛ برای منی که شبها معمولا سرکارم صبحها غیر متعارف است و ارزشیابی سلیقهای که در بنگاهها از زنان صورت میگیرد صرفا به تبعیض جنسیتی و بیبهره ماندن زنان از یک شرایط بسیار عادی زیستن میانجامد.