روایت روزگار

گفت‌وگو با هوشنگ جمشید آبادی

جمشیدآبادی: در کتاب خاطره‌های گمشده و همچنین رنج و گنج ما با دو دنیا متفاوت روبه‌رو هستیم. یکی جامعه سنتی که گاهی ارتجاعی و آمیخته با افکار پوسیده و خرافی است و یکی هم جامعه مدرن که متأسفانه مدرنیزاسیون فقط در پوسته بیرونی و ظواهر مادی زندگی خلاصه شده است. این یکی از چالش‌های اساسی و مورد بحث دنیای امروز است، گویی مردم همواره از یکی فرار می‌کنند و به دیگری پناهنده می‌شود و ما در این بین، سنگ دو آسیاب هستیم.

0

*جواد آشوری

هوشنگ جمشیدآبادی از پژوهشگران تاریخ شفاهی و از علاقه‌مندان هنر و ادبیات فارسی است. جمشیدآبادی همچنین چند کتاب در زمینه تاریخ، نمایشنامه و ترانه به رشته تحریر در آورده است. او با کلام شیرین و پراحساس خود نوری بر فراموشخانه تاریخ، به ویژه همدان می‌تاباند و اسرار نهفته در دل را با حسرت و امید، افسوس و اشتیاق بازگو می‌کند. گفت‌و‌گو با این مورخ همدانی با همدان‌نامه را می‌خوانیم.

جواد عاشوری
جواد عاشوری
  • تا به حال چه کتاب‌هایی و در چه حوزه‌هایی از شما به چاپ رسیده است؟

کتاب‌هایی که در سال‌های سپری شده عمر خویش نوشته‌ام بیشتر در حوزه تاریخ نگاری بومی، نمایشنامه، ادبیات عامیانه، طبیعت و هنر است. این کتاب‌ها انعکاسی از جنبه هویتی و فرهنگی جامعه ما است که گاهی علاوه بر توجه به محسنات، انتقادات و ایرادات نیز در آن مطرح می‌شود. برخی کتاب‌ها درباره تاریخ و خاطرات گذشته است. کتاب «خاطره‌های گمشده» که مربوط همدان است، یک مجموعه از فرهنگ بومی و عمومی ماست که در آن خاطرات جمعی و فردی، تشابهات و تناقضات مردم، تضاد اندیشه‌ها، برخورد مردمان با یکدیگر، ترسیم بافت عمومی شهر و مسائل محیط زیست با لحنی صمیمی و بدون تکلف بیان شده است. در این‌جا می‌خواهم اشاره کوتاهی به نام سایر کتاب‌ها از جمله سفرنامه کوهستان، یادها و خاطره‌ها که بخشی از این کتاب مربوط به آشنایی و دیدار و گفت‌و‌گو با خواننده‌ شهیر سنتی، استاد «اکبر گلپایگانی» است و نیز کتاب‌های یزدگرد سوم، المقنع، استازیس و کتابی که به تازگی چاپ شده نمایشنامه رنج و گنج آوازی پس از مرگ است.

  • اگر موافقید درباره کتاب خاطره‌های گمشده بیشتر صحبت کنیم، چه انگیزه‌ای سبب شد که تاریخ زندگی مردمان شهر را روایت کنید؟

در این کتاب نخواستم شرح حال بزرگان و برجسته و نامی همدان مطرح شود، بلکه من یک فرهنگ عمومی و ساختار فولکلوریک محیط را بیان کرده‌ام، بدون این‌که نگاه و قضاوت کلی راجع به خوب یا بد بودن آن شخص داشته باشم. عده‌ای از آن‌ها شاید بی‌سواد یا کم سواد بودند و تحصیلات دانشگاهی نداشتند، اما مردمانی آگاه بودند. در این کتاب و در بخش‌های مختلف آن به ویژه بخش شوخ طبعان نام برخی از آنان ذکر شده است.

  • چرا در این کتاب بیشتر روایاتی از توده مردم و برخی اقشار خاص مانند پهلوانان، لوتیان، درویشان، شوخ طبعان و مانند این آورده‌اید؟
شاید دوست بدارید :

بله. کتاب بیشتر به این موضوع توجه دارد که باید چندین دهه بگذرد و خاطرات انسان در غبار روزگار گم شود تا به ارزش‌های آن پی برده شود. در این کتاب به تیپ‌های شخصیتی مختلفی اشاره شده که سعی کردم با زبان و گفتار خود آنان، مسائل و رویداد‌ها بازگو شود.

  • در کتاب خاطره‌های گمشده نگاه شما به اکثر شخصیت‌ها خاکستری است، گویی قضاوت مثبت و منفی و اخلاقی ندارید و از دریچه روامداری با جزئی نگری به حالات، روحیات و تفکر آن‌ها نگاه می‌کنید، این دیدگاه متفاوت با نگاه مرسوم و امروزی بر چه مبنایی صورت گرفته است؟

سعی کردم در این کتاب بدون مطرح کردن قضاوت‌های اخلاقی به لوتیان، هنرپیشه‌ها و افراد عامی بیشتر بپردازم، در بسیاری از محافل عمومی آن دوران مانند قهوخانه مجدیه، بسیاری از طبقات مختلف از جمله شیخ، جاهل، درویش، فکل کراواتی ودیگران در کنار هم می‌نشستند، در این محیط‌ها آگاهی، تبادل نظر، هم‌اندیشی و گاهی تضارب آرا به وجود می‌آمد.

  • یکی دیگر از دغدغه‌های اساسی شما در این کتاب شکاف میان طبیعت و تکنولوژی، سنت و مدرنیسم و همچنین تضاد میان مال پرستی و حرص و طمع در دنیادوستی و همچنین مناعت طبع و قناعت بر می‌گردد، گویی سخن شما پاره‌ای از شعر سهراب سپهری را یاد آوری می‌کند که می‌گوید: «من از سطح سیمانی قرن اتم می‌ترسم…». به نظر شما چطور می‌شود تعادل و سازگاری بین سنت و مدرنیته و همچنین عالم مادی و امور معنوی برقرار کرد؟

در کتاب خاطره‌های گمشده و همچنین رنج و گنج ما با دو دنیا متفاوت روبه‌رو هستیم. یکی جامعه سنتی که گاهی ارتجاعی و آمیخته با افکار پوسیده و خرافی است و یکی هم جامعه مدرن که متأسفانه مدرنیزاسیون فقط در پوسته بیرونی و ظواهر مادی زندگی خلاصه شده است. این یکی از چالش‌های اساسی و مورد بحث دنیای امروز است، گویی مردم همواره از یکی فرار می‌کنند و به دیگری پناهنده می‌شود و ما در این بین، سنگ دو آسیاب هستیم. در بعد روشنفکران نیز متاسفانه افقی روشن را شاهد نیستیم و هنوز شاهد تکرار و درجازدن هستیم. بسیاری از متفکران توان دگراندیشی و تفکر نقادانه را ندارند که سرودهای تازه بسرایند. در یک قرن اخیر بسیاری از روشنفکران، خواستار یک جامعه کمونیستی و اردوگاهی بودند، که نه تنها با روح آزادی و اختیار انسان هم‌خوانی نداشت بلکه دستاورد خاصی هم نداشت. این تقلید و تکرار، آگاهی و آزادی فردی انسان را از بین می‌برد. درصورتی که در اعصار گذشته امثال حافظ، خیام، عبید زاکانی و مانند این تأکید گسترده‌ای بر سیطره آزادی فردی و قدرت انتخاب انسان داشتند.

  • در فضاهایی که در کتاب ترسیم می‌کنید که همواره نگران گذشته تاریخی ایران و تغییرات ناهمگون اقلیمی و طبیعت مخصوصا در شهر همدان هستید، آیا این تغییر سیمای طبیعی و شهری را گریز ناپذیر می‌دانید؟

ما امروزه در عصر وحشت به سر می‌بریم، در گذشته انس با طبیعت، برخورد با تاریکی شب و حتی ترس از طبیعت با امروزه متفاوت بود. زندگی در فضای بیرونی، نگریستن و التذاذ از شب، نغمه پرندگان، صدای شرشر آب، جنگل، کوه، مناظر طبیعی، خانه‌های قدیمی موجب شور و نشاط در زندگی انسان می‌شد. افراد به یکدیگر نزدیک‌تر بودند که نوعی همراهی بین طبیعت و انسان بود که به دلایل بسیاری امروزه کم رنگ‌تر شده، نظم طبیعت به‌هم خورده و متأسفانه نتایج فاجعه‌بار آن را بیش از هرزمان دیگری حس می‌کنیم.

  • در کتاب خاطره‌های گمشده کدام شخصیت‌ها برای خود شما جذاب‌تر و اثرگذار تر بوده است؟

از شخصیت‌های فولکلوریک و بومی همدان که با جامعه روشنگری تا حدودی آشنایی داشت، قاسم رستگاری (قاسم برقی) و احمد تاج بخشیان (احمد شراب) بوده است. خوشبختانه با اکثر آن‌ها همنشینی و تأثیر بسیاری از آن‌ها پذیرفتم و خاطرات بسیاری از آن‌ها را در ذهن دارم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.