مرگ سنت
*مهیار نظری
نوروز آمده است. گیاهان مدام به آسفالت ضربه میزنند. پس از تلاشهای طولانی، موفق میشوند خود را از شکافی بیرون بزنند. چه شد؟ فرقی بین قبل و بعد ایجاد نشد! همان است. اکسیژن همان است و تنفس ما هم قبل و بعد از به بار آمدن درختان تفاوتی نکرده است. هیچچیز عوض نشده و همهچیز همانگونه است که بود.
نوروز و عیدش تنها یک هدیه به ما میدهد و آن هم تعطیلی است که باعث میشود بیشتر به زندگی پوچ، تکراری و کسالتآور و بدبختیهای خود فکر کنیم. میگویند ربطی ندارد، ما حتی در بدترین وضعیت هم باید سنتهای گذشتگان را زنده نگه داریم! بله شما آزادید که زنده نگه دارید اما بدانید جزو اقلیتید.
میدانید قضیه این است که دیگر تفاوتی بین ثانیه قبل و بعد، دیروز و فردا، ماه قبل و ماه بعد احساس نمیشود. انگار در یک دور تکراری مدام در حال گردشیم و این سنتها هم نمیتوانند در این دور دگرگونی ایجاد کنند. اینکه ما دیگر تفاوتی بین دیروز و امروز مشاهده نمیکنیم به دلیل شرایط کنونی جامعه عصبی ما است.
شاید یکی دیگر از دلایلش بد درککردن نوروز و دیگر سنتها و یا ناقص درک کردن آنهاست. امروزه مسئولان ما نتوانستند ساز و کاری مهیا کنند که نوروز را با راهی نو و تازه به نسل امروز معرفی کنند. نوروزی که با تفکر مدرن امروز گره خورده باشد و ما موظفیم که نوروز را به این تفکر پیوند بزنیم. نوروز پنجاه سال قبل برای نسل امروز بیمعنا و خستهکننده است. نوروز باید با سبک و سیاق جدید خودش نمایان شود. نه فقط نوروز که هر سنت دینی و ملی باید به مرزهای امروز نزدیک باشد. باید با تکنولوژی پیوند بخورد و به همراه این تکنولوژی خود را در قالب متفاوتی معرفی کند.
اگر بخواهیم از مردم و به خصوص این نسل بپرسیم که تعریف یک خطی نوروز چیست در دیدار با خویشاوندان، سفر و تعطیلی خلاصهاش میکنند و در نهایت نام سفره هفت سین را میبرند.
چرا تاریخچه نوروز در این تعاریف جایی ندارد؟ چرا متوجه فاصله زیادی بین تعاریفی که از نوروز میشود و دغدغههای امروز این نسل میشویم؟
اگر میخواهیم که هر روزمان نوروز و نوروزمان پیروز باشد یا باید این سنت را به مردم نزدیک کنیم یا باید مردم خودشان را به این سنت نزدیک کنند. که در جامعه مشاهده کردیم گزینه دوم نتیجهای نداده بنابراین باید ببینیم چقدر در نزدیکی نوروز به این نسل موفق میشویم.