شادمانی و نوشدن را نادیده نگیریم
*حسین زندی
*سردبیر
انسان متمدن از زمانی که شادی را شناخت به بهانههای مختلف جشنگرفتن را بخشی از برنامههای زندگی روزمره خود قرار داد. در تمدن کهن ایرانی، ما با تعدد و گوناگونی جشنها روبهرو هستیم؛ جشنهایی که پیشینه مذهبی، حکومتی و مردمی دارند. آنچه امروز ما به عنوان جشنهای کهن ایرانی میشناسیم و از گذشتههای دور باقی مانده، بیشتر جشنهای مردمی بوده است؛ چراکه جشنهای حکومتی با تغییر نظامهای حاکم تغییر میکرده و از بین میرفته یا جایگزین میشده است. جشنهای مذهبی نیز چنین وضعیتی داشته است. همانطور که گفته شد، جشنهای بهجامانده از روزگار کهن، بیشتر ریشه دهقانی دارد که البته به مناسک و مناسبتهای مذهبی نیز آغشته شده است. به طور مثال زندهیاد دکتر «مهرداد بهار» از دو نوروز نام میبرد که یکی همین نوروز است و با فصل بهار و آغاز فصل کشت وکار شروع میشود و دیگری با پایان کشتوکار یعنی مهرماه. از مهمترین جشنهایی که از بینالنهرین تا ایران امروز برگزار میشده، این دو جشن بوده که بعدها یکی به نام مهرگان و دیگری به نام نوروز تا روزگار ما باقی ماندهاند. جشنهای دهقانی تا قبل از ماشینی شدن جامعه و فراگیری فنآوری رونق داشت. یعنی تا همین ۳۰ سال پیش از این، بسیاری از مردم روستاها، پس از برداشت محصول به امامزادهها و زیارتگاهها و نشانگاههای محل سکونت خود رفته و با سازودهل به رقص و شادی میپرداختند و جشن میگرفتند. این نشان میدهد که هر جامعهای یا هر قشری پس از یک دوره کار نیاز به استراحت دارد و بخشی از استراحتکردن با شادیکردن و جشنگرفتن همراه است؛ بنابراین ایرانیهای پیشین و گذشتگان ما این موضوع را به درستی درک کرده بودند.
نکته دیگر این است که در گذشته به فراخور تغییرات اجتماعی و فرهنگی جشنها نیز تغییر میکردند و به روز میشدند. یکی از مهمترین ویژگیهای جشنهای ایرانی این است که افزون بر عنصر شادی مسئله نوآوری و نوشدن را در درون خود داشته است، اما در این روزگار، ما نتوانستهایم به دو عنصر شادمانی و نوشدن به درستی بپردازیم. امروز شاهدیم که نسل جدید نمیتواند با جشنهای ملی ما مانند نوروز، مهرگان، یلدا، سده و چهارشنبهسوری ارتباط برقرار کنند. چرا؟ این پرسش بسیار مهم است؟ به نظر میرسد یکی از اصلیترین دلایل این است که جشنهای ما با شرایط فعلی نمیتوانند هیجانهای مردم را تخلیه کنند و آنان را شاد کنند. چرا نمیتوانند؟ به دلیل اینکه شادمانی را از جشنها گرفتهایم و در حد دید و بازدید به آنها نگاه میکنیم. نهتنها شادی واقعی حذف شده بلکه خشونت و آلودگی صوتی را با مواد منفجره و محترقه به جشنها ضمیمه کردهایم. امروز نوجوانها و جوانها به ترقهبازی و انفجار بمب روی آوردهاند، برای اینکه هیجان خود را تخلیه کنند، اما در گذشته این هیجانها با چه چیزی تخلیه میشد؟ این سوال بسیار مهم است. با موسیقی رقص و پایکوبی. این عناصر از جشنهای ما گرفته شده است.
حال اگر قرار است خیابانها و کوچهها را از تبدیلشدن به میدان جنگ و خشونت و انفجار جدا کنیم، باید به عناصر فرهنگی از جمله موسیقی و رقص بازگردیم. هنوز در رسانههای رسمی از جمله رادیو تلویزیون از نامبردن و عنوانکردن رقص هراس دارند و از رقص با عنوان حرکات موزون نام میبرند، در واقع صورت مسئله را پاک میکنند. باید بپذیریم نسل جدید جشنهای ما را به صورت فعلی نمیپذیرند و مسلماً در دامن جشنهای غربی از جمله کریسمس و ولنتاین و مانند این خواهند ماند. اگر قرار است این نسل را با فرهنگ و سنت و جشنهای کهن آشتی دهیم، باید به عنصر نوشدن و شادی و شادمانی توجه آشتی کنیم.