خیابان بسته، عرق می‌ریزدش آهسته آهسته

0

*فرزاد سپهر

*روزنامه‌نگار، معمار

شاملو، شاعر بزرگ آزادی، در بخشی از شعر «مِه» می‌گوید: بیابان بسته، لب بسته، نفس بشکسته، در هذیان گرم، عرق می‌ریزدش آهسته از هر بند. حالا اما به شکلی اگر بیابان و خیابان را کنار صبر و حوصله ناتمام توقف در ترافیک شهری بگذاریم چاره‌ای به‌جز عرق‌ریزی مدام از هر بند صورت برایمان نمی‌ماند. تمامی معابر شهری بدون استثنا در ساعت‌هایی قفل می‌شوند و کلید بازگشایی در جستجوی زمان ازدست‌رفته در قفل خیابان نمی‌چرخد! راه‌حل همان است؛ بازگشت به توصیه‌ای قدیمی از سوی یکی از پدربزرگ‌های شهر: همه جا حقت رو بگیر به‌جز موقع رانندگی، این‌جا بذار حقت رو بخورن!

بچه‌های خیابان پشتی

روی یکی از دیوارهای شهر نوشته بودند: بچه‌های خیابان پشتی؛ البته معادل انگلیسی‌اش را نوشته بودند و پیرمرد که انگلیسی بلد بود هر روز از کنار نوشته رد می‌شد و در خیابان پشتی به دنبال بچه‌هایی می‌گشت که نبودند. خیابان پشتی در شهر با مدرسه‌ها یا در واقع خانه‌هایی که مدرسه شده‌اند، یکی از دلایل بسته‌شدن خیابان‌های شهر است. انگار این بچه‌ها باید دقیقا مقابل مدرسه به انتظار پدرها و مادرها صبر کنند و هیچ خیابان یا کوچه‌ای در نزدیکی مدرسه برای انتظار وجود ندارد. موقع تعطیلی، تنها بچه‌های خیابان پشت مدرسه که تصمیم دارند پیاده به خانه برسند، انتظار پیرمرد را برای کنجکاوی تمام می‌کنند. باقی بچه‌های مدرسه لابلای خودروهای تولید داخل آن هم از دو کارخانه با والدین راننده شده، دلیل اصلی قفل‌شدن خیابان و ترافیک اعصاب‌خوردکن می‌شوند.

یک سمت روانی، یک سمت روان

صبح‌ها مسیر بلوارهای شهر دو حالت دارند. از یک طرف نمی‌شود عبور کرد و در طرف دیگر حرکت با خودرو کمی بهتر است. سمت ترافیکی خیابان، هم راننده را روانی می‌کند و هم شهروندان عبوری از دو سمت خیابان را برای رسیدن کلافه می‌کند. به گفته حسن‌آقا این ترافیک که تعبیرش می‌شود «لامصب»! چاره‌ای ندارد که ندارد. با آوردن اداره‌های اصلی شهر و جانمایی مدرسه‌ها کنار خیابان‌های اصلی و توقف خودروها برای رساندن مراجعان و دانش‌آموزان به آن‌ها چاره‌ای بجز ایجاد ترافیک برای رانندگان دلاور شهر نمی‌گذارد.

برگرد!

دور برگردان در مسیرهای اصلی آن هم در خط سرعت، خودش دلیل ترافیک شده است؛ چون توقف خودروها برای رسیدن به مقصد و مدرسه‌ای که روبرویش دوربرگردان کشیده‌اند با کندکردن سرعت خودروهایی که می‌خواهند به سمت مقابل برسند، گره کور ترافیکی ایجاد می‌کند. یک بار میدان می‌سازند و تصمیم می‌گیرند برای رسیدن در مسیر اصلی خیابان بچرخیم. شب بعد میدان را به چراغ قرمز مزین می‌کنند و شب بعد روز از نو روزی از نو، تصمیم می‌گیرند خیابان را مجدد به همان شکل سابق برگردانند. مهم برگشتن است باور کنیم یا نه به هر حال هدف برگشتن است حالا خانه یا خیابان چه فرق می‌کند!

برای خیابان‌های دستوری

دستور برای خیابان دستوری از سمت سرهنگ صادر می‌شود. صبح خیابان دستوری با کوچه‌های ایست و حرکت کن یکی روبروی یکی، چه بخواهد چه نخواهد میزبان صدها و هزارها خودروی شهروندان است که برای رسیدن به مقصد کاری و بازگشت به مقصد خانه‌ای تلاش و کوشش می‌کنند و عرق می‌ریزدشان آهسته آهسته از هر بند. زن و مرد مطیع دستور جناب پلیس و چراغ‌های راهنمایی و رانندگی روی پدال گاز و ترمز فشار می‌دهند و بر طبق دستور دنده عوض می‌کنند و بعد خلاص می‌کنند تا مجدد طبق دستور راه بیافتند شاید به مقصد برسند یا برگردند. فرق می‌کند. باور کنیم یا نه رسیدن یا برگشتن متفاوت است آن هم در شهر شلوغ با ترافیک‌های دستوری!

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.