*هوشنگ جمشیدآبادی
*نویسنده و پژوهشگر
نخستین بار که او را دیدم، به نظرم آمد استثنا و متفاوت از دیگران است که طرز راه رفتن او مانند دیگران نیست. حدس میزدم توجه چندانی به سر و لباس پوشیدن خود نداشت. بی آرایش و بی احتیاط در رفتار که شخصیت وجودی خود را بدون محافظهکاری و آزادانه نشان میداد. لحن سخن و قیافه و صورتش مهربانانه بود. جلوی باجه روزنامهفروشی ایستاد و روزنامهها را نگاه کرد، کتاب یا روزنامهای برداشت و شروع به خواندن کرد. مردی آنجا بود، گویا به منظور قدردانی بر او سلام کرد و با گفتن خانم دکتر میرهادی دریافتم که این همان «ایراندخت میرهادی» پزشک است. به نظرم رسید که او آدم باهوش و حساسی است. نگاهها، سخنگفتن و لباس پوشیدنش، او را یک شخصیت استثنایی معرفی میکرد. با وجود آنکه سر و وضع آراستهای نداشت، چهرهاش نشان میداد که او باید آدمی متفکر و با احساسات باشد.
اتفاق چنینی پیش آمد که روزی به داشتن عارضه جزئی بیماری به مطب پزشکی او رفتم، با نگاه و معاینه برخورد سرپایی در همان چند لحظه، موضوع بیماری را در من تشخیص داد و مداوا کرد.
او پزشکی حاذق بود. بدون دستگاه سیستماتیک بیماری را میشناخت. پیشامد دیگر اینکه من نمیدانستم او نقاشی هم میکند یا چیزی مینویسد. بعدها دانستم که او نقاش و نویسنده نیز هست.
یکی از کسانی که از نزدیک با او مناسبات و روابط داشته است، دوستم استاد «احمد فتوت» است. او نزد مرحوم گرابنر شوهر خانم میرهادی نقاشی کار کرده است. گرابنر از نظر نقاشی کارش پیشرفته بود، چند تابلو از او در هتل بوعلی به دیوار نصب کردهاند و آن چند اثر را از او در آنجا دیدم.
به تازگی در کتابفروشی مهدی کوچه حمام عبدل، اشکال و نقاشیهای ایران دخت را به صورت کارت پستال دیدم. این نقاشیها ساده و برداشتی امپرسیونیستی دارد و چنین به نظر میرسد که ایراندخت به هنر نقاشی اروپایی دسترسی داشته و آموزش دیده است. تابلوها بیشتر رنگ روغن یا گواش است. در یکی از آنها موج خروشان و آشفته دریا را نشان میدهد که پرندگان بر فراز خیزابهای توفان زده در پروازند. یکی دیگر گلهایی است که رنگگذاری آن خوب و قوی است و شیوه امپرسیونیستی دارد. باید بگویم، شیوه امپرسیونیستی در نقاشی مربوط به دوران قرن نوزدهم اروپاست که نقاشان از آتلیه بیرون آمده در فضای باز لحظات نور و رنگ را در نقاشی خود ضبط و منعکس میکنند. تنوع رنگی دارد و در بعضی آثار کنتراستها قوی است. نمونه این نقاشان کلود مونه، ادوارد مانه، تولوز لوترک، پیسارو، گوگن، ونگوگ به تعدادی از نامهای دیگر که با نقشها و رنگهای اروپا را در تسخیر هنر خود قرار دادند.
مهدی به خیال از کسانی است که در کار هنری و نویسندگی دکتر میرهادی پژوهش کرده و آثار نقاشی را از طریق خانواده دریافت کرده و با نزدیکان ایراندخت در تماس بوده است. به هر حال ایراندخت تصویر وجدانی است که در ذهن بسیاری ناپدید نشده است و زندگی او با دیگران قابل توجه و بازبینی است و این چهره به شهر تاریخی ما تعلق دارد. حال اگر چند کتاب، نوشته یا چند نقاشی از او برجا مانده و چه کسانی از محضر طبابت از سلامتی برخوردار شدهاند، از چند منظر و دیدگاه چهره باارزش و ماندگار است.