هنرمند و سیاست

0

*علی پاشا رجبلو

*مدرس موسیقی

معمولا تحت تأثیر بعضی از تغییرات و مطالبات اجتماعی در یک مقطع تاریخی، توقع از هنرمندان جامعه در همراهی با این مطالبات بیشتر می‌شود. در این میان بخشی از هنرمندان به علت داشتن مواضع سیاسی، حزبی و گروهی خود، و‌ بخشی دیگر تحت تأثیر این شرایط، به همراهی با این مطالبات گام برداشته و براساس هنر خود در رشته‌های هنری چون موسیقی، تئاتر و نمایش، کاریکاتور و شعر و ادبیات نوشتاری و موارد اینچنینی، از این مطالبات حمایت می‌کنند. در این میان بخش دیگری از هنرمندان، ممکن است نگاه دیگری به این تغییرات داشته باشند. آیا می‌توان از هنرمندان بخش اول به هنرمندان انقلابی و آوانگارد نام برد و بخش دوم این هنرمندان را با عناوینی چون هنرمند محافظه‌کار و یا غیرمتعهد مورد سرزنش قرارداد؟

شاید دوست بدارید :

استاد «محمدرضا لطفی» در گفت‌وگویی در جواب به این سوال که وی چرا به تحولات اجتماعی نگاه محافظه‌کاری دارد، چنین می‌گوید: «محافظه‌کاری یعنی این‌که شما در سیاست شرکت دارید و مشی‌تان سیاسی محافظه‌کار می‌شود، اما اگر شما در یک شغلی هستید مثلا تجارت و تاجر محافظه‌کار می‌شوید، معنای آن فرق می‌کند. اما اصلا هنرمند محافظه‌کار نداریم. هنرمند سیاسی محافظه‌کار داریم، اما هنرمند محافظه‌کار نه».

 

این جمله به روشنی تعریف دقیقی از مرزبندی هنر از سیاست را نشان می‌دهد؛ به عبارتی یک هنرمند می‌تواند افکار سیاسی داشته باشد و براساس آن ممکن است هنرمند محافظه‌کار و یا برعکس انقلابی باشد، اما این بدان معنا نیست که لازمه هنرمند بودن داشتن نگاه سیاسی خاصی است.

در تعریف از هنر نیز هیچ‌گاه از محافظه‌کاری و یا آوانگاردبودن آن سخنی به میان نیامده است. هنر یک فعالیت انسانی است که با خلاقیت انسان شکل می‌گیرد؛ خواه یک تصویر نقاشی از یک طبیعت یا شخصیت تاریخی باشد و یا خواه از یک نقاشی قیام بردگان. مهم‌ترین شاخصه این نقاشی‌ها خلاقیتی است که در آن‌ها به‌کار گرفته شده است. در هنر موسیقی نیز کیفیت‌هایی چون ساختار موسیقی، جمله‌بندی‌ها و تزئین‌ها، رعایت فواصل و ریتم و اجرای ظریف نغمات به آن معنا می‌بخشد. در همین گفت‌وگو استاد لطفی می‌گوید: «نت‌ها محافظه‌کار یا انقلابی یا متعهدانه نیستند، چون نغمات در موسیقی اصلا چنین کاربردی ندارند، برخلاف کلام که کاملا روشن است. اگر ما سمفونی نهم بتهوون را انسان‌نگرانه می‌دانیم که می‌خواهد این پیام را منتقل کنند که همه در جهان برابرند، به خاطر نقش کلام در آن است، در غیر این صورت با سمفونی هشتم و پنجم او فرقی نمی‌کرد».

اگرچه هنر به واسطه ماهیت خود همواره تأثیر مهم و بنیادی در جان و روان آدمیان دارد، اما باید توجه داشت این تأثیرات درونی است، که در ادامه، یک هنرمند به‌طور مثال هنرمند موسیقی، می‌تواند در حوزه سیاست این داشته‌های خود را با خلق و آفرینش تصنیف‌ها، سرودهای انقلابی و حماسی با استفاده از کلام، به‌کار گیرد و همان‌طور که گفته شد، مهم‌ترین بخش هنر توجه به زیبایی‌ها و ساختار هنری است که براساس داشته‌های یک هنرمند در عرصه‌های مختلف هنری است. پس می‌توان گفت یک هنرمند می‌تواند به سیاست بپردازد، اما این به معنای نفی دیگر هنرمندان که خالق آثار ماندگار در عرصه‌های دیگر هنر چون: شعر و ادبیات، معماری‌ها و نگاره و نقاشی‌های ماندگاری که در حوزه سیاست نمی‌باشد، نیست.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.