*مسعود میدانچی
*فعال فرهنگی
در سال ۱۳۷۵ استاد «علی جهانپور» که بیشتر ایشان را در انجمن بوعلی سینای همدان میدیدیم گفت که قصد دارد از چند نفر از شاعران پیشکسوت همدانی یاد کند و در صورت امکان در باغ مجلس بزرگداشتی برای آنها برگزار کند. بنده به این دلیل که اعتقاد دارم اکثر شاعران پیشکسوت از شاگردان زندهیاد صفاءالحق هستند و با توجه به اینکه زندهیاد صفاءالحق سالهای متمادی جلسات شعرخوانی را در باغ ما برگزار میکرد، شرط کردم که اسم این برنامه یادواره حکیم سید حسن مدنی (صفاءالحق) گذاشته شود. با آقای جهانپور به توافق رسیدیم و با همکاری آقایان «سید عباس یادگاری» و «هادی گروسین» و دوستان دیگر توانستیم در تاریخ ۵ شهریور ماه ۱۳۷۵ در باغ زندهیاد حاج محمد میدانچی (پدر) مجلس باشکوهی برگزار کنیم. «بابک رضاپور» همراه گروهی از صدا و سیما هم آمدند و عکسبرداری و فیلمبرداری هم انجام شد. از آقایان حاج محمدجواد قائمی، حاج مرادی (عشقی)، غلامحسین شایان (عکاس)، علی پوینده، سید احمد دعوتی، علی اصغر سپاسگزار، محمود قهرمانی و محمد رئوفیمهر نیز تجلیل به عمل آمد و میر فخرالدین هم حضور داشت که به اتفاق شادروانان آقایان: حاج مهدی بکتاش و حاج احمد خلیلی هم کتابهایی به شاعران پیشکسوت اهدا شد. بعد از این مدت نیز بارها برای سنگگذاری مزار زندهیاد صفاءالحق که در محوطه پشت آرامگاه باباطاهر است، پیگیریهایی انجام شد و نامهای هم از طرف انجمن بوعلی سینا به امضای «ناصر جمشیدآبادی» به نمایندگی از انجمن بوعلی سینا به رئیس وقت میراث فرهنگی نگاشته شد و باز در دوران مسئولیت «فرهاد فرزانه» پیگیری و نامهنگاریهای دیگری همراه با آقای میرفخرالدین انجام گرفت و همان سال وکالت کتبی برای چاپ دیوان و سنگذاری توسط آقای میر فخرالدین و خواهر بزرگوارشان «رابعه مدنی» به بنده داده شد. محل جاگذاری سنگ قبر را تعیین و به نمایندگی آمادگی خود را برای پرداخت هرگونه هزینهای اعلام کردم. پیر ادب معاصر جناب استاد علی اکبر کنی پور (مستی) زمانی که همراه هیئت انجمن امیرکبیر به همدان آمده بودند و در آرامگاه باباطاهر سخن میگفت، اظهار کرد: «سه دیوان شعرم را حاضرم با سه بیت ذیل از صفاءالحق مبادله کنم:
چشمت سر هم صحبتی ناز ندارد
باکس نظر آن خانهبرانداز ندارد
در دام تو آن صید زبونیم که از ضعف
رنگ از رخ ما قدرت پرواز ندارد
در باغ شده نکهت گل پرده در گل
حسن تو به جز حسن تو غماز ندارد
از وی خواستم که ماده تاریخی برای زندهیاد صفاءالحق بسراید. وی ابیاتی به شرح ذیل سرودند:
آن کس که به مسند سخن بر حق شد
با دوست به رشتهی وفا ملحق شد
چون سال وفاتش زسخن جستن گفت
در گلشن حق جان صفاء الحق شد
« ۱۳۸۰ هجری قمری ـ ۱۳۴۰ هجری شمسی»

پیگیریهای بینتیجه
به هر حال به رغم تلاشهای ممتد که برای سنگگذاری انجام شد، مسئله بی نتیجه ماند. چند سروده هم که شاعران شهر ما برای ایشان سروده بودند، به بنده دادند. از جمله شادروانان علی اصغر شمس الواعظین (شمس)، محمود قهرمانی (محمود) و محمود روحانی (پویا) و چند سروده دیگر که همزمان با فوت زندهیاد صفاءالحق سروده شده بود، یکی توسط زندهیاد استاد مهدی دیجوریان (دیجور همدانی) که در کتاب شرح شعر دیجور درج است و سروده دیگری از روانشاد استاد سید کاظم حسینی (داور همدانی) که در کتاب شاعر ملی چاپ شده هم از آن جمله هستند. زندهیاد حاج محمدجواد قائمی یکی از شاعران شهرمان هم چند خط کوتاه با خطی خوش و کلامی موزون در ابتدای دیوان صفاءالحق به یادگار مرقوم فرمودهاند. بعدها از روی نسخه زندهیاد دیجور که رونویس شده و به تصحیح آقای مستی رسیده بود و بنا به پیشنهاد «میرهاشم میری» در اختیار فاضل گرامی «سید علی موسوی» قرار گرفت که وی هم برای پایاننامه تحصیلی فوق لیسانس و با تلاشهای بسیار موفق شد از رساله خود با عنوان تصحیح و تحلیل دیوان صفاءالحق همدانی دفاع کند و با نمره ۲۰ هیئت داوران فارغالتحصیل شد. سپس نسخه مدون آن را که با مهرورزی در ابتدای آن از استاد میری و من تشکر کرده بودند، به بنده دادند در جلسهای که مشفق کاشانی به مناسبت مراسم بزرگداشت بوعلی سینا به همدان آمده بودند از زندهیاد صفاءالحق یاد کردند و از خاطره دیدارشان در همدان همراه زندهیادان اوستا و رنجی ذکری به میان آوردند. پایاننامه آقای موسوی را برای آقای مشفق به منزلشان بردم و بعد از بررسی، نامهای به «جواد محقق» شاعر و پژوهشگر همدانی مرقوم داشت و در نامه قید کرد: «کاری است کارستان» و پژوهش آقای موسوی را تحسین کرد.
سرنوشت دیوان
با پیگیریهای ممتد آقای «یاور» شاعر گرانقدر همدانی اظهار کردند نسخهای از دیوان را در اختیار یکی از ناشران قرار دادند و من نیز مدارکی را که داشتم از جمله بریدههای روزنامه شرق که آقای امیر شهاب رضویان، نوه زندهیاد صفاءالحق که از ذوق هنری بالایی نیز برخوردار است و مطالب مبسوطی درباره صفاءالحق و خاندان او جمع کرده و حتی نمایشگاه عکسی هم در عکسخانه شهر تهران برگزار کردهاند، تهیه دیده بود، به وی ارائه کردم. در ادامه کار آقای «حسین آهی» که از شاعران و ادیبان برجسته روزگار ماست، نسخهای از غزلیات را ویرایش کرده و در اختیار من گذاشتند که به اطلاع آقای موسوی رسید و طبق قولی که به آقای میرفخرالدین داده بودم، مقرر شد نتیجه نهایی به روایت «علی رضا ذکاوتی قراگزلو» برسد. وی اول بار زندهیاد صفاءالحق را در کیهان فرهنگی دی ماه ۶۷ به عنوان «عارف و هنرمند ناشناخته» معرفی کرده بود. از نظرات ارشادی وی نیز بهرهمند شدیم و مقرر شد امیر شهاب رضویان هم چند قطعه عکس تهیه و مقدمهای هم بر آن اضافه کند. هرچند شاید این اثر خیلی دیر شده اما امید است به دست ارباب معرفت و دوستداران شعر برسد و مقدمهای باشد برای سنگگذاری آن زندهیاد، در جوار آرامگاه حضرت باباطاهر.
روح پدرم شاد که میگفت به استاد
فرزند مرا عشق بیاموز و دگر هیچ