مرگ هنر

0

*مهیار نظری

متن‌های گرم و شهودی، تصویرهای رویایی، جوگیری‌های بعد از دیدن فیلم تنها بخشی از هنر است. هنر معبدی است که وقتی وارد آن می‌شویم، فراموش می‌کنیم جهان بیرون از این معبد چه بوده و وارد جهانی دیگر با معادلات منحصر به فرد خودش می‌شود. همه این قواعد را می‌پذیریم. یا ممکن است در این معبد بیاموزیم که بیرون از این معبد چه خبر است.

در این‌جا نه می‌خواهیم هنر را از دید کانت تعریف کنیم نه از نظر فلاسفه دیگر. همه فلاسفه تعاریفی از هنر ارائه داده‌اند که عنصر احساس درهمه تعاریفشان مشترک است. هنر بی‌قاعده‌ترین جهان است. جهانی‌ است که توسط هنرمند خلق می‌شود و ما را در جهان خودش غرق می‌کند و هر مخاطب برای خودش منطق و قاعده این جهان را می‌سازد.

اما امروز دیگر خبری از این شور و شوق‌های گذشته نیست و هنر قربانی فرمالیته شدن جهان شده است. مدام می‌بینیم که برای نویسندگی در کتاب‌های مختلف قواعدی وضع می‌کنند و براساس این قواعد، یک اثر را می‌سنجند. این قواعد در شاخه‌های مختلفی خودش را جای داده است تا جایی که بعید می‌دانم تا صدسال آینده بتوان هنر را از علم جدا کرد!

شاید دوست بدارید :

دیگر خیلی وقت است که فیلم‌های این دو دهه، فردی را دیوانه نکردند، فردی که دیگر دوست نداشته باشد خودش باشد و دوست داشته باشد در فلان نقش خلق‌شده‌ای که بازیگری ایفایش کرده، زندگی کند. خیلی وقت است که از موج نویی در هیچ شاخه‌ای از هنر خبری نیست. انگار در این دو دهه خلاقیت بشر نابود شده است. انگار این انسان جز زود نتیجه گرفتن هیچ چیز نمی‌خواهد.

در این چند وقت خبرهایی شنیده، خوانده یا دیده‌ام که قرار است تا دو دهه آینده عوامل فنی و بازیگر از هنر سینما حذف شود! و اگر این روند ادامه پیدا کند، به جایی خواهیم رسید که یک نفر می‌تواند پشت مانیتور بنشیند و فیلم بسازد. چند وقت پیش هم سمفونی ۱۰ بتهوون با کمک هوش مصنوعی تکمیل و اجرا شد! رسما همه چیز دارد، جک می‌شود. بعضی‌ها بر این اعتقاد دارند که هوش مصنوعی و تکنولوژی به هنر کمک خواهد کرد، اما چگونه؟ وقتی نیروی انسانی در بخش‌های مختلف هنری حذف می‌شود آیا این نامش کمک است؟

سری به سالن‌های تئاتر بزنید! به جز تئاتری‌ها و کسانی که شناخت جامعی از تئاتر دارند، کسی به تماشای تئاتر‌ها نمی‌آید. تکنولوژی همین‌طور درحال پیش‌روی است و همه چیز را ویران خواهد کرد. تا چند دهه پیش تنها قشری که ترسی از تکنولوژی نداشتند، هنرمندان بودند چرا که فکر می‌کردند هنر تنها چیزی است که قابلیت فرمالیته شدن را ندارد؛ زیرا اصل و اساسش خلاقیت است. آری، خیلی وقت است که دوستداران هنر و حتی کسانی که در خلق آثار مدرن موفق بودند، در حال ورق زدن رمان‌های دویست سال پیش‌اند، درحال تماشای فیلم های ۷۰ سال پیش‌اند.

اما سوال این‌جاست امروزه چه اثری برجسته می‌شود؟ باید بدانیم که محبوبیت یک اثر به مردم وابسته است و این‌که چرا بعضی از آثاری برجسته می‌شوند، کاملا مشخص است؛ به این دلیل که هر عصر هنرمند خودش را می‌خواهد. امروزه هنرمندی که در اثرش از فلسفه و سبل و مفاهیم زیبایی‌شناسانه استفاده می‌کند باید رفقایش را کنارش جمع کند تا مخاطبانش تشکیل شوند و با همان رفقا بنشینند و درباره‌اش صحبت کنند. سری به هنرستان‌ها و آموزشگاه‌ها هنری بزنید و ببیند میانگین مطالعه دربین هنرجویان چقدر است؟ بپرسید چه کتاب‌هایی خوانده‌اند؟ بپرسید فیلم مورد علاقه‌شان چیست؟ خنده‌تان می‌گیرد! بپرسید چه کسی را در هنرشان الگو می‌دانند یا حداقل هنرش را قابل احترام می‌دانند؟ متوجه خواهید شد که چرا ژانوگلرها در هنر برجسته می‌شوند. الگوهای امروز هنر را در کره جنوبی بیابید! و در نهایت این هنرجویان هم همین راه را پیش خواهند گرفت و موفق هم خواهند شد؛ چراکه مردم سطحی‌بین خواهان اثری سطحی هستند. از طرفی دخالت تکنولوژی و از طرفی دیگر سطحی‌نگری در هنر در آینده‌ای نه چندان دور باعث مرگ هنر می‌شود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.