مفیدی نه استاد «نام» بود و نه استاد «نان»
سوگوارهای برای حسین مفیدی
متاسفانه مهندس «حسین مفیدی» هنرمند چند بعدی ایران بر اثر سکته قلبی در تنهایی خودش درگذشت. زندهیاد مفیدی اهل همدان بود و از شاگردان زندهیاد «هوشنگ سیحون» و همدورهایهای زندهیاد مهندس «محمد قهوهای» به شمار میرفت. وی همچنین از هنرمندان برجسته موسیقی و شاگردان جلال ذوالفنون محسوب میشد و اجراهای برجسته زیادی با وی داشت.
*دکتر کیوان پهلوان
*پژوهشگر موسیقی
متاسفانه مهندس «حسین مفیدی» هنرمند چند بعدی ایران بر اثر سکته قلبی در تنهایی خودش درگذشت. زندهیاد مفیدی اهل همدان بود و از شاگردان زندهیاد «هوشنگ سیحون» و همدورهایهای زندهیاد مهندس «محمد قهوهای» به شمار میرفت. وی همچنین از هنرمندان برجسته موسیقی و شاگردان جلال ذوالفنون محسوب میشد و اجراهای برجسته زیادی با وی داشت.
وی متولد ۱۴ اردیبهشت سال ۱۳۲۴ در همدان بود و در دبیرستانهای ابن سینا و پهلوی درس خوانده بود. سال ۱۳۴۵ وارد دانشگاه تهران شد و در رشته معماری تحصیل کرد. همچنین دکترای طب مکمل یا همیوپاتی داشت. وی طراح ساختمانهای ویلایی در خیابان آرش، دربند و لواسان بود و در معماری معاصر نیز ساختمانهای زیادی طراحی کرده است. زندهیاد مفیدی در نقاشی نیز دست داشت و ساز نیز میساخت و همراه و همکار زندهیاد هاشمی؛ سهتار ساز بزرگ بود.
او خود را از دنیای بیرون و آدمهایی که دیگر برای او نه تنها آرامش را به ارمغان نمیآوردند؛ بلکه میگفت حتی تاب و توان دیدار بسیاریشان را ندارد، دور میکرد، آدمهایی که هر روز کوتولهتر میشوند و غیرقابلتحملتر.
زمانی شاید دقایقی میشد اینان را تحمل کرد؛ اما اکنون دیگر نه میتوان آنها را و متاسفانه همچنین نسل بعدی را که در سالهای بعد ، بزرگ و یا متولد شده و آموختهاند، لحظهای تحمل کرد؛ زیرا آنان بدون هدف، بدون انگیزه و دورنما و بدون اساتیدی مبرز و شایسته و دلسوز هستند؛ بحرانی که تمامی ارکان اجتماعی، هنری، آموزشی و بخشهای دیگر را فراگرفته است. مسئولان هم هیچ سرخوشی و دلخوشی و انگیزهای برای این هنرمندان و اساتید همه رشتههای هنری باقی نگذاشتهاند و چنین شد که یا اساتید هنر از کشور فراری شدند و یا اینکه گوشه عزلت اختیار کردهاند و سرنوشتی چون استاد مفیدی نصیبشان شد و با هفتاد و اندی سال که طبیعی است بیماریهای ناگهانی به سراغش بیاید؛ اما هیچ کس نبود به داد او برسد و کوچکترین کمکی به او برساند. حداقل وی را به بیمارستانی برساند.
واقعا زمان مرگ مفیدی نبود، چون بیماری خاصی نداشت. طبیعت را از طریقِ دانشِ معماری و آشنایی با موسیقی به خوبی میشناخت و احساس میکرد و طریق عشقبازی با طبیعت را نیز فراگرفته بود. شاید درون جوشان و صداقت درونش شناخت طبیعت را برایش آسانتر کرده بود. وی تمام تلاش خود را میکرد تا لحظهای از آن جدا نشود و در تعمیق آن نیز میکوشید. او از چیره دستان ساز سه تار بود. سازهای نابش در دستان نوازندگان چیرهدست سه تار از جمله استاد «حسین علیزاده» است. استاد مفیدی خود نیز سه تار مینواخت. سالهایی که او خود را در خانهاش در همدان حبس کرده بود، ساز میساخت و ساز میزد و ورزش میکرد، با گُل همنشین بود. زمانهای فراوانی را با پرورش و نوازش گل میگذراند و گلهای متنوعی پرورش میداد.
«بهرنگ مجیدی» دوست عزیز قدیمیام و استاد دانشگاه و هنرمند، خبر تاسف آور مرگ این استاد هنرمند را به من داد. بهرنگ ساعت یک نیمه شب البته بعد از گفتگوی فراوان درباره استاد مفیدی از من خواست تا چند کلمهای از این هنرمند (چند بعدی) بنویسم؛ چون او در تنهایی مُرد و در جاجرود به خاک سپرده شد و با شرایط شیوع بیماری کرونا افراد زیادی هم در تشییع جنازهاش شرکت نمیکنند.
چند سالی بود همدان را ترک کرده بود و در بومهن باغی خریده و به پرورش گل و ساختن ساز میپرداخت. متاسفانه به دلیل نبود دخترانش در ایران تصمیم گرفته شد تنهایی و سکوت این هنرمند!! ادامه یابد. تصمیمگیرندگان فکر نمیکنند که مُرده به کسی نیازمند نیست اما این مردم دوستدار او و هنرش که در تهران و همدان هستند، ممکن است برای دلتنگی خودشان و گرفتن انگیزه از او یاد کنند و به سر مزارش بروند.
بهرنگ میگفت وقتی به حسین علیزاده اطلاع دادیم که مفیدی «فوت» کرده، او گفت ما باید مجبورش میکردیم تا از عزلت خود بیرون بیاید و لااقل با دوستانی که فکر میکرد از آنها عذابی نمیبیند، دمخور میشد تا شاید در لحظات نیاز به هم کمک میکردیم.
از بهرنگ پرسیدم چرا معماران شاگردان هوشنگ سیحون با دیگر معماران ایرانی نسلهای بعدی و شاید قبلی متفاوتند.
من جواب را هم از او و هم از شاگردان سیحون چنین دریافت کردهام: سیحون مثل یک استاد رفتار نمیکرد؛ بلکه دوست همه بود و به همه استعداد های شاگردانش توجه داشت و سعی میکرد تا آنان نیز همه قوتهای خود را بشناسند و آزادانه و شجاعانه به دنبال اهداف خود به غیر از معماری بروند؛ هر چند میدانیم معماری ارتباط تنگاتنگی با موسیقی و ریتم دارد. ناگفته نماند که حسین مفیدی از شاگردان سه تار استاد ذوالفنون بود.
این را هم بگویم که وی مدرک تخصصی همیوپاتی را طی مدت چند سال مطالعه زیر نظر اساتید این فن از خارج از کشور به زبان انگلیسی فرا گرفته و مدرکش را دریافت کرده بود. وقتی به خانهاش میرفتیم تمامی مدارک را در دیوار اتاق کارش میدیدیم.
استاد «بهرام فریور صدری» از شاگردان سیحون در انجمن مفاخر معماری ایران میگوید: من حدود سال ۱۳۳۶ وارد دانشکده معماری شده و همان ابتدا به آتلیه سیحون رفتم، استاد سیحون هیچ درسی به دانشجویانش ارائه نمیداد اما کارهایی میکرد که برای همه جالب توجه بود و آنها را تکان میداد و تأثیرگذار بود، به طور مثال وقتی در آتلیه این استاد مشغول کار بودیم تنها دو کلمه میگفت که همین باعث میشد نتیجه کار ما خارقالعاده باشد. هوشنگ سیحون نگاه ویژهای به معماری ایران داشت و در همین راستا دانشجویان خود را به سفرهای متعدد در سراسر ایران میبُرد که این موضوع باعث شد نگاه منحصر به فرد او به معماری ایرانی به شاگردانش منتقل شود.
صدری با اشاره به روحیه بالا و طنازانه شخصیت هوشنگ سیحون، میگوید: این روحیه به اندازهای بود که هر کسی را به خودش جذب میکرد و باعث میشد ناخودآگاه شیفته وجود او شود و به همین دلیل اتفاقات طنز بسیاری نیز در آتلیه سیحون میافتاد و باعث میشد دانشجویان سال بالایی و پایینی با یکدیگر ارتباط خوبی پیدا کرده و رسم زندگی را از یکدیگر یاد بگیرند. به همین دلیل است که تمامی فارغ التحصیلان آن دوران، امروزه زبانزد خاص و عام هستند اما متأسفانه این فضا چند سال بعد از بین رفت زیرا این دانشگاه اقیانوسی به وسعت سه سانتی متر است و میتوان گفت معماران از نظر کمیت بسیار زیاد شدهاند اما کیفیت کار آنها چندان جالب توجه نیست البته صرف دانشگاه رفتن، تأثیرات خوبی بر جامعه خواهد گذاشت. سیحون مانند یک رهبر اکستر بود که نقشه اولیه را مشخص میکرد و تیم سازنده آن با توجه به اینکه به زبان مشترکی رسیده بودند، فضای مورد نظر را خلق میکردند. ( گزارش خبرنگار ایمنا)
اما در فضای دانشگاهی کنونی معماری و همچنین دیگر هنرها مثلا موسیقی چنین فضایی وجود ندارد و طبیعی است در ایران کنونی، نه تنها شاگردان چند بعدی و حتی یک بعدی عاشق به کار هم کمتر پیدا میکنیم. اگر فردی عاشق کارش است دیگر هیچ ربطی به دانشگاه و اساتید آن ندارد.
او به خاطر شعور هنری بالا و با سازهایش که دست هنرمندان است قطعا جاویدان خواهد ماند؛ هر چند که خودش به خاطر رها بودنش، بهای چندانی نه به «نام» میداد و نه به «نان».
راهش و احساسش را باید دریافت و آموخت و سرمشق گرفت.