فرهنگ مردم همدان؛ کتابی برای مردم دانای همدان
دکتر «پرویز اذکائی» از روند انتشار کتاب «فرهنگ مردم همدان» میگوید
کتاب «فرهنگ مردم همدان» مهمترین مرجعی است که به «زبان کهن همدان»، «ویژگیهای دستوری»، «واژگان گویشی»، «مصطلحات و امثال»، «متلها و قصهها»، «باورها و عقاید»، «آداب و رسوم»، «اشعار و ترانهها» و «بازیهای محلی» به صورت دانشگاهی و علمی پرداخته است.
*حسین زندی
*روزنامهنگار
چاپ دوم کتاب «فرهنگ مردم همدان» اثر دکتر «پرویز اذکائی» (سپیتمان) با تجدید نظر و با شمارگان ۵۰۰نسخه از سوی انتشارات دانشگاه بوعلی با همکاری انتشارات «مادستان» روانه بازار شده است.
این کتاب، نخستین بار در سال ۱۳۸۵ با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه چاپ و در مدت کوتاهی نایاب شده بود. دکتر اذکائی این کتاب را به مردم دانای همدان تقدیم کرده است. این کتاب در ده فصل و هر فصل در چندین بخش مهم تنظیم شده و به فرهنگ مردمانه شهر همدان میپردازد. این اثر نه تنها منبع مهمی در حوزه مردمشناسی این شهر، بلکه الگوی ارزشمندی برای پژوهشگران آینده در این استان محسوب میشود.
کتاب «فرهنگ مردم همدان» مهمترین مرجعی است که به «زبان کهن همدان»، «ویژگیهای دستوری»، «واژگان گویشی»، «مصطلحات و امثال»، «متلها و قصهها»، «باورها و عقاید»، «آداب و رسوم»، «اشعار و ترانهها» و «بازیهای محلی» به صورت دانشگاهی و علمی پرداخته است. یکی از تفاوتهای چاپ دوم کتاب، نامهای است از پرفسور «احسان یارشاطر» که به دکتر اذکائی نوشته و در مقدمه آمده است. زندهیاد یارشاطر در این نامه نوشته است:
دوست فاضل و همشهری گرامیام آقای دکتر پرویز اذکائی (سپیتمان)
نسخهای از کتاب «فرهنگ مردم همدان» که لطفاً برای من ارسال فرموده بودید، عزّ وصول ارزانی داشت و چشم مرا به راستی روشن کرد. همه کسانی که به فرهنگ و زبان مردم همدان علاقهمندند، مدیون زحمات و کوششهای سی ساله شما در ترسیم دقیق فرهنگ این کهنترین پایتخت ایران و گردآوری لغات و اشعار و ترانهها و امثال و چیستانهای این سرزمینند. پیداست که در سپردن این راه دراز مهری عمیق و عشقی بیپایان مشعلدار شما بوده است.
فرهنگ لغات که با چنان دقت و موشکافی فراهم نمودهاید، برای همه کسانی که به زبانهای ایرانی میپردازند و بهخصوص برای اطلاع از زبانی که در «فهله» رایج بوده است و بقایای آن در برخی شهرها و دهات مرکزی و غربی و شمال غربی ایران هنوز بهجاست، بسیار سودمند است. در حقیقت کتاب شما میتواند سرمشقی باشد برای تحقیق در فرهنگ و زبان شهرها و ایالات دیگر ایران.
نکتهای که بهنظرم آمد یادآور شوم این است که گویشهائی که به «تاتی» مشهورند و دامنه آنها از حدود سرحد شمالی آذربایجان تا اطراف «قزوین» و «وفس» و «آشتیان» در عدهای از دهات باقیمانده است نیز بازمانده زبان مادی باستانند. بنده کتابی درباره عدهای از این دهات یعنی از تاکستان تا اشتهارد منتشر نمودهام که متأسفانه حال نایاب است و من نیز یک نسخه بیشتر از آن در اختیار ندارم، والا نسخهای از آن را برای شما میفرستادم. ولی سواد مقدمه آن را که با موضوع کتاب شما بیارتباط نیست. لفَا برایتان میفرستم. همچنین سالها قبل مقالهای درباره زبان لوترائی که معمول یهودیان ایران است، نوشتهام که نسخهای از سواد آن را ضمیمه میکنم.
در خاتمه باز از لطف مخصوص شما تشکر میکنم و به عنوان یک نفر از افراد همدانی سپاسگزار کوششهای شما در پژوهش و ضبط وجوه گوناگون فرهنگ وطن مشترکمان هستم.
احسان یارشاطر
درباره دکتر اذکائی
دکتر پرویز اذکائی در حوزه تاریخنگاری و پژوهشگری نامی آشناست. در سال ۱۳۱۸ در همدان زاده شد، تحصیلات خود را در دانشگاه منچستر انگلستان به پایان رساند و اکنون در شهر همدان زندگی میکند. از این پژوهشگر برجسته بیش از ۵۰۰ اثر در زمینههای مختلف از جمله کتابشناسی، رجالشناسی، تاریخ علم، فلسفه و حوزههای دیگر چاپ و نشر یافته که عبارتند از ۴۰ کتاب، ۷۰ رساله و دهها مقاله که در دائره المعارفها و نشریات چاپ شده و در دسترس علاقهمندان قرار دارد.
یکی از حوزههایی که دکتر اذکائی وارد شده و آثار ماندگاری را خلق کرده، تاریخ محلی و معرفی زادگاهش همدان است. از جمله: فهرست نسخ خطی همدان، نامآوران همدان، مورخان همدان، باباطاهرنامه، تاریخ عراق عجم، همداننامه، کتابشناسی همدان، ماتیکان عین القضات همدانی، شاه همدان و آثار دیگر، اما یکی آثار مهم او کتاب «فرهنگ مردم همدان» است. دکتر پرویز اذکائی در این گفتوگو از این کتاب میگوید.
- چه چیزی باعث شد، مورخ بزرگی که به تاریخ ایران و جهان پرداخته و کارهای زیادی را تصحیح و تألیف کرده ، به سراغ تاریخ شهر خود بهخصوص فرهنگ عامه برود؟
در ابتدا حکمی را که استاد سراسر اعصار، «ابوریحان بیرونی» صادر کرده است، عرض میکنم، ابوریحان بیرونی در «تاریخ خوارزم» ذکر کرده است که هر مورخ و تاریخنگاری، اول باید تاریخ شهر و موطن خود را بشناسد. این توصیه بلیغی است. پس اگر بنده در پی تاریخ بوده و طلبه این عرصه بودهام، طبق این وصیت عمل کردهام. واقعیت این است که از دهه ۴۰ به بعد که از خدمت نظام برگشته بودم و مطالعات گذشته را ادامه میدادم، متوجه این نکته شدم که هیچ تاریخ مدونی از شهر ما همدان، وجود ندارد، اما خوشبختانه تاریخ برخی از شهرهای ایران باقی مانده است. مانند تاریخ طبرستان، تاریخ بیهق، تاریخ شوشتر و جز اینها باقی مانده، ولی تاریخ برخی شهرها مانند وطن ما و اصفهان از بین رفته است.
- وقتی منابع از بین رفته بود، شما چگونه تاریخ محلی همدان را تدوین کردید؟
من متوجه شدم که ما تاریخ میهن خود را نداریم و باید تاریخ شهر خود را از کتابهای تاریخ عمومی دیگر مطالعه و استخراج کنیم. پس از آن متوجه شدم که همدان در طول ۱۴۰۰ ساله اسلامی، چهار کتاب مستقل داشته است که یکی از آنها «کتابالهمذان» یا همداننامه «ابوعلی عبدالرحمان کاتب» بوده که باقی نمانده است. تاریخ «طبقاتالهمذانیین» حافظ ابوالفضل همدانی، «تاریخ همدان» که در اوائل قرن ششم «شیرویه شهردار» نوشته شده بود و تاریخ دیگری از «عبدالرحمان انماطی» که هیچیک باقی نمانده است. من که در تفحص تاریخها میکوشیدم، متأسف شدم. نکته دیگری که اهمیت دارد در همان سالهای دهه چهل کتاب فرهنگ عوام که شادروان «محمدعلی جمالزاده» تألیف کرده بود، چاپ شده بود. یک فرهنگ عامیانه دیگری از «صدر هاشمی» هم که مربوط به اصفهان بود چاپ شد. فرهنگ عامه سروستان نیز در آن زمان چاپ شد. همزمان با آنها فرهنگ عامه مرحوم دکتر «محمد مقدم»، فرهنگ طبرستانی «دکتر صادق کیا» و چند تن دیگر چاپ شده بود. پیش از همه اینها «صادق هدایت» هم که راجع به فرهنگ مردم چاپ شده بود، در «نوشتههای پراکنده» دستورالعملی برای جمعآوری فرهنگ عوام داده بود و به نظرم بانی مباحث مردمشناسی و فرهنگ عامیانه صادق هدایت است. همچنین در داستانهایش از جمله «علویه خانم» و «حاجی آقا» نیز به فرهنگ عامه پرداخته است و آنها را به کار برده است. در زمان هدایت مجله مردمشناسی منتشر میشد که به موضوعات فولکلور و مردمشناسی میپرداخت. اینها باعث شد که ذهن من متوجه شود که برای همدان در این زمینه هیچ مقالهای وجود ندارد. البته وقتی جستوجو کردم به یک یا دو مطلب برخوردم که درباره اشعاری با گویش همدانی بود. این مطالب به قلم «ناصر پاکدامن» که همدانی است در مجله علم و زندگی که خلیل ملکی منتشر میکرد چاپ شده بود.
- به نظر میرسد قبل از ایرانیها، خارجیها به موضوع فرهنگ عامه پرداختهاند؛ مثلا افرادی از جمله ژوکوفسکی و مینورسکی روی اشعار فولکلور کار کردهاند، اما درباره همدان کاری نشده است؟
بله. همینها باعث شد من ضمن مطالعات جاری، هر لغت همدانی را که غیر از واژگان متعارف معیار فارسی و مربوط به عوام بود، یادداشت کنم. از همان سال ۴۰ جمعآوری این واژگان را آغاز کردم. چند نفر از مراجع و منابع کار من برخی از زنان طایفه ما بودند. یکی از آنها مادربزرگم بود.
- برداشتهای میدانی چگونه صورت گرفت؟
هرچه از مادر و مادربزرگم میشنیدم، یادداشت میکردم. وقتی با زنان فامیل و دوستان مینشستند و صحبت میکردند، گوش میدادم. ضمن اینکه هنگام مطالعه کتاب فیشبرداری میکردم. دهه ۴۰ در سراسر کشور نهضتی در جمعآوری فرهنگ مردم پیدا شد. محرک و مشوق این نهضت انجوی شیرازی بود که در برنامه رادیویی خود به جمعآوری فرهنگ عامه تشویق میکرد. حتی زمانی که از همدان مهاجرت کردم، فیشبرداری میکردم. این روند چند سال طول کشید. هر چه با اشعار عامیانه برخورد کرده یا میشنیدم، گردآوری میکردم. برخی دوستان نیز آگاهانه کمک میکردند.
- چه زمانی به فکر انتشار این آثار افتادید؟
اولین مقالهای که درباره فرهنگ مردم چاپ کردم «مختصری پیرامون فرهنگ عامیانه همدان و گویش آن» بود. که حدود سال ۱۳۴۸ در مجله «هنر و مردم» چاپ شد. این مقاله بسیار مورد توجه زبانشناسان مخصوصا زبان شناس بزرگ معاصر شادروان دکتر «احمد تفضلی» قرار گرفت. در واقع مرجع پژوهشهای دیگران هم واقع شد.
- برای اثبات اصالت واژههای همدانی از چه شیوهای بهره بردید؟
درست است که این واژگان را از زبان رایج مردم و گاهی کتاب گردآوری کردم، اما روشی که پیدا کردم، این بود که کتابهای لغت مانند «برهان قاطع» تبریزی و «مجمعالفرس» سروری را میخواندم. مخصوصا برهان قاطع چاپ شادروان «محمد معین» متضمن حواشی در باب ریشهشناسی لغات بود که از آن بهره بسیار بردم. در مقدمه کتاب «فرهنگ مردم همدان» نوشتهام؛ واژههایی را که استخراج کردم، از حیث ریشهشناسی یا شباهتهای لفظی با کتابهای لغات ارجاع دادهام. لغاتی را که در این فرهنگها میخواندم، اگر تداعیکننده واژههای متداول در همدان بود، استفاده نمیکردم و لغات همدانی را هم با حاشیههایی که دکتر معین بر برهان قاطع نوشته مقایسه و ثبت میکردم و تغییرات و ریشهشناسی واژههای همدانی را با این فرهنگها مطابقت میدادم و در صورت اطمینان ثبت می کردم. به همین دلیل این مقاله الگو و مرجع دیگران هم واقع شد. در واقع واژههایی که در همدان شنیده بودم با لغتهای مشابه در کتاب و منابعی که ذکر کردم، مقایسه و مطابقت میدادم.
- گفتید زندهیاد انجوی شیرازی نهضتی در این زمینه پدید آورد، آیا همدانیها به این نهضت پیوستند؟
«نصرالله آژنگ» در پی این نهضت برخی لغات عامه، امثال و آداب و رسوم را گردآوری میکرد. بعد از انقلاب نیز زندهیاد «عباس فیضی» به جمعآوری فرهنگ عامیانه پرداخت. و «هادی گروسین» هم واژهنامهای گردآوری کرده بود. سال ۱۳۵۳ که در «مرکز پژوهشهای مردمشناسی تهران» شاغل بودم، واژهنامه «هادی گروسین» و فرهنگ کنگاور زندهیاد «ابوالحسن آذری کنگاوری» را به مرکز پژوهشهای مردمشناسی سفارش کردم که چاپ کنند، اما بعد از آن عازم اروپا شدم و نتوانستم پیگیری و حمایت کنم تا اینکه در سال ۷۳ «انتشارات مسلم» در همدان تأسیس شده بود، توصیه کردم کتاب واژهنامه گروسین را که کاملتر شده بود، چاپ کنند. این کتاب را من ویرایش کردم و بسیاری از لغات عمومی رایج در زبان مردم را که مختص همدان نبود، حذف کردم و مقدمهای نیز برای آن نوشتم. این کتاب نیز نظر زبانشناسان را جلب کرد. دکتر «علی اشرف صادقی» برای کتاب هادی گروسین مقدمهای نوشت که البته انتقاد او این بود که چرا لغات جاری متداول را که ویژگی همدانی ندارد، در کتاب آورده است.
- چه شد که به فکر چاپ کتاب فرهنگ همدان افتادید؟
دانشگاه بوعلی اواخر دهه ۷۰ قراردادی با من بست که فرهنگ مردم همدان را بنویسم. یادداشتهای سابق خودم که همچنان ادامه داشت و هنوز هم ادامه دارد به این صورت درآمد. سال ۱۳۸۵ اولین چاپ کتاب فرهنگ مردم همدان درآمد.
- فصلی از کتاب شما به واژگان گویشی اختصاص دارد. فکر میکنید در بحث واژگان گویشی چه در کتاب شما و چه در کار آقای گروسین چقدر حق مطلب ادا شده است؟ چقدر این موضوع در همدان جای کار دارد؟
واژگان گویشی همدان در ۷۰، ۸۰ سال اخیر دستخوش فراموشی شده و آنچه در کتاب حاضر آمده از این قاعده مستثنی نیست. ما در عصر زوال و نابودی خردهفرهنگها به دنیا آمدهایم. بیش از آنچه اینک گرد آوردهایم، دیگر مقدور نیست. واژهنامه من به صورت وسواسآمیزی غربال شده است. هنوز هم گاهی اوقات لغاتی را که تا کنون نشنیدهام و به همدان اختصاص دارد، یادداشت میکنم. اگر صدسال پیش با همین مجاهدت، این کار صورت میگرفت بدون شک واژههای بیشتری استخراج میشد، اما امروز بیش از این مقدور نیست. واژهنامه گروسین در چاپ دوم تمام لغاتی را که حذف کرده بودم و واژههای رایج متداول فارسی است، دوباره آورده است.
- بیشتر راجعبه واژهها صحبت کردیم. فصلهای دیگری از کتاب به اشعار و ترانهها اختصاص دارد، پیشینه این اشعار به چه زمانی برمیگردد؟
پیشینه اشعار عوامانه همدان با عنوان «فهلویات» شناخته میشود. فهلویات یک بحث جداست که باید «باباطاهرنامه» را بخوانید که مفصل صحبت کردهام. از نمونههای آن دوبیتیهای منسوب به باباطاهر و باباطاهرگونه است. مقالهای به اسم «گویش کهن همدان» در باباطاهرنامه و همین کتاب آوردهام. چون این فهلویات همدان اصالتا به فهلوی قدیم برمیگردد و ویژگیهای فهلوی و پارتی دارد. البته آنچه در دوران معاصر به لهجه همدانی گفتهاند، موضوع دیگری است. در مورد اشعار غیر از فهلویات، آنچه به ملاپروین همدانی منسوب است در بین مردم متعارف است. مطلع آن چنین است:
کرده خواهش ز من آن مه، عمل دشواری اصطلاحات زنان همدان را باری…(الخ)
مربوط به حدود ۱۵۰ سال پیش است و ادامه آن بیش از بیست بیت که توسط ملاپروین سروده شده است. اما افرادی که در زمان معاصر متکلَفانه و متصنَعانه با لهجه همدانی نوشتهاند، اصالت ندارند. در واقع به زور تلاش کردهاند به گویش همدانی شعر بگویند. به همین دلیل از اشعار آنان در نوشتههایم استفاده نکردهام. یکی از افرادی که در این زمینه کار کرده و موفق بوده، زندهیاد «شیرین همدانی» است که دیوان خود را به من داد که چاپ کنم، اما متاسفانه نشد. یکی دیگر از شاعرانی که با گویش همدانی شعر میگفت زندهیاد «امین الله رضایی» است. سالها با امین رضایی محشور بودم، دیدم شعر همدانی میگفت و متکلفانه نبود. چند شعر از او را در کتاب خود آوردهام. خصلت و ویژگیهای همدانی در اشعار او رعایت شده است. من در قواعد دستوری و گویشی همدان و فهلویات همدان تا حدودی بررسی کردهام و اگر تاثیرات آن تاکنون باقی مانده است، دلیل این نیست که به زور گفته باشند.
- درباره متلها و قصهها بگوئید؟
من در کتابم نوشتهام که گمان نکنم هیچکس به اندازه من متل و قصه قدیمی و اصیل همدان را شنیده باشد. مادر، مادربزرگ و عمه من همدانی اصیل بودند و من به قصههایی که میگفتند به قدری علاقمند شده بودم که در هر محفلی میگفتم: «برایم متل بگوئید». برای مثال در مراسم عروسی عمهام از از او میخواستم برایم متل بگوید. در طایفه ما اسم مرا پرویز متلی گذاشته بودند. تا جایی که حافظهام یاری میکرد در دهه ۴۰ نوشتم و ضبط کردم. در سال ۴۷ ساواک به خانهام دستبرد زد و حدود ۲۵ متل اصیل همدانی که شنیده بودم و از کودکی به یاد داشتم، جز کتابها و نوشتهها را برد. و من تأسف همانها را میخورم که جایشان در کتابم خالی است.
- درباره آئینها و باورها مانند آیین بارانخواهی چیزی هست که در کتاب نیامده باشد؟
در زمینه آئینها و آداب و رسوم مردم همدان از دیرباز با منطقه «مادستان» و سایر اقوام ایران زمین اشتراک داشتند. مثلا همین آئین «تیرگان»، «آبریزان»، «چهارشنبهسوری» و امثال اینها را نیاوردهام، مگر آنها که ویژگیهای محلی داشتند که آن مبتنی بر این است که ما چند کتاب عمومی به نام فرهنگ مردم ایران داریم. یکی کتاب از «خشت تا خشت» از «محمود کتیرایی»، کتاب «گفتارها و سرودهایی در آئین نوروز» از «مرتضی هنری»، «معتقدات و آداب ایرانی» هانری ماسه که اگر آئینی در این کتابها آمده، بنابراین لزومی نداشته من بپردازم، اما اگر اختصاص به همدان داشته اشاره کردهام. اما هرچه از این مقولات و مسائل یا عنوانهایی که در این کتاب آمده، مطمئن باشید از این غربال گذشته که باید ویژگی محلی همدانی داشته باشد. درباره مراسم عزاداری هم آنهایی را که ویژگی همدانی داشتند، نوشتم.
- امثال همدانی هم به همین صورت بوده؟
از امثال همدانی، گزینشی کار کردهام و خیلی وسواسآمیز آوردهام. شادروان علامه «دهخدا» با «امثال و حکم» واقعا جامعیتی به این حوزه داده است و یا با مقایسه با «جامعالتمثیل» «حبله رودی» امثال اختصاصی همدان را هم آوردهام. از کسانی هم که امثال را قبلا آوردهاند، ذکر کردهام مثل گروسین، آژنگ با ذکر ماخذ نقل کردم. اخیرا شخصی نزد من به کتابخانه آمد. به او گفتم: شما هرچه که جمعآوری کردهاید با امثال و حکم دهخدا مقابله و وارسی کنید و اگر در آن آمده، آنها را نیاورید، اما متأسفانه این کار را نکرد و امثالی که در امثال و حکم و جامعالتمثیل حبله رودی بود، آورده و کتابش ۴ جلد شده است.
- در این حوزه چه کسانی کار کردهاند؟
«قاسم برنا» هر آنچه را در ۵۰، ۶۰ سالی که در بازار شنیده بود، در دو دفتر جمع کرده بود، اما متأسفانه نمیدانم چه شد.
- از چاپ دوم کتاب فرهنگ همدان بگوئید، چه شد که در این بازار کتاب به فکر بازنشر آن افتادید و چه تغییراتی با چاپ نخست دارد؟
همانطور که پیشتر گفتم، این کتاب در سال ۸۵ به سفارش انتشارات دانشگاه بوعلی سینا چاپ شد به خاطر استقبال زیاد این کتاب نایاب شده بود و طالبان این کتاب به انتشارات دانشگاه مراجعه میکردند تا اینکه سال گذشته قرارداد چاپ دوم بسته شد. حدود ده فقره در چاپ دوم به متن اضافه کردم، که بیشتر در زمینه واژگان است.
- در چاپ جدید، نامهای از زندهیاد پرفسور احسان یار شاطر آوردهاید، از نگاه ایشان بگوئید؟
کتاب را خوانده بودند و نامهای نوشتند که آن را در چاپ دوم آوردیم. ایشان اصالتا همدانی بود. درباره این کتاب گفتند که یک کار آکادمیکی است و بر این نکته تأکید زیادی کردند که فرهنگ عوام زیاد چاپ شده است، اما این کتاب جنبه علمی دارد. با مطابقات، مقایسات و مشابهات با واژگان و لغات قدیم فارسی که در کتاب «مجمعالفرس» سروری یا «هندوشاه نخجوانی» و بهخصوص برهان قاطع اینها را به دست آوردم. در گذشته گویش وفس و آشتیان که جز ناحیه همدان بوده، مقایسه کردهام. یا آنچه در کتاب جمالزاده درمورد اصفهان آمده است، تاکنون کسی چنین کاری انجام نداده است. زندهیاد یارشاطر بر همین اساس است که میگوید باید این کتاب الگو قرار بگیرد.
- از سایر زبانشناسان که کتاب را خواندهاند و مورد توجه آنان قرار گرفته، بگوئید؟
دکتر «علی اشرف صادقی» که بازبینی ویژگیهای دستوری را انجام داد هم از مقاله استقبال کرد.
- این کتاب بیشتر به شهر همدان پرداخته است. آیا درباره شهرهای دیگر استان کاری انجام شده است؟
سه جلد کتاب درباره نهاوند به تازگی چاپ شده است که یکی از آنها کتاب خوبی است.