*جمشید پوراحمد
شافاکی…بازم حال دلمان خوب بود.
گناه نابخشودنی ما!
نسبت به تعداد انگشتشمار مالکین سرزمین ایران «همون مسئولان قدیمی خودمونو میگم!» در سطح کشور بسیار داریم که آقایی، جنابی، عالیجنابی در جنوب مانی میسازه و توی شمال خرج میکنه، تو کرمان تاجر زیره و افغانی است! تو کیش روانشناس بالینی!
عدالتپیشههای متدین خرجبده! در تهران از آدمهای نفسبریده زندگی، صدی هفتاد نزول میگیرند! تو تایلند با پولش عبادت و کار خیر انجام میدهند! برخی مالکین کشور هم ثروت ملی را تاراج و در کشورهایی چون کانادا، عراق، سوریه، نیجریه، بنگلادش، یمن، بورکینافاسو! و دیگر کشورهای out of order خرج میکنند! شما هم برای فقط زنده ماندن جمع کنید، بروید دیگر شعبههای کشور ایران!
الیف شافاک فرمودند؛ گذشته گرداب است. بی سر و صدا آدم را به درون خودش میکشد.
شافاکی حیف نون! ما حدود پنجاه میلیون بلانسبت آدم هستیم که تنها دلیل ماندگاریمان گذشتهمان بوده! مگه میشه تو یک کشوری هشت سال جنگ باشه و هر روز جوانانی از جنس شرافت و خاک پرستی شهید شوند و با صدای آژیر، موج انفجار راکت و موشک خانههایی ویران و انسانهای بیدفاع که مظلومانه جان دادند…ولی نمیدانم چرا حال دلمان خوب بود .خون میدادیم ولی نان در خون نمیزدیم!
بازم حال دلمان خوب بود. شافاکی؛ در گذشته ماشینهای کمیته داشتیم که حضورشان نقش رعب و وحشت را ایفا میکرد! و اکثر سرنشینان هر جولان شخصی، فرمایشی و سفارشی که دلشان میخواست برایمان نسخه میپیچیدند! به خاطر یک کاست هایده و معین…به دلیل داشتن نوار ویدئوی فیلمهای فردین و فروزان و برای چهار قدم ناقابل درکنار گرلفرند خطر بازداشت و زندان را به جان میخریدیم! ولی حال دلمان خوب بود...
آمار رسمی منتشر شده، بیست و پنج درصد از هزینه های کشور را درپیش از انقلاب از مالیات سیگار و مشروبات الکلی تامین میکردند! حالا سالهاست آقا زاده های لواسان و الهیه نشین برای پرکردن کلکسیون رقابتی و چشم و هم چشمی مشروبات الکلیشان از عرق فروشی های سفارتخانه های بیخودی و باخودی خریداری میکنند! بعضی از سفارتخانه ها کارشان در ایران فقط فروش مشروبات الکلی است و با سود سرشار آن به آبادانی کشورشان میپردازند و بقیه اهالی عرق سگی خور و عرق فروش با دیگهای کوچک و بزرگ وطنی، دارای ایزو ۱۴۰۱…مگر عرق تقلبی دست ساز دشمنان که یا کور و یا نابینا میکند!
دیگ زودپزی که ساکن یکی از مناطق حساس تهران است! نامه ای به کمیته انضباطی دیگ فروشان نوشته…که بعد از سی سال خدمت صادقانه به یک خانواده مجرد چهار نفره فاقد بیمه درمانی و دریافت یارانه! قصد تجاوز گروهی به من که از دیگم فقط ته دیگش مانده را دارند! قرار است به جای کشمش بعمل آمده، گوشت در دیگ بریزند!
جواب کمیته انضباطی به دیگ؛ بعد از تحقیق، تفحص و حضورکارشناس رسمی، شما دچار توهم حاد تجاوزی هستید! دیگ عزیز محال ممکن است با قیمت گوشت تا شب عید کیلویی پانصد هزارتومان!
تجاوز گاو نر میخواهد و مرد کهن!
بی ربط نیست…
شافاکی به کوری چشم دشمنان بازم حال دلمان خوب بود. شافاکی، آی دلم میخواهد بدانم کدام کدامی! گفت؛ بارکج به مقصد نمیرسد… امروز فقط بارکجه که به مقصد میرسد، اینم با بادیگارد و از خط ویژه!
شافاکی ما چاره ای جز اینکه مثل شترها قدرت ماورایی پیدا کنیم را نداریم. شتر میتواند آب نمک بنوشد، چون کلیه هایش نمک را فیلتر میکند! میتواند خار را مثل پشمک و باقلوا میل کند! شترها میتوانند از شتربانهای خود یاد بگیرند و بالبهایشان گره باز کنند! و میتوانند دمای بدنشان را در سرما و گرما تنظیم کنند.
شترها، نهنگها، کلاغها و فیلها از جمله حیواناتی هستند که هیچ بدرفتاری را فراموش نمیکنند! شافاکی فکر نکنم مسئولین با این یک مورد «کینه شتری» موافق باشند؟!
محمود سعدانی طنز نویس مصری…کتاب طنزی دارد « الاغی از شرق» که شرح سفر خیالی او به پاریس و مواجهه اش با تمدن غربی است که منجربه آشنایی و عشق به دختر فرانسوی میشود که عاشق داستانهای شرقی است…کتابی بسیار جذاب و مصداق نزدیکی به واقعیتهای آشکار و پنهان جامعه و حال و روز امروز ما دارد…مثلاً درباره سیاست نوشته؛ ما مانند شما مدیران خود را انتخاب نمیکنیم، آنهایند که مثل بلا بر سر ما نازل میشوند، مانند مصیبت بر صندلی ها مینشینند و جز عزرائیل کسی ما را از دستشان نجات نمیدهد !
یا درباره اقتصاد کشور نوشته؛ در کشور ما نرخ ها هر روز سر به فلک میکشد و نجومی میشود بعد ما اعلام میکنیم به دوران رونق اقتصادی پا گذاشته ایم، هرکَس اعتراض کند خائن و جاسوس اعلامش میکنیم چون هرکه با ما نباشد، دشمن ماست، زیرا در دنیا بهتر از قوانین ما و عاقلانه تر از تصمیمات ما و شرافتمندانه تر از اخلاق ما وجود ندارد!
نتیجه و پیشنهاد: چندین گزارش از افغانستان داشتیم؛ خانواده ها به دلیل فقر و فلاکت طفل فروشی میکنند !
مگر ما چی از ظالمان کم داریم! باید در شهرهای کوچک و بزرگ بازار مکاره ایجاد شود! گردن کلفتها و بزن بهادرهای شهرداری را هم در بازار برای دریافت مالیات و کنترل بگمارید! تا بتوانیم معاوضه کالا با برنج و روغن! معاوضه تن فروشی، با نان و شیرخشک! معاوضه دخترک ۱۱ ساله با یک سال اجاره آپارتمانی در منطقه ۱۸ تهران ! معاوضه کلیه…با چند قسط عقب مانده بانک ! معاوضه فرش، تلویزیون و مبل…با برنح، مرغ و روغن! کاش میشد فقط جناب دکتر رضایی! این اسطوره اقتصادی را با واقعیت معاوضه کرد.