*زهرا کرد
*پرستار
اواسط تابستان ۹۹
مردم سعی در بازگشتن به روال سابق زندگیشان را دارند، اقتصاد ِفلج شده رمقی برای برخاستن ندارد و مسئولین سعی در جذب بازارهای درجه چندم کشورهای همسایه دارند. سازمان محیط زیست بدون توجه به وضعیت دهشتناک پسماندهای سونامی فروردین سعی در عادی جلوه ساختن شرایط دارد. برنامههای ورزشی، سینما، شهربازی، مساجد و تمامی مراکز عمومی فعال هستند اما مراجعینشان کمتر از پیشین شده. با اینکه «ویروس زندگی کش» از بین رفته، اما زندگیها به سبک پیش باز نگشتهاند. از هر خانوادهای حداقل یک نفر از بین رفته و مابقی با اثرات عصبی و کلیوی به جا مانده، درگیر کلینیکهای توانبخشی و مراکز دیالیز هستند.
روح خمودی و افسردگی بر اغلب شهرها غالب گشته است. از گیلان نوای رقص و شادمانی به گوش نمیرسد، در خارج از شهر، نزدیک سراوان به یغما رفته از زبالهها، زمین وسیعی را به دفن اجساد کرونا و گوشهای از آن را با سنگ مرمر مفروش کرده و به کارکنان درمان اختصاص دادهاند. تعدادشان آنقدر زیاد بوده که از مرمرهای فرش شده بیرون زده است. مردم واهمه رفتن به گیلان را دارند، موجی از نفرت قلبهای مردم گیلان را نسبت به مسافران فرا گرفته و به خاطر نقشی که در وخامت اوضاع گیلان داشتند، حاضر به پذیرش و اسکان هیچیک از هم میهنان «جوجهخوار» نیستند. مردم برای رسیدن به تهران راهشان را دور میکنند تا از قم نگذرند. سراسر شهر قم به صورت پراکنده و مدیریت نشده محل دفن اجساد است. آنجا هم تبعیض قائل شدند و طیفهای مختلف جامعه را در قسمتهای متفاوت شهر به خاک سپردند؛ و پس از تعطیل نکردن بقاع متبرکه در بحران سال گذشته، از جمعیت زائران به طرز چشمگیری کاهش یافته؛ ترس و وحشت در دل مردم رخنه کرده است.
صدا و سیمای ملی با تکرار طنزهای چند ده باره بیمحتوایش و برگزاری برنامههایی بدون حضور مردم سعی در عادی سازی شرایط دارد. هنوز هم خبرنگاران بیهویت با گزارشهای دروغین خود در تلاشند تا اخبار غلط را به گوش مردم فرو کنند؛ اوضاع اداره کشور نابه سامان است. پس از فوت چند ده مسئولی که اذعان داشتند بحرانی وجود ندارد، در نبود جانشین، حیطه تحت اداره اشان به شدت به هم ریخته و ناکارآمدتر شده. تمامی آزمونهای تحصیلی لغو شده و امیدی به بازگشایی دانشگاهها برای مهر ماه نیست. چون در شرایط بحران فروردین و اردیبهشت محوطه اغلب آنها برای بیمارستان صحرایی تخصیص یافته و هنوز پاکسازی کامل صورت نگرفته.
کودکان ترس از بازی کردن در فضای باز را دارند. سالمندان فوبیای آسمان و زمین و سطوح پیدا کردهاند و مردم دیگر مردم سابق نیستند.ای کاش….
در برخوردهای مکرر با بیمارانی که خودکشی کردهاند، به یک سوال مشترک میرسی، که میپرسند آیا زنده میمانم؟
لذت زندگی با همه فراز و فرودهایش، لذت ِ انکار ناشدنی برای بشر است. حتی در لحظاتی که سرتاسر بدنت سوخته و یا در اثر مصرف مواد فراوان دستگاه گوارشت را نابود کردهای.
این روزها این لذت بالاجبار دستخوش تغییراتی شده، که همین سطح از دگرگونی، روان و زندگی مردم را درگیر کرده و در افسوس روزهای معمولی گذشته اشان هستند. روزهایی که با خیال راحت و بدون استرس پایشان را از خانه بیرون میگذاشتند و عزیزانشان را در آغوش میکشیدند.
در روزهای حساسی از این بحران به سر میبریم. با عادیسازی که توسط مجموعه مدیریتی کلان کشور صورت گرفته، از حساسیت و توجه مردم کاسته شده و به وفور حضور ناایمنشان را در سطح شهر و مکانهای عمومی شاهد هستیم. در شرایطی که فرصتهای طلایی قرنطینه شهری را از دست دادیم و تنها به قرنطینه خانگی امید است، با پخش برنامههای بی اساس از رسانه ملی و پیامکهای تکراری وزارت بهداشت، اکثر مردم جدیت بحران را رفع شده میپندارند و با خوشحالی در حال خرید عید برای نوبهارشان هستند، در صورتیکه نوبهار به گفته تحلیلگران و کارشناسان سازمان بهداشت جهانی میتواند تبدیل به سونامی مرگ تاریخ کشورمان شود، و وقایعی که در ابتدا اشاره شد نتایج بدیهی این شکل از رفتار شهروندان است.
در شرایطی که امید به اتخاذ تدابیر درست و اصولی و قاطعانه از مجموعه مدیریتی کشور نیست، این مردم هستند که میتوانند به داد خودشان و کادر درمان برسند؛ چراکه قریب به یکماه هست که تمامی کادر درمان، خصوصا کارکنان مرکز کرونای سینا، لذت زندگی خود را فراموش کرده و در حال احیای این لذت برای هم میهنانشان هستند؛ آن هم دست خالی و بدون تجهیزات کافی و استاندارد، پس ای کاش برای کسانی که به خاطر لذت زندگی ما سخت مشغول کار هستند، با قرنطینه خانگی و رعایت اصول ایمنی لذت زندگیشان را باز گردانیم، چراکه با فوت هر پزشک یا پرستار، آمار مرگ و میر مبتلایان چند برابر میشود.
فراموش نکنیم که تنها کار مفید این روزهای هر فردی، خانه ماندن و رعایت اصول ایمنی است تا همگی با هم لذت زندگی را در زیر نور آفتاب درخشان بهار ببینیم.