همنشین همدانیِ کووید۱۹
گفتوگو با «سیدمحمد خوانساری» نویسنده کتاب «کرونا؛ پیامآور راستیها»
: خوانساری: امروزه در همه کشورها سعی بر این است که آسیبهای بسیار گازهای گلخانهای به طبیعت را کنترل کنند و حتی در تلاشند که این گازها را از چرخه تولید حذف کنند، به غیر از مسئله گازهای گلخانهای نیز موارد بسیاری وجود دارند که توسط انسانها به طبیعت آسیب وارد میکنند؛ مانند قطع درختان، آتشسوزی در جنگلها، سوءاستفاده از وسیله نقلیه شخصی و ایجاد ترافیکهای سنگین
*فاطمهخدابندهلویی
«سیدمحمد خوانساری» نویسنده همدانی چند سالی است که به خارج از کشور مهاجرت کرده، وی با استفاده از ارتباطاتش در ایران توانست کتابی را بهنام «کرونا پیامآور راستیها» در انتشارات آوامتن و درسال ۱۴۰۱ به چاپ برساند. بعد از خواندن این اثر مشتاق شدم تا با او گفتوگویی کنم، شرح این گفتوگو را با هم میخوانیم.
- شما تا قبل از اثر کرونا پیامآور راستیها کتاب دیگری را به چاپ رسانده بودید؟
خیر، من یادداشت و نوشتههای زیادی دارم، اما تابهحال هیچکدام به چاپ نرسیدهاند.
- هدف شما از انتخاب این عنوان برای کتاب چه بود؟
مسئله شیوع کرونا و گرفتاریهایی که ایجاد کرد، برای انسانها پیام مهمی داشت و هر فردی بهاندازه درک و شناخت خود از این موضوع برداشتی کرد و این نظرات و عقیدهها متنوع و بهاندازه خود جالب توجه بودند. من نیز بعد از شیوع این بیماری و پیامدهای آن برداشت خود را بهصورت نوشتهای درآوردم و به چاپ رساندم.
- شما در این اثر تلاش برای زندگی را نوعی مبارزه با طبیعت و به تاخیر انداختن مرگ دیدید، با این اوصاف، زندگی از نگاه شما چه معنایی دارد؟
بههرحال زمانی که شما برای مشکلی که دارید به پزشک مراجعه میکنید، در حال تلاش برای زیستن و به تأخیر انداختن مرگ هستید و حتی زمانی که یک واقعه طبیعی رخ میدهد، همه در تلاش هستیم که از جان خود، خانواده خود و همنوع خود دفاع کنیم که این نیز نوعی مبارزه با طبیعت محسوب میشود؛ برای مسئله کرونا نیز سعی شد با ماسکزدن، تولید واکسن و خانهنشینی عوامل طبیعت را به کنترل درآورد.
- هدف شما از نگارش این کتاب چه بود و قصد داشتید چه تأثیری بر مخاطب خود بگذرید؟
هدف من از نوشتن کتاب این بود که به انسانها تفهیم کنم قدر خود، طبیعت و کره زمین را بدانند. زمین نعمت بزرگی برای همه ماست و ما ساکنان این کره خاکی باید طوری زندگی کنیم که محیط زیست تخریب نشود. به قول دانشمند انگلستانی «توماس هابز» امروزه «انسان گرگ انسان است» تمام هدف زندگی انسان امروزی فقط خود او است و انسان، امروزه بیتوجه به عواقب تصمیماتش زمین را تخریب میکند، حتی به همنوعان خود نیز اهمیتی نمیدهد و هر چیز و هر کس را که سر راه خود ببیند از میان برمیدارد، هدف من زدن تلنگری به انسان امروزی بود.
- این قسمتی از کتاب شماست: «ما چقدر وقت، انرژی و پول را تنها صرف این میکنیم تا مرگمان را به تأخیر بیندازیم، با اینکه در آخر شکستمان هم حتمی است، ما جنگی بازنده را پیش میبریم آیا ارزشش را دارد؟». میخواهیم بدانیم نظر خود شما چیست؟ ارزشش را دارد؟
بله به نظر من ارزش دارد، همانطور که حضرت علی علیهالسلام فرمودند: «طوری زندگی کنید که انگار تا صد سال دیگر زنده هستید، درحالیکه امکان دارد فردا روز مرگ شما باشد.» نمیشود نسبت به زندگی منفعل باشیم و دست روی دست بگذاریم تا روز مرگمان فرا برسد. این امید به فرداست که انسان را زنده نگه داشته است، یک انسان هیچگاه نمیتواند بدون امید به آینده زندگی کند.
- شما در قسمت دیگری از اثر خود، توصیه کردید که در زمان حال زندگی کنیم، بهنظر شما در لحظه زندگی کردن در دنیای امروز، امری امکانپذیر است؟
منظور از زندگی در زمان حال، درک لحظه است. بهعنوان مثال اگر قصد سفر داریم، باید نهایت لذت را از مسیر خود ببریم و تمام اهدافمان را در مقصد پایهگذاری نکنیم؛ افسوس گذشته را نخوریم، در زمان حال زندگی کنیم و با فکر آینده خود را درگیر نکنیم.
- تا چه حد با محدودیتهای زندگی در ایران آشنایی دارید و از نظر شما زندگی در لحظه، در همه نقاط دنیا امکانپذیر است؟
در ارتباط با ایران، اگر به گذشته کشور برگردیم، بهتر میتوانیم ایران را بشناسیم و درک مسائل امروز با استفاده از تجربیات گذشته بسیار آسانتر خواهد بود؛ تاریخ درس اعتدال را به ما میآموزد و به ما کمک میکند راحتتر با شرایط وفق پیدا کنیم. تاریخ پلی است بین گذشته و آینده، اگر به تاریخ مراجعه کنیم، بهتر میتوانیم با شرایط دوران خود کنار بیاییم و یاد بگیریم چگونه زندگی کنیم و زندگی خود را بهبود ببخشیم.
- شما موفق نشدید با محدودیتهای زندگی در ایران کنار بیایید که مهاجرت کردید؟
خیر اینطور نیست، ما در قرآن هم آیهای داریم که میفرماید: «در زمین گردش کنید و پویا باشید». من به دلیل مسائل موجود در ایران نبود که مهاجرت کردم. باید عرض کنم که دبیر جغرافیای ما آقای حکمتی بود که همه اهالی قدیمی همدان او را میشناسند و امیدوارم که روحش شاد و قرین رحمت باشد، من زمانیکه قصد ترک ایران را داشتم با او مشورت کردم، در جواب به من گفت که بسیار عالی است که بتوانم از کشور خارج شوم و با انسانها و فرهنگها و مکانهای جدید آشنا شوم، گفت این سیر تکاملی است که باید طی شود و این حرکت مانند نردبانی در مسیر رسیدن به کمال بسیار کمککننده است.
- شما در اثر خود توجه بسیاری به طبیعت و ضربات انسانها به طبیعت کردید، اما راهکار شما چیست؟ چطور زندگی کنیم که به محیط زیست آسیبی نرسد؟
امروزه در همه کشورها سعی بر این است که آسیبهای بسیار گازهای گلخانهای به طبیعت را کنترل کنند و حتی در تلاشند که این گازها را از چرخه تولید حذف کنند، به غیر از مسئله گازهای گلخانهای نیز موارد بسیاری وجود دارند که توسط انسانها به طبیعت آسیب وارد میکنند؛ مانند قطع درختان، آتشسوزی در جنگلها، سوءاستفاده از وسیله نقلیه شخصی و ایجاد ترافیکهای سنگین. از قول فریدون مشیری میگویم: «بشر دوباره به کوه خواهد زد، بشر دوباره به جنگل خواهد رفت.» انسان دوباره به اصل خود بازمیگردد، چرا که از این همه هیاهو و آلودگی خسته شده است، خداوند زمین را آفرید که ما در آن زندگی کنیم و آسایش داشته باشیم و در آخر به آرامش حقیقی برسیم.
- شما در بخشهای پایانی کتاب خود، مکالمهای با ویروس کرونا داشتید، در مورد این توضیحی دارید؟
من مشغول نوشتن بودم و بعد به بیرون از خانه رفتم و شهر را بسیار خلوت دیدم، پس این ایده جالب به ذهنم رسید که مسئله را کمی تخیلی کنم و شخصاً صحبتی با کرونا داشته باشم. من شروع به سخن گفتن با کرونا کردم، اما او ابتدا ممانعت میکرد و پاسخی نمیداد، بسیار اصرار کردم تا کمی صحبت کرد بعد با یکدیگر صمیمیتر شدیم و در مورد داستان زندگیاش و دلیل وجودش از او پرسیدم و او پاسخ داد که بهدنبال انتقام است!
در ادامه گفت که به دلیل آسیبها بسیار زیادی که انسانها به طبیعت و زمین وارد کردهاند، آمده است تا درسی به انسانها بدهد و آنان را قانع کند که این نتیجه کار آنهاست. این بخش از کتاب ایدهای بود که در پایان به ذهن من رسید و خواستم اینگونه و از زبان خود کرونا با مخاطباسسسنم صحبت کنم.
- چون شما همدانی هستید و این برنامه و مصاحبه نیز برای مخاطبان همدانی است، علاقهمندید که در مورد شهر خودتان صحبت کنید؟
بله حتما، من متولد همدان هستم و سالها در این شهر زندگی کردم. همدان اولین پایتخت مادها و پایتخت تابستانی هخامنشیان بود؛هخامنشیان در تابستان به همدان میآمدند و سکونت میکردند. باعث افتخار من است که در این شهر متولد شدم و زندگی کردم.
- بهعنوان کلام آخر، چیزی برای گفتن دارید؟
من برای ایرانیان و بهخصوص همدانیها آرزوی سلامتی و موفقیت در تمام مراحل زندگی را دارم، در حال حاضر من دوستان زیادی در همدان دارم که با آنان در ارتباطم، خاطرات زیادی در همدان دارم، من جزو کوهنوردان همدانی بودم و قلههای الوند و اطراف الوند، میداننشان و اطراف تویسرکان را بارها فتح کردهام. همدان شهر بسیار زیبا و جالبتوجهی است و تاریخ آن نیز کاملاً گویای این است. در آخر باید تشکر کنم از دوست بسیار گرامی و عزیزم «احمد بیگلریان» که در انتشار این کتاب من را همراهی کرد.