پنجاه سالگی برای اتحادیه عکاسان

اتحادیه عکاسان و تصویربرداران همدان به نیم‌قرنی فعالیت خود رسید

همدان‌نامه: ۵۰ سال پیش، اتحادیه عکاسان و تصویربرداران همدان مجوز فعالیت گرفت و تاکنون این فعالیت را ادامه داده است و توانسته عکاسان زبده و قابلی را پرورش دهد. اعضای این اتحادیه از فعالیت‌های آن می‌گویند.

0

*از هنر عکاسی تا عشق کوهنوردی

*گفت‌وگو با «جواد قلی‌زاده» عکاس و کوهنورد پیشکسوت همدانی

*حسین زندی

*خبرنگار

جواد قلی‌زاده متولد ۲۵ فروردین ماه ۱۳۳۳ در خیابان شهدای همدان است. او تحصیلات ابتدایی را در مدرسه فرخ‌سرشت گذرانده و از جوانی به عکاسی روی آورده است. او یکی از هنرمندان پیشکسوت عرصه عکاسی است و علاوه بر عکاسی، در زمینه کوهنوردی نیز کارنامه درخشانی دارد. قلی‌زاده را همدانی‌ها با عکاسی «لیدو» می‌شناسند. او از چهره‌های مشهور زیادی در همدان عکس گرفته و سال‌ها با مطبوعات به عنوان عکاس فعالیت داشته است. در این گفت‌و‌گو از فعالیت‌های هنری و ورزشی او می‌خوانیم.

  • چطور شد که به سمت عکاسی رفتید؟

پس از تحصیل، پدرم با من صحبت کرد و گفت: «اگر به کار و کاسبی علاقه‌مند هستی در بازار کاری پیدا کن و اگر نه، به دنبال هنری باش که در جامعه کارآمد و مفید باشد». من هم رفتم و به عنوان شاگرد عکاسی فعالیت کردم.

  • عکاسی را با چه کسی آغاز کردید؟

من در سال ۱۳۴۸ به سمت عکاسی رفتم و تا به امروز به این کار مشغولم، عکاسی را با شاگردی در کنار زنده‌یاد استعدادی در عکاسی «رز» آغاز کردم تا این‌که در سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۴ به سربازی رفتم و مدتی از کارم دور شدم.

  • دوران سربازی را چگونه گذراندید؟

در گارد شاهنشاهی سرباز بودم. ناگفته نماند که در ۲۱ آذر سال ۱۳۵۳ نیز یک‌بار عکس دسته‌جمعی‌ از رژه گرفتم و باری دیگر عکسی را که همکارم از شاه گرفته بود، رتوش کردم که مورد‌پسند قرار گرفت.

  • اولین دوربینی که با آن عکس گرفتید چه بود؟

دوربین لوبیتل ۱۲۰ روسی که ۹۰ تومان از سبزه‌واری که در دور میدان مغازه داشت، خریده بودم.

  • فقط با زنده‌یاد استعدادی برای عکاسی همکاری داشتید؟

خیر، تا سال ۱۳۵۲ با او همکاری داشتم، پس از پایان سربازی در شهر قروه واقع در استان سنندج مغازهء خودم را به نام (افشین) افتتاح کردم و تا سال ۱۳۵۶ در آن‌جا فعالیت داشتم، سپس مغازه را به یکی از همکارانم واگذار کردم و به همدان بازگشتم، در این‌جا با «حبیب سلطانی» در عکاسی لیدو واقع در میدان امام که در سال ۱۳۴۹ تاسیس شده بود، شروع به کار کردم.

  • لیدو به چه معناست؟

لیدو نام کاباره‌ای بزرگ و زیبا در فرانسه بود که من یک‌بار به آن‌جا رفته بودم و یکی از کارکنان آن فردی ایرانی بود.

  • در آن سال‌ها مردم چه نوع عکس‌هایی را می‌پسندیدند و شما چه عکس‌هایی می‌گرفتید؟

بیشتر عکس‌های اداری، پرسنلی و عکاسی از عروس و داماد یا مجالس انجام می‌دادیم.

  • چرا استقبال از عکس در آن زمان بیشتر بود؟

بله بسیار بیشتر، دلیل کمتر شدن کار ما این است که امروزه پلیس ۱۰+ بیشتر کار عکاسی را مانند عکس گواهینامه، کارت‌ملی، شناسنامه، پاسپورت و مانند این را خودش انجام می‌دهد و مردم دیگر نیازی به عکاسی ندارند، به این خاطر شغل ما کمی افت کرده است.

  • راجع به دوران قدیم و سبک عکس‌های آن زمان بیشتر بگویید.

در قدیم مردم لباس‌های مختلف و خاصی مانند کردی، شمالی یا انواع دیگر لباس‌های محلی و حتی لباس‌هایی به سبک مدهای خارجی را با خود برای عکس‌گرفتن می‌آوردند و از این نوع عکس‌ها استقبال بسیار خوبی می‌شد، اما امروزه تلفن همراه این کار را انجام می‌دهد و مردم فقط برای چاپ پیش ما می‌آیند.

  • درباره عکس‌های قدیمی که معمولا با ژست، مدل مو و لباس‌های عجیب‌وغریب بود، خاطره‌ای دارید؟

مد آن روزها بود دیگر، خواننده‌های قدیم طرفدار شلوارهای پاچه‌گشاد، کت‌های یقه پهن و کراوات‌های مختلف بودند، اما خواننده‌ها و هنرمندان الان لباس‌های ساده می‌پوشند. مردم هم معمولا از هنرمندان الگو می‌گیرند.

  • کراوات مشتریان را شما می‌بستید؟

بله، خودمان یاد گرفته بودیم و برای بقیه کراوات می‌بستیم، چندین مدل کراوات نیز در مغازه داشتیم. گاهی نیز پیش می‌آمد که فردی برای آگهی فوت به علت نداشتن عکس مناسب تصویری از مرحوم که در عروسی کنار داماد ایستاده است برای ما می‌آوردند و می‌خواستند که آن را برای فوتش چاپ کنیم، این‌کار بسیار مشکل بود، کاش مردم اهمیت بیشتری به عکس می‌دادند‌، من حاضر بودم به صورت رایگان یک عکس مناسب با لباس مناسب در آتلیه از آن‌ها بگیرم که حداقل چندین سال بعد به فرزندانشان نشان دهند و از آن‌ها یادگار باقی بماند.

  • در قدیم آلبوم‌ها نقش مهمی در خانه داشتند، اما امروزه کمتر شده است نظر شما چیست؟

این هم به موبایل‌ها مربوط است. عکس‌ها را در موبایل ذخیره و نگه‌داری می‌کنند و دیگر نیازی به آلبوم نیست، همه چیز به اینترنت وابسته است و با قطع‌شدن آن دیگر نمی‌توان عکسی از کسی پیدا کرد، اما در قدیم آلبوم‌های زیبایی وجود داشت و در مهمانی‌های شبانه با دیدن آلبوم‌ها زمانی را سرگرم می‌شدیم و خویشاوندان خود از روی عکس به بقیه معرفی می‌کردیم که حس‌و‌حال و اشتیاق بیشتری داشت. آرشیو و جمع‌کردن عکس و فیلم از بین مردم رفته است، من عکس و فیلم‌هایی دارم که مربوط به ۵۳ سال پیش است و تا به امروز از آن‌ها نگهداری کرده‌ام.

  • شما در حوزه عکس‌های خبری نیز فعالیت کرده‌اید؟

بله، من عکس‌های خبری هم گرفته‌ام، خبرنگار روزنامه نیز بوده‌ام. هر خبری که پیش می‌آمد، من به آن‌جا می‌رفتم، عکس‌های خوبی می‌گرفتم و برای نمایندگی روزنامه‌های کیهان و اطلاعات در تهران و آوای الوند و روزنامه‌های دیگر در همدان می‌فرستادم. هنوز هم گاهی در مراسم مختلف شرکت می‌کنم و عکس می‌گیرم. همچنین گاهی با دوستانم به کوه یا مسافرت می‌رفتم و از آن‌جا نیز عکس‌های زیبایی می‌گرفتم. از ادارات مختلف هم پیش من می‌آمدند و عکس‌هایم را می‌خریدند.

  • از عکاسان قدیمی چه کسانی را می‌شناختید؟

اولین عکاسانی که به همدان آمدند چند فرد ارمنی  و آسوری بودند. قبل از استعدادی افرادی مانند یوتام، یونان، نوشیک (عکاسی هاله) و عکاسی سورن متعلق به داوودی در این حیطه دست داشتند. آن زمان عکاسی رز، پر و سایه پرطرفدار ترین عکاسی‌های همدان بودند.

  • رقابت بین شما چگونه بود؟

دوستانه بود.

  • اتحادیه چگونه بود؟

در عکاسی رز اسم‌ها را یادداشت می‌کردند و شهرداری جواز آن را می‌داد، مانند این روزها پیچیدگی نداشت.

  • وضعیت عکاسی همدان را چگونه می‌بینید؟

عکاسی در همدان به زمان‌های قدیم برمی‌گردد و هنری کهنه و ریشه‌دار است. عکسی توسط پدر آقای سیدی از سه نفر ثبت شده است که مربوط به ۸۰ سال پیش است، همچنین عکس عارف مربوط به صد سال پیش است یا ویگن که در همدان زندگی می‌کرده.

  • خاطره‌ای جذاب از شغلتان دارید؟

مردی بود که او را اصغرآقا صدا می‌کردیم، هنر او جاکردن نعلبکی در دهانش بود، من از او عکس‌های زیبایی می‌گرفتم. فرد دیگری به اسم غلام عمه نیز بود که یک کره‌خر را روی شانه‌اش می‌گذاشت و از مردم پول جمع می‌کرد که من از او نیز عکس‌ گرفتم.

  • از شخصیت های معروف نیز عکاسی کرده‌اید؟

بله، من از «صادق خلخالی» در جورقان، آیت‌الله مدنی امام‌ جمعه و آقای خامنه‌ای عکاسی کردم. عکس‌هایی از آقای خمینی را که فرد دیگری گرفته بود نیز چاپ می‌کردم اما خودم هم برای دیدن آقای خمینی به تهران رفتم و از او عکس گرفتم.

شاید دوست بدارید :
  • دلتان می‌خواست از چه کسی عکس بگیرید که موفق نشدید؟

بله، در بعضی مراسم‌ها به دلیل خصوصی بودن به من اجازه‌ عکاسی نمی‌دادند و دست‌خالی برمی‌گشتم.

  • شما از کامپیوتر و فتوشاپ برای رتوش، استفاده می‌کنید؟

خیر، من فقط عکس می‌گیرم، کارهای دیگر را پسرم به همراه چند همکار دیگر با کامپیوتر انجام می‌دهند.

  • شما با دوربین دیجیتال عکاسی می‌کنید؟ دوربین‌های قدیمی چه بلایی سرشان آمد؟

بله، دوربین‌های قدیمی را در موزه عکاسی که در مغازه خودمان است، گذاشتیم. می‌توانید بیایید و تماشا کنید، اما دوربین‌ها را به موزه نمی‌دهیم، چون طی رفت‌و‌آمد ممکن است خراب شوند.

  • امروزه وضعیت عکاسی همدان را چگونه می‌بینید؟

خوب است، اگر دولت کمی پشتیبانی کند، جوانان سروسامان بگیرند مراسم ازدواج بیشتر می‌شود که مساوی است با بیشتر شدن شغل ما و می‌توانیم آلبوم‌های زیبایی برای این زوج‌های جوان درست کنیم.

  • نکته‌ دیگری درباره عکاسی برای اضافه‌کردن دارید؟

امیدوارم پلیس +۱۰ کمی با ما عکاسان راه بیاید و عکس‌هایی که مردم می‌برند قبول کند و گیر ندهند. هرکسی حرفه خودش را دارد، راننده، راننده است، عکاس، عکاس است و خبرنگار، خبرنگار است، اگر هرکدام از ما کار دیگری جز شغل خودمان را انجام دهیم، همه چیز به‌هم می‌ریزد.

  • عکاسی یک هنر است و عکاسان هنرمندانه عکاسی می‌کنند، پس چرا عکس کارت‌ملی این‌گونه است؟

درست می‌گوئید، امروزه کسی عکس کارت‌ملی خود را حتی به نامزدش هم نشان نمی‌دهد، یا اگر بخواهد به خارج از کشور برود، باید زمانی را صرف ثابت‌کردن این‌که عکس کارت ‌ملی خودش است، بکند. کاش پلیس +۱۰ حداقل چندین عکاس خوب استخدام کند، سودش هم برای خودش بردارد تا این مشکلات برای مردم پیش نیاید.

  • چگونه به سمت کوهنوردی رفتید و علاقه‌مند شدید؟

تا دوره سربازی به کوه نرفته بودم، پدرم اجازه نمی‌داد، بعد بازگشت از سربازی به او گفتم که به کوهنوردی علاقه دارم، این‌بار مخالفتی نکرد. من از سال ۱۳۵۴ در ۲۱ سالگی شروع به کوهنوردی کردم، اولین قله‌ای که رفتم الوند بود که به همراه دوستانم رفتم. در آن زمان کلنگ نبود، من از چوب‌ استفاده می‌کردم تا این‌که کم‌کم وسائل کوهنوردی تهیه کردم و تا به الان مشغول به این ورزش هستم و تمامی قله‌های ایران را فتح کردم.

  • شغل پدرتان چه بود؟

پدرم دباغ بود.

  • خاطرتان هست در سال ۵۴ کدام یک از دوستانتان همراه شما به کوهنوردی می‌آمدند؟

بله، یک گروه به نام «زاگرس» تشکیل داده بودیم، که اعضای آن «مهدی چیت‌سازیان»، «اصغریان»، «علی شیوا»، «سماوات»، برادرم و من اعضای این گروه بودیم و به کوه می‌رفتیم، بعضی همکارانِ عکاسم، وقتی می‌دیدند من به کوه می‌روم، مشتاق می‌شدند و همراه من ‌می‌آمدند، با فتح هر قله عکس می‌گرفتیم و به روزنامه می‌دادیم تا آن‌را چاپ کند.

  • دیواره هم رفتید؟

خیر، اما به دیواره علم‌کوه رفتم، بیشتر به قله و غار می‌رفتم.

  • کوه‌رفتن به شما چه حسی می‌داد؟

روحیه‌ خوب، زمانی که یک قله را فتح می‌کردی و با غرور می‌توانستی آن‌را به فهرست کوه‌هایی که رفتی  و دنیای جدیدی که دیدی اضافه کنی. احساس بسیار خوبی داشت.

  • کوه‌های خارجی نیز رفتید؟

بله، به طور تقریبی به هر کشوری که به مسافرت می‌رفتم، یک کوه نزدیک به آن را فتح می‌کردم؛ مانند کوه‌های ارارات ترکیه، فرانسه آلمان، همچنین غار حرا در مکه.

  • چند بار به الوند رفته‌اید؟

زمستان هر سال آن‌جا را فتح می‌کنم.

  • چرا زمستان؟

زیرا برف می‌آید و کوهنوردی را لذت‌بخش‌تر می‌کند و خستگی را احساس نمی‌کنم.

  • کوه موردعلاقه‌تان در ایران کدام است؟

دماوند را بسیار دوست‌دارم. از کشورهای دیگر نیز برای کوهنوردی به آن‌جا می‌آیند.

  • کدام یک از کوه‌های همدان مورد‌علاقه‌‌تان است؟

کوه یخچال، زیرا پناهگاه بسیار تمیزی دارد. «حمید بختیاری» زحمت تمیزکردن پناهگاه را می‌کشد و تمام کوهنوردان قدردان او هستند، همچنین عباس آقا فردی دیگر که پناهگاه میدان میشان را تمیز می‌کند، از این دو باید مانند سنبلی از تمیزی و نیکی یاد کرد.

  • از قله‌های ایرانی که فتح کردید، بگوئید.

دماوند، علم‌کوه، تفتان، کرکس، توچال، دنا، بینالود، سبلان، سردشت، غار پرو، آبیدر، پریشان و…

  • صعود زمستانی را دوست‌دارید یا تابستانی؟

زمستانی‌، زیرا سرما را بیشتر می‌پسندم و لذت می‌برم، نمی‌توانم با گرما کنار بیایم.

  • ویژگی کوه‌های همدان نسبت کوه‌های دیگر از نظر شما چیست؟

همدان چشمه‌های خوبی در هر قله دارد و دسترسی به آب راحت‌تر است، نیازی نیست با خود آب حمل کنیم و بارمان سنگین شود.

 

  • فرزندانتان نیز کوهنوردی می‌کنند؟

بله، پسرم، عروسم که معلم ورزش است و دخترم کوهنوردی می‌کنند، دخترم در سفارت ایتالیا مشغول است و به دو زبان مسلط است، خارجی‌ها را برای رفتن به دماوند راهنمایی می‌کند. خودش هر جمعه به توچال می‌رود. یکی از نوه‌هایم نیز در همدان بازیگر تئاتر است. همسرم معلم بازنشسته است و بسیار خانوم خوبی است، هیچ‌وقت بابت کوه‌رفتن‌هایم غر نمی‌زند.

  • کوهی بوده که دوست داشتید بروید، اما فرصتش پیش نیامده؟

نه جایی باقی‌نمانده و هرجایی که دوست ‌داشتم را فتح کرده‌ام. تنها یک کار دوست دارم انجام دهم؛ درخواست دادیم برای «جلال چشمه‌قصابانی» تا زمانی که خودش زنده است یک مجسمه از او در میدان میشان بگذاریم تا از ایشان تقدیر شود. زمانی که من با کوهنوردان شهرهای دیگر صحبت ‌می‌کنم تمامشان این همشهری عزیز من را می‌شناسند و درباره‌اش صحبت می‌کنند، خوب است که در همدان نیز به او توجه شود، امیدوارم که مسئولان با این‌کار موافقت کنند، بنده حاضرم که به هزینه خودم این مجسمه را تهیه کنم تا شاید جبران کمی از زحمت‌های ایشان باشد. حتی در حد یک پوستر در اول شهر معرفی نکرده‌اند. باید به وجود جلال چشمه‌قصابانی افتخار کرد، نه تنها او بلکه تمام کسانی‌که برای کوهنوردی زحمت می‌کشند، باید از آن‌ها تقدیر و توجه شود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.