معتادان بار دیگر مجرم تلقی میشوند!
*سمیه بهبودی
*کارشناس علوم تربیتی
غمانگیزترین ناهنجاری انسان معاصر اعتیاد به موادمخدر است و متأسفانه جوانان عصر حاضر برای فرار از ناملایمات اجتماعی و فاصله طبقاتی و زندگی ماشینی به موادمخدر پناه بردهاند. اعتیاد، بلای خانمانسوز و ناگواری است که در جوامع انسانی دارای اثرات جسمی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی و فرهنگی است. مشکلات اعتیاد به موادمخدر تنها به خانواده محدود نمیشود، بلکه ضربات سنگین اقتصادی و اجتماعی بر پیکرجامعه تحمیل میکند. از طرفی با شناسایی عوامل خطر میتوان از اشاعه اعتیاد و در نتیجه پیدایش عوارض جلوگیری کرد و به اهداف پیشگیری دست یافت. اســتفاده روزافــزون از مــوادمخــدر در سراســر جهان، مشکل عمدهای را برای اغلـب کـشورها به وجود آورده اسـت. امنیت اجتماعی بزرگترین قربانی این اتفاق است.
همانطور که طی سنوات گذشته بارها شاهد آن بودیم، معتادان برای تأمین موادمخدر مصرفی خود یا در اثر سوءمصرف دست به هر کاری میزنند. کارهایی چون سرقت، چاقوکشی، آدمربایی و قتل، بارها و بارها در محلات مختلف همدان به خاطر تأمین موادمخدر از سوی معتادان اتفاق افتاده است و گفته میشود بیشترین سن اعتیاد در ۱۸ تا ۳۵ سال است. البته کودکان نیز قربانیانی هستند که در زنجیره توزیع مواد به کار گرفته میشوند و بسیاری از آنها اعتیاد را از سنین بسیار پائین تجربه میکنند. در واقع نسل تازهپایی که میتواند هزاران استعداد را به شکوفایی برساند به دلیل نبود آگاهی و ناپختگی گرفتار افیونی ویرانگر میشود که مسیرش در بیشتر مواقع نابازگشت است. اکثر معتادان دارای عفونتهای چرکی زیادی هستند و به دلیل رعایتنکردن بهداشت دارای انواع بیماریها مانند ایدز، هپاتیت سی و مانند این هستند که میتوانند به راحتی به عزیزانشان انتقال دهند. معتادان از این رو متجاهر نام گرفتهاند که بیپرده و آشکار و به نوعی وقیحانه و با بیشرمی در گوشهای همچون محدوده بلوار نجفی، میدان میوه و ترهبار و بوستانهای سطح شهر به استعمال دخانیات میپردازند. اما به این موضوع بیتوجه هستند که در حال ترویج این نوع رفتار در بین شهروندان هستند. آنها قبح عملی مانند سرقت را نیز از بین بردهاند و آنقدر انجام این عمل زشت برایشان عادی شده که گویی متصورند رزق حلال به دست آوردهاند. تصورش را داشته باشید چنین فضایی با افزایش روزافزون معتادان بر فضای یک شهر کم کم ریشه بدواند. در چنین شرایطی باید در انتظار فجایع بیشماری بود که غیرقابل کنترل است.
به طور معمول معتادان در محلههایی است که در آن فقر فرهنگی بیداد میکند. کودکان از زمانی که چشم باز میکنند، افرادی را مقابل چشمان خود به نظاره مینشینند که در حال کشیدن موادمخدر و یا تزریق آن هستند. همیشه خمارند و از تمام کشیدن فقط به گوشهنشینی و خواب آن بسنده کردهاند. از همین روست که این معتادان بدون اینکه بخواهند الگویی میشوند برای کودکان و نوجوانان، جوانانی که آرزوهای سرکوب شده دارند، بیخانمانها، میانسالانی که آستانه تحملشان به شدت پائین آمده، کسانی که شکستهای مهلکی در زندگیشان تجربه کردهاند و تنها راه رسیدن به آرامش را پناه بردن به موادمخدر میدانند. افزایش پاتوق معتادان کیفیت زندگی در محلههای همدان را نیز کاهش میدهد و سطح انتظارات و مطالبه مردم فقط معطوف به این میشود که معتادان متجاهر از محلها جمعآوری شوند؛ در حالیکه اگر محلات از لوث وجود معتادان پاک باشند، درخواستها و مطالبات شکل بهتری به خود میگیرد و روی افزایش امکانات فرهنگی، علمی، اجتماعی و بهداشتی متمرکز میشود. معتادان خیابانگرد و بیخانمان و ساکن در پاتوقها کارتن خواب هستند و یا از کهنه پارچهها و پلاستیکها برای خود آلونکهایی ساختهاند که چهره محلات را ناهمگون و زشت کرده است. اطرافشان معمولا پر از زبالهها و سرنگهایی است که اگر ناخواسته در پای یک کودک برود، خطرات جانی برای او در پی خواهد داشت. افزایش کارتنخوابهای معتاد و زبالهگردی نیز به عنوان یک معضلی که متأسفانه رو به افزایش است.
در جای خود قابل تأمل است؛ چراکه آنها با تفکیک پلاستیکها، زباله سطلها را در سطح محلات پخش میکنند و علاوه بر پخش آلودگی، چهره آن قسمت را زشت میکنند و بوی تعفن به راه میاندازند و موجب میشوند این زبالهها از سوی حیوانات بیشتر پخش شود. حضور معتادان متجاهر متکدی و غیرمتکدی نیز که با اسفند دودکردن و تمیزکردن شیشه خودروها، پهنکردن بساط سرقتی خود و با گدایی به دنبال تهیه پول مواد هستند، هم موجب میشود تا صحنههایی نازیبا در شهر به تصویر کشیده شود.
با وجود اقدامات دائمی نهادهای ذیربط در پاکسازی معتادان بدون اقدامات بعدی مانند درمان و بازگرداندن آنها به چرخه زندگی موجب شده تا این افراد در محله جدیدپخش شوند و باری تحمیل شده بر دوش این محلهها باشند و همان آسیبهای اجتماعی که در محله قبلی به وجود آوردند را به گونهای جدید در محلههای جدید گسترش دهند و هزینههای جدید بر دوش مردم و ارگانها بگذارند. کمکاری در جمعآوری این قشر از افراد جامعه و بازگرداندن آنها به چرخه زندگی موجب تزریق ناامیدی و فقر در سطح شهر میشود. حضور مداوم این افراد چهره محلات را خموده و بی روح میکند و این خمودگی زنجیره وار به افراد ساکن در محله به ویژه محلههایی که مردم ارتباطات بیشتری با هم دارند، سرایت میکند. امید است با برنامه جامع و مدون در جامعه مانند دیگر شهرهای ایران دیگر شاهد چنین ناهنجاریهای اجتماعی نباشیم.