صعود به ماناسلو
گفتوگو با «محمدجعفر اسدی» تیمسار بازنشسته
اسدی: پس از برگشت به ایران از سوی تیمسار صادقیان با مبادی مربوطه در چین مکاتبه و چینیها که خود به اورست صعود کرده بودند، اما به هیچ کشور دیگری اجازه صعود نداده بودند، طی قراردادی با ایران پذیرفتند در سال ۱۳۵۶ (بهار) تیم مشترک ایران و چین یک تمرین تا ارتفاع ۷۵۰۰ متر انجام و سپس برای صعود قله در سال آتی اقدامات لازم را به عمل آوردند. زندهیاد فروزان و مظاهری با چند نفر در بهار سال ۱۳۵۶ یک هیئت ۲۰ نفره به سرپرستی تیمسار خاکبیز اعزام و پس از صعود از چینیها که به ارتفاع ۷۵۰۰ متر و دیدار از لهاسا به ایران برگشتیم و باتوجه به وقوع انقلاب اسلامی صعود مذکور عملی نشد.
*حسین زندی
*خبرنگار
۲۶ اسفند ۱۴۰۰ خدمت یکی از قهرمانان ملی و بزرگان همدان؛ تیمسار بازنشسته «محمدجعفر اسدی» رسیدم تا با او گفتوگو کنم. او در دهه ۵۰ افتخاری برای ایران آفرید که نزدیک به نیم قرن بر ما پوشیده بود. ۲۰ مهر سال ۱۳۵۵ در اولین تیم کوهنوردی مشترک ایرانی-ژاپنی به قله ۸۱۵۶ متری ماناسلو صعود کرده است. به تازگی خاطرات صعود او به این قله منتشر شده است. کتاب «علمکوه تا ماناسلو» از سوی انتشارات چنار در ۶۰۰ نسخه روانه بازار شده است. در این گفتوگو از مراحل صعود به قله و چاپ این کتاب میخوانیم.
- در ابتدا به تاریخ و محل تولد اشارهای داشته باشید.
من در ۱۵ شهریور ۱۳۲۴ در باغ پدری، یکی از باغهای چهل میراب عباسآباد به دنیا آمدم. معمولا از اواخر خرداد ماه تا اواسط مهر ماه هر سال در باغ بودیم و پس از آن درخیابان عباسآباد، محله چمن ورمزیار سکونت داشتیم.
- درباره دوران تحصیل هم اشارهای داشته باشید.
۶ سال ابتدایی را از سال ۱۳۳۱ در دبستان محمدرضا شاه و دوره متوسطه را در دبیرستان رضاشاه گذرانیده و با دیپلم ریاضی فارغالتحصیل شدم و به دلیل علاقه به فوتبال و آمادگی جسمانی مناسب هر ۶ سال را در مسابقات آموزشگاهی در تیم دبیرستان حضور داشتم. بلافاصله بعد از اخذ دیپلم به سپاه دانش رفته و پس از پایان دوره آموزشی در لشکر کرمانشاه در«دهکده دهسرخ کزازی» واقع دراورامانات به تدریس به دانشآموزان پسر و دختر پرداختم و در طول خدمت ۱۸ ماهه، یک مدرسه ساخته و اسم آن را نیز «ابومسلم خراسانی» گذاشتم. لازم به ذکر است این مدرسه دو اتاق داشت و یک دستشویی و مبلغ جمعآوری شده از اهالی فقط ۱۵۰ تومان بود که هزینه خرید تیرهای چوبی و در و پنجرههای لازم برای روشنایی اتاقها شد.
- چه شد که از معلمی به ارتش رسیدید؟
برای انجام کارهای اداری پایان دوره سپاهی دانش به پاوه رفتم و در این شهر با یک افسرارتشی مواجه شدم که بسیار مجذوب اندام و نحوه حرکت ایشان شده و تصمیم گرفتم برای آزمون ورودی دانشکده افسری ارتش به تهران بروم و موضوع را با پدرم مطرح و در کنکور مذکور شرکت کرده و خوشبختانه با قبولشدن در دانشکده افسری برای مدت سه سال تحصیل کرده و۱/۷/۱۳۴۹ با درجه ستوان دومی در دسته پیاده فارغالتحصیل شدم.
- اشاره داشتید که در سال ۱۳۲۴ متولد شده و به فوتبال نیز علاقهمند بودید، لطفا درمورد فوتبال همدان در دهه ۳۰ بگویید.
من در دبستان محمدرضاشاه درس میخواندم و ناظم مدرسه زندهیاد پرورش با برادران جوانش در فوتبال همدان فعالیت داشتند. او بچههای علاقهمند به فوتبال مدرسه را آموزش میداد و در آن زمان فوتبال ایران، در خوزستان به علت حضور انگلیسیها در شرکت نفت بیشترین پیشرفت را پیدا کرده و فوتبالیستهای خوبی در این شهر از جمله برادران برمکی معروفیت داشتند و در یک مسابقه بین تیمهای جوانان همدان و آبادان نتیجه مسابقه مساوی تمام شد که بسیار خوشحالکننده بود.
- چه شد که به کوهنوردی علاقهمند شدید؟
با شروع انجام وظیفه در اولین واحد خدمتی در تهران، دورههای تکاور را در تهران و چتربازی را در شیراز گذراندیم. قسمتی از آموزشهای دوره تکاور فعالیتهای کوهنوردی است که در اردوگاه پلور (روبروی قله دماوند) در جاده هراز به مدت دو ماه توسط مربیان کوهنوردی ارتش طی شد و به علت بهدست آوردن رتبه اول در دوره مذکور با سمت مربی از یگان قبلی به واحد تکاور انتقال پیدا کردیم.
از سوی تربیت بدنی ارتش پنج نفر از مربیان تکاور یگان ما و دونفر غیرنظامی برای طی دوره کوهنوردی ارتش ایتالیا به مرکز آموزشهای کوهنوردی واقع در شهر «آئوستا» نزدیک مرز فرانسه اعزام و پس از طی دوره مذکور تمامی نفرات با اخذ گواهینامه به ایران باز گشتیم.
- چه شد که قله ماناسلو را صعود کردید؟ ارتش شما را ترغیب به این کار کرد یا با انتخاب خود این صعود انجام شد؟
زندهیاد تیمسار سرتیپ خاکبیز؛ رئیس تربیت بدنی ارتش از کوهنوردان تحصیل کرده و فعال در سالهای خدمت بوده است و در رأس فدراسیون کوهنوردی نیز زندهیاد تیمسار سپهبد صادقیان انتصاب داشته است.
چگونگی شکل گرفتن ارتباط و همکاری و انتخاب قله ماناسلو برای صعود مشترک با ژاپنیها در کتاب «علم کوه تا ماناسلو» بهصورت مفصل آمده است و پس از عقد قرارداد بین فدراسیونهای کوهنوردی ایران و ژاپن، انتخاب اعضا از سوی دو فدراسیون در ژاپن و ایران عملی شد و از کوهنوردان غیرنظامی آقایان مختار مهدیزاده، علی محمدپور، جلال فروزان (رابوکی)، قاسم دادفرمای و محمد بهزادی و از نظامیها نیز آقای یوسف هندی که مربی یگان تکاور بود و در رشتههای فوتبال، والیبال، شنا، اسکی، کوهنوردی و دومیدانی مهارت داشت و من نیز به عنوان اعضای تیم انتخاب شدم.
- این ماجرا بسیار جذاب است. چطور با آنها ارباط گرفتید؟
همانطور که عرض کردم در کتاب آمده است. در اینجا نیز صعود کاگهیاما را از زبان محسن عبدلی میآورم: «در زمان ریاست تیمسار سپهبد صادقیان و معاونت آقای مهندس نوروزی در فدراسیون کوهنوردی ایران، آقای عبدلی با توجه به سوابق کوهنوردی و آشنایی با منطقه علمکوه از سوی فدراسیون به عنوان راهنمای کاگهیاما و دوستانش برگزیده شد و مأموریت یافت تا پس از تهیه امکانات لازم برای صعود، آنها را به منطقه ببرد.
آقای عبدلی سه کوهنورد ژاپنی را به خانه برد و بعد از تهیه نیازمندیها، با فولکس واگن راهی منطقه شدند. در رودبارک هماهنگیهای لازم با آقای صفر نقوی را انجام دادند و به علم چال رفتند. لازم به ذکر است آقای یامادا به سبب بیماری به تهران برگشت و دو هم وطنش به همراه راهنما به علم کوه رفتند. به علت وقوع بهمن زدگی پناهگاه، چادر را در محوطه برپا کردند. بعد از راهنماییهای لازم، دو کوهنورد ژاپنی عازم پای دیواره شدند و آقای عبدلی نیز از همانجا مراقب فعالیتهای آنها بود.
آنها مسیر فرانسویها را در پیش گرفتند و پس از رسیدن به طاقچه، شب را در دیواره بیواک شبمانی کردند. روز دوم کاگهیاما به عنوان نفر اول درحال صعود بود که بهدلیل در رفتن میخ حمایتی سقوط کرد. او بهصورت پاندول درآمد و بر اثر برخورد با دیواره دچار جراحت شد. پائینآوردن کاگهیاما توسط اوشیتانی تا بعد از ظهر طول کشید. کاگهیاما در این زمان بهدلیل صدمات شدید نمیتوانست راه برود و به کمک عبدلی و دوستش وارد چادر شد. صورت، بینی و زانوی کاگهیاما آسیب دیده بود و کمکهای اولیه با استفاده از امکانات موجود انجام شد. او میلرزید به همین دلیل از کیسه خواب استفاده کرد.
آقای عبدلی شبانه برای آوردن کمک راهی رودبارک شد که خود به سبب شتاب زدگی چند مرتبه زمین خورد و زخمی شد. وی بعد از رسیدن به رودبارک، ابتدا با صفر نقوی دیدار کرده و ماجرا را برایش تعریف کرد تا برای اعزام کارکنان و همچنین قاطر برای پائینآوردن کاگهیاما اقدام کنند. آقای عبدلی سپس به پادگان نظامی مرزنآباد رفت و با تلفنهای هندلیِ آن زمان، وضعیت را به فدراسیون اطلاع داد. همچنین با تیمسار صادقیان تماس گرفت و درخواست اعزام هلیکوپتر کرد. نخستین پرسش تیمسار صادقیان این بود: «آیا مجروح زنده است؟» و با اطمینان از زنده بودن کاگهیاما، پاسخ داد: «اقدام میکنم».
طبق گفتههای آقای عبدلی ایشان در باشگاه بوده که هلیکوپتردر محوطه پادگان فرود میآید و پی از کسب اطلاعات لازم از فرمانده پادگان، همراه آقای عبدلی به پرواز درمیآید. فرود هلیکوپتر در چند نوبت عملی نشد تا سرانجام محلی مناسب یافت. بدین ترتیب عبدلی و همراهانش خود را به چادر رسانیده و کاگهیاما را به هلیکوپتر منتقل و بلافاصله بهسمت تهران پرواز میکنند.
پس از فرود در بیمارستان نیروی هوایی، مجروح با آمبولانس به یکی از ساختمانها منتقل شد و تحت درمان قرار گرفت. آقای عبدلی نیز شب کنار وی ماند. صبح فردا تیمسار صادقیان و سفیر ژاپن به ملاقات او آمدند.
روز سوم آقای عبدلی برای ملاقات به بیمارستان رفت، اما بهدلیل انتقال مصدوم به بخشی دیگر، نتوانست او را ببیند. فدراسیون کوهنوردی بهدلیل تلاش آقای عبدلی برای نجات کاگهیاما، در مراسمی با اهدای تقدیرنامه از ایشان قدردانی کرد.
- در مسیر با چالش یا خطر مواجه نشدید؟
در حرکت به سوی کمپ اصلی در توقف شبانه مواجه با بارندگی شدید شده و صبح روز بعد که حرکت کردیم، به رودخانه فرعی رسیدیم که پل برای عبور تخریب شد و عبور به روز بعد موکول شد.
- به جز گروه سه نفری اول آیا کوهنوردی دیگری به قله صعود کردند؟
هواشناسی کشور هندوستان به دلیل تغییرات جوی و امکان به خطرافتادن کوهنوردان در مسیر قلل روی ۸۰۰۰ متر خواستار اعزامنشدن گروهها شده بود و تیم مشترک ایران و ژاپن هم که در روز قبل موفق به صعود قله شده بود، از اعزام تیمهای بعدی خودداری کرد.
- پس از بازگشت از ایران به چه فعالیتی مشغول شدید؟
لازم است اشاره کنم که آقایان تامورا، کاگهیاما و ایجیما (خبرنگار) ژاپنی همراه ما به تهران آمدند و در مهمانیهای برگزار شده حضور داشته و بلافاصله یک سفر زیارتی ۲۴ ساعته به مشهد مقدس داشتیم و پس از بازگشت به تهران دوستان ژاپنی به کشورشان بازگشتند. و آقای هندی و من بلافاصله پس از خداحافظی مهمانان ژاپنی به پادگان رفته و روز از نو روزی از نو مشغول انجام وظیفه در یگان تکاور شدیم.
- اگر خاطرهای از حضور دوستان ژاپنی در تهران دارید، اشاره کنید.
روز جمعهای که ژاپنیها در تهران بودند از سوی برنامه صبح جمعه که زندهیاد «منوچهر نوذری» مجری آن بودد، همراه با تیمسار خاکبیز و آقای کاگهیاما به آن برنامه دعوت شدیم. دقیقا یادم است که هنگام ورود ما قهرمانان وزنهبرداری ایران که از مسابقات آسیایی برگشته بودند، با مجری برنامه در حال گفتوگو بودند و پس از خروج آنها نوبت به ما رسید و ۳ نفری به پشت میکروفون رفتیم و تا آن لحظه تیمسار خاکبیز و ما که به فارسی سوال و جواب میشدیم، مسئلهای وجود نداشت. نوبت کاگهیاما که رسید، تیمسار به انگلیسی به ایشان و من گفت: «کاگهیاما ژاپنی صحبت کند و شما ترجمه کنید». من و کاگهیاما فقط یکدیگر را نگاه میکردیم.
به هر صورت کاگهیاما شروع کرد به ژاپنی صحبت کردن و من فقط گوش بودم و میدانستم این جوان باهوش یک کلمه غیر از ژاپنی خواهد گفت که مرا کمک کند، که به «پست مونسون» اشاره کرد و من هم با کمی شرح درمورد صعود به قله در فصل پاییز را که برای اولین بار انجام شد، اشاره کردم و برنامه تمام شد. اما زندهیاد نوذری باهوش گفت: «ترجمه آقای اسدی را از کسانی که ژاپنی بلدند، باید پرسید» و خداحافظی کرده و از سالن خارج شدیم. به محض خروج از در سالن کاگهیاما پرسید: «اسدی چه گفتی؟» پاسخ دادم: «پست مونسون!» خندید و گفت: «اوکی».
- پس از صعود به ماناسلو به کدام قلهها صعود کردید؟
پس از بازگشت از ماناسلو به کاتماندو، تیمسار خاکبیز بلافاصله برای گرفتن نوبت به صعود به اورست به مبادی مربوطه مراجعه شد، اما برای چند سال قله اورست برای هر دو فصل (بهار و پاییزه) رزرو شده و اقدامی صورت نگرفت.
پس از برگشت به ایران از سوی تیمسار صادقیان با مبادی مربوطه در چین مکاتبه و چینیها که خود به اورست صعود کرده بودند، اما به هیچ کشور دیگری اجازه صعود نداده بودند، طی قراردادی با ایران پذیرفتند در سال ۱۳۵۶ (بهار) تیم مشترک ایران و چین یک تمرین تا ارتفاع ۷۵۰۰ متر انجام و سپس برای صعود قله در سال آتی اقدامات لازم را به عمل آوردند. زندهیاد فروزان و مظاهری با چند نفر در بهار سال ۱۳۵۶ یک هیئت ۲۰ نفره به سرپرستی تیمسار خاکبیز اعزام و پس از صعود از چینیها که به ارتفاع ۷۵۰۰ متر و دیدار از لهاسا به ایران برگشتیم و باتوجه به وقوع انقلاب اسلامی صعود مذکور عملی نشد.
در این صعود نیز دو نفر سرپرست و معاون، چهارده نفر که سه نفراز آنها نظامی بودند تیم کوهنوردی را تشکیل میدادند و یک نفر پزشک، یک نفر فیلمبردار، یک نفر روابط عمومی و یک نفر آشپز بودند.
- پیش از کتاب شما، کتابی در باره صعود ماناسلو منتشر نشده بود؟
با توجه به اطلاعات موجود، ژاپنیها یک سال پس از صعود ماناسلو، خاطرات خود را منتشر کردند.
- چرا شما این کار را انجام ندادید؟
اعضای تیم در جریان قید این نکته که هر ۲ کشور باید از صعود مشترک کتاب چاپ کنند، نبودند چند سال پیش که آقای کاگهیاما به تهران آمده بود، این نکته را مطرح و از همان تاریخ با کمک اعضا و ارتباط دائمی و مؤثر «آقای مهدی نژاد» با ژاپنیها مقدمات را فراهم و خوشبختانه کتاب «علم کوه تا ماناسلو»ی ایرانی هم با تلاش شبانه روزی آقای «حسین پوروهابی» چاپخانه «کلک» با بهترین وضعیت به چاپ رسید و تشکر و قدردانی از او در پایان این مصاحبه ضروری است.