*معصومه محمدی سیف
*جامعهشناس و دکتری سیاستگزاری فرهنگی
با وجود دگرگونی در ساختار خانواده و نقشهای خانوادگی، بیتردید خانواده همچنان یکی از ارکان و نهادهای اصلی جامعه به شمار میرود. اهمیت خانواده از این روست که نه تنها محیط مناسبی برای همسران به شمار میآید، بلکه وظیفه جامعهپذیری و تربیت نسلهای آتی را نیز بر عهده دارد. اهمیت والای خانواده، زمانی بهتر درک میشود که به کارکردهای اساسی و بنیادین آن توجه شود. یکی از این کارکردهای اصلی، تکوین و شکلدهی به شخصیتهای انسانهاست. ایفای بهینه این کارکردها، نه تنها برای بقای خانواده، بلکه برای تداوم جامعه و انسجام اجتماعی نیز ضروری است، با این وصف، خانوادهها همواره با آسیبهای زیادی مواجه میشوند که پرخاشگری و بداخلاقی یکی از این موارد است.
از این رو، به منظور درک نقشی که خشـم در روابط بین فردی بازی میکند، و در اعمال و رفتار فرزندان، بسیار تأثیرگذار است، والـدین نیـاز دارنـد در مورد واکنش خود در مقابـل خطاهـای کودکـان، درک اینکه چرا کودک به شـیوهای خـاص رفتـار مـی کنـد، شناخت علل احتمالی و متغیرهای پیشبین که باعـث تعارض و ابراز خشم در روابط مـی شـود، و در مجمـوع راهبردهای کنتـرل خشـم، آموزشهای لازم را دریافـت کنند. با استفاده از راهکارهایی در این زمینه، میتوان مهارتهای والدین و قابلیتهای اجتماعی آنهـا را بهبود بخشید.
تعریف جامعهشناختی پرخاشگری
از نظر مفهومی، واژه پرخاشگری ناظر به نوع شدت عمل در مقابل دیگران به مفهوم کلی اعم از فردی، جمعی، کلامی، رفتاری ایجابی و سلبی است. سازمان جهانی بهداشت در تعریف خود از پرخاش بیان میکند: «پرخاش استفاده عمدی از نیرو یا قدرت فیزیکی، ارعاب یا تهدید بر خود یا دیگری است که علیه یک گروه یا جامعه صورت گرفته و به آسیب جسمی مرکز یا آسیب روانی سوء رشد و تکامل یا محرومیت منجر شود یا احتمال وقوع این نتایج متصور شود».
به طور کلى، یکی از پدیدههایی که مطالعه آن به سه حوزه جامعهشناسی، روانشناسی و فرهنگ بسیار مربوط است، پرخاشگری و رفتارهای پرخاشگرانه است که در اینجا، عوامل مؤثر بر پرخاشگرى را به سه دسته مىتوان تقسیم کرد:
۱) عوامل فرهنگى ـ اجتماعى ـ اقتصادى و محیطى خانواده
پرخاشگری در این موارد لااقل با ملاک همگانی بودن مطابقت نمیکند.
مهارتهای ارتباطی ضعیف
آموزش مهارت کنترل خشم یکی از موثرترین برنامههای پیشگیری از شیوع انواع رفتارهای پرخطر و افزایش کارآمدی شخصی و اجتماعی است که «محمدباقر کابوسی» در پژوهش خود در سال ۱۳۹۵، به نام « اثربخشی آموزش شناختی- رفتاری کنترل خشم بر نوجوانان دارای اختلال سلوک» به این موارد اشاره میکند و همچنین دانستن مهارتهای مطلوب این امکان را برای شخص فراهم میآورد که زندگی خود را در سطح روزانه نگهدارند و در مقابله با انسانهای دیگر، فرهنگ و محیط خود، این توانایی را بهصورت رفتار سازگارانه، مؤثر و مثبت متبلور سازند.
به اعتقاد جامعهشناس «سوروکین»، انسان دارای دو بعد نفرت و عشق است که هر دو این ابعاد در درون او وجود دارد اگر فرد در شرایط مناسب اجتماعی قرار داشته، اجتماعی و جامعه پذیر شده باشد در حالت عادی در روابط اجتماعی با دیگران با عشق عمل میکند، اما اگر فرد از جامعهپذیری مناسبی برخوردار نباشد در روابط خود از نفرت استفاده میکند.
نداشتن فرصت یادگیری
نوابینژاد در پژوهش خود، چنین میآورد که در خصوص پرخاشگری، برخی متخصصان بر این باور هستند که رفتار پرخاشگری ریشه در نداشتن فرصت یادگیری دارد، یعنی کودک به علت اینکه فرصت یادگیری نداشته و یک موجود ناپخته است، نمیداند نسبت به یک محرک چگونه عمل کند، بنابراین ممکن است به صورت پرخاشگری از خود واکنش نشان دهد. این کودک باید به مرور یاد بگیرد تا چگونه پاسخ محرکات را به صورت مناسب دهد. گاهی رفتارهای پرخاشگرانه ناشی از یک احساس ناامنی است که در حقیقت این رفتار یک پاسخ دفاعی به وضعیت ناامنی است که در آن قرار گرفته است. یک کودک با ابزار دفاعی که یک حرکت پرخاشگرانه است از خود دفاع می کند تا وضعیت نا ایمن را از بین ببرد.
فقر
یافتهها نشان میدهد فقر در بروز پرخاش در خانواده نقش اساسی ایفا میکند. در تبیین چگونگی تأثیر این عامل میتوان به نظر ناکامی- پرخاشگری اشاره کرد که نشان میدهد افراد به علت نداشتن دسترسی به منابع لازم در وضعیت نامطلوب روانی قرار میگیرند و در نتیجه، در این شرایط تحت تأثیر فشار ناشی از ناکامی از خود رفتار پرخاشگرانه بروز میدهند.
پیروی از الگوهای نامناسب
داشتن الگوی مناسب در زندگی یکی از نیازهای انسان است زیرا انسانها علاقهمند هستند که رفتار و کردار خود را مطابق با کسی که مورد علاقه خودشان است انجام دهند و چنین کسانی را راهنما و الگوی زندگی خود قرار دهند. بررسیهای انجام شده نشان میدهد بیشتر کودکان پرخاشگر، الگوهای نامناسب داشتهاند. آنها اغلب والدین خشن و متخاصمی داشتهاند که نه تنها کودک خود را از محبت بهره مند نشاخته، بلکه از الگوی پرخاشگری موجود در خانواده نیز تأثیر پذیرفته است.
تأثیر رسانههای ارتباط جمعى
نقش رسانههای گروهی، از عوامل اجتماعی فرهنگی دیگری است که در پیدایش و تقویت پرخاشگری در جامعه، نقش داشته است. رسانههای گروهی، برنامهها و کلیپهای خشن، فیلمهای خشونت آمیز، همه و همه در ایجاد رفتار خشونت آمیز و پرخاشگرانه فرزندان تأثیر داشته، به عنوان مثال در پژوهشی به نام «تأثیر بازیهای ویدئویی بر پرخاشگری دانشآموزان پسر سال پنجم مقطع ابتدایی شهرستان خرم آباد» که به روش تجربی صورت گرفته است، حاکی از این است که گروههای آزمایش که پرخاشگرانه بازی کرده بودند، نسبت به گروه گواه افزایش معنیداری پرخاشگری نشان دادند، در نتیجه انجام بازیهای ویدئویی پرخاشگرانه، پرخاشگری بعدی را به خصوص در بین کودکان افزایش میدهد.
۲) عوامل روانشناختى
افسردگى
در درمان بیماران افسردگی، این نکته حائز اهمیت است که آنها خشم بزرگی را در خود نگه داشتهاند و هر لحظه امکان بروز آن وجود دارد. افسردگی دو نوع است که نوع اول یا مرحله اول آن، «افسردگی همراه با بیقراری» است که در آن فرد دچار خشم و پرخاشگری است؛ یعنی فرد زیاد عصبانی میشود و خشم خود را به شکلی نامناسب بروز میدهد. مرحله یا نوع دوم «افسردگی آرام» است که در آن فرد انبوهی از خشم فروخورده است، اما خشم خود را بیان نمیکند و در سکوت به سر میبرد. از این رو افسردگی، یکی از دلایل دیگر خشم در فرد است.
استرس یا ناامیدی
گاهی پرخاش کودک ناشی از ناامیدی و تردید است و در صورتی رخ میدهد که کودک مبتلا به مشکلات روانی نظیر اسکیزوفرنی یا پارانویا باشد. کودکانی که به نقصهای رفتاری دچار هستند یا در طیف اختلال اوتیسم جای میگیرند نیز گاهی پرخاشگر میشوند. اگر کودک دچار اختلال دوقطبی باشد، ممکن است در مرحله جنون (مانیاک) به پرخاشگری روی بیاورد. کودکان افسرده نیز در صورت تحریک اعصاب و احساساتشان پرخاشگر میشوند.
۳) عوامل زیستشناختى
وراثت
درویشپور، ۱۳۷۸: ۵۱ از زبان بویرگمن چنین میآورد که در توضیح علت احتمال پرخاش در تمامی خانوادهها بر نقش عوامل فردی تأکید میکند. او نشان میدهد. در خانوادههایی که اعضای آن خود در دروان کودکی در معرض پرخاش قرار گرفتهاند، احتمال بروز پرخاش یا تن دادن به آن، به مراتب بیشتر است.
کودکان دارای بیماری خاص
کودکانی که نمیتوانند با احساسات خود کنار بیایند و کنترل درستی داشته باشند نیز احتمالا در رفتارهای خود پرخاش را بروز میدهند. کنار آمدن با ترس و ناامیدی دشوار است. کودکانی که اختلال اوتیسم دارند یا دچار نقصهای رفتاریاند معمولا تجربه پرخاشگری در رفتارهایشان دیده میشود. علت این است که وقتی میترسند و ناامید میشوند، بهدرستی قادر به کشف علت و شرح ماجرا نیستند و همین ناتوانی موجبات پرخاشگری را فراهم میسازد.
کودکان دارای ناهنجاری مادرزادی
کودکانی که به دلیل مشکلات آشکار جسمی و روانی، از بدو تولد به مراقبتهای ویژه از سوی دیگران نیاز دارند. این کودکان به دلیل نارسائیهای گوناگون، نسبت به کودکان معمولی بیشتر در معرض آزار قرار میگیرند. این نارسائیها شامل نارس بودن، وزن پائین هنگام تولد، ناهنجاریهای مادرزادی، نقایص هیجانی و عاطفی، اختلال در تکلّم، تأخیر در رشد و تکامل، نقایص بینایی و شنوایی، عقب ماندگی ذهنی، فلج مغزی و بیماریهای مزمن و موارد دیگر میشود.