چکامه
*این شعر به مناسبت عکس جمجمه ابوعلی سینا که در روزنامه باختر امروز به چاپ رسیده بود، سروده شده است.
این جمجعهای که بعد از ده قرن افتاده زکام خاک بیرون
مانده است چو لقمهای گلو گیر در کام نهنگ چرخ گردون
مرموز چو آسمان مینا افتاده به خاک وارون
بس راز درون آن نهان است.
بشکسته طلسم روزگاران باآن که شکسته روزگارش
امواج قرون نگشته فایق بر موج عظیم اشتهارش
هر قرن گذشته قرنی دیگر افزوده مقام و اعتبارش
ایمن ز تصرف زمان است.
این شعبده شگفت هستی است جادوی قرون باستان است
سرلوحه افتخار شرق است محصول و چکیده زمان است
سرمنشا فکرت و نبوغ است سرچشمه فیض جاودان است
صندوق معارف جهان است
در داخل این طلسم مرموز اسرار جهان نهفته میشد
انوار نبوغ میدرخشید گلهای خرد شکفته میشد
افکار بدیع جلوه میکرد بس گوهر ناب سفته میشد
کامروز به دست دیگران است
این جام جهان نمای شرق است با ارج ترین نمود هستی است
محصول شگفت آفرینش سر نیست نشان سرپرستی است
با این که شکسته استخوانی است والاتر و برتر از درستی است
مافوق تصور و بیان است
آن کاسه چشم گرچه او را چشم بد آسمان شکسته
جامی است که شاهکار خلقت یک چند درون آن نشسته
افسوس که نسجهای نورین پوسیده و تارها گسسته
این عادت زشت آسمان است
آن گه که جهان غرب یکسر در ظلمت جهل غوطه ور بود
این گوهر شب چراغ خاور خورشید جهان باختر بود
در طی چهار قرن این سر استاد مسلم بشر بود
این نکته حقیقتی عیان است.
زین چشمه نور منتشر شد انوارشفا، زلال قانون
استاد معارف جهانی این جا همه گشتهاند مدفون
در این صف شگفت مرموز بس در گران بهاست مدفون
پرمایه متاع شرقیان است
غیور