چگونه بر تن آینده لباس امید بپوشانیم؟
*عاطفه کلهری
انسان اگر نتواند موفقیتش را متر کند از بار سنگین زمان و زندگی از دست رفته و خسران حاصل شده، دچار سرخوردگی خواهد شد. هر انسان بخشی از وجودش را در کودکیاش جا میگذارد؛ همان آستانه، همان پشت در خانه پدری… هر انسانی بخشی از درونش را در آرزوهای نرسیدهاش جا میگذارد و میان فعلهای ماضی گم میشود.
موضوع این است: نتیجه و تأثیر ترک تحصیل در جامعه…
متأسفانه اولین چیزی که به ذهن میآید، این است که مگر آنها که در رشتههای مختلف بیربط به علاقه و درونیات و روحیاتشان تحصیل کردهاند و حتی بازار کاری ندارند، چه گُلی به سرشان زدهاند؟ تا این نسل که به همه چیز فکر میکند و کنجکاو است و موشکافانه به دنبال سوالهایش و رسیدن به جواب درست و منطقی برای آنها و افکارش میگردد، آن را الگو قرار دهد.
تحصیل در چه شرایطی امکانپذیر است؟ تحصیل در این نظام آموزشی چه چیزی جز تحقیر و محدودیت در بر دارد؟
این نسل آگاهانه و با منطق خاص خودش تحصیل را کنار میگذارد و روحش را از لهشدن در زیر فشارهای آموزشی که حتی به همراه ندارد بیرون میکشد، میخواهد به بازار کار وارد شود، اما برای آن هم شرایطی مهیا نیست.
مگر نه اینکه نظام آموزشی طبق قوانین باید برای همه رایگان باشد و در راستای دانش و آگاهی حرکت کند و ثمر بخش باشد، مدارس خصوصی و غیردولتی با شعار و نقاب آموزش و کیفیت بالا این حق را از همه گرفتهاند و تنها در اختیار عدهای که توان پرداخت هزینهها را دارند، گذاشتهاند، اما باز هم کسی نمیپرسد و مطالبه نمیکند که چرا؟
و این مدارس هم به تغییر کیفی جامعه فکر نمیکنند، آموزش مهارتی در کار نیست و نهایتا همه آنها هم به نقطه کنکور و اضطرابهایش وصل میشوند، بماند که آیا آیندهای دربردارد یا نه؟
پذیرش این مسئله سخت و دردناک، اما واقعیت است.
هزار و یک بحران و معضل در جامعه پیش میآورد، آسیبها و خسارتهای فراوان دربردارد، بیکاری، نداشتن امید به آینده، کاهش میل به زندگی، بزهکاری، اعتیاد و… و میشود علت آن را در فقر، فرهنگ و آموزش مهارت در خانوادهها و به دنبال کسب درآمد بودن با توجه به شرایط اجتماعی و رسانه در انواع مختلف جستوجو کرد.
فقر: خانوادههایی هستند که فاقد توانایی ایجاد محیط برانگیزنده یادگیری و آموزش مهارتها برای کودکان خود هستند، بدون آنکه خود در این مورد مقصر باشند و به دلیل نابرابری اقتصادی و اجتماعی ناچار هستند به جای توجه به نیازهایی مانند بالابردن اعتماد به نفس و خودشکوفایی، نیازهای فیزیولوژیکی و ایمنیشان را تأمین کنند. خانوادههایی که در فقر هستند، همواره باید برای تأمین غذا و سرپناه و پوشاک تلاش کنند و دیگر توانی برای پرورش خلاقیت یا نو آوری کودکشان و کسب مهارت باقی نمیماند.
خانواده و عوامل محیطی: کودک در خانواده فقیر یا در خانوادهای که بزرگسالان به خاطر بیسوادی و نداشتن آگاهی لازم به فرصتهای مناسب آموزشی دسترسی ندارند، دچار از دست دادن تحرکهای فکری میشود و آسیبهای جبرانناپذیر که فعالیت کودک را محدود میکند و از ادامه دادن بازمیدارد و در مقاطع مختلف تحصیلی کودکان و نوجوانان از مسیر تحصیل دور میشوند تا در کنار ناکارآمدی خانواده و شرایط اجتماعی برای بقای خود تلاش کند و وارد بازار کاری شود که حتی برای او امنیت ندارد.
و یا کودک در خانوادههایی که درگیر اختلالهای عاطفی، درگیر اعتیاد به الکل یا وابستگی به موادمخدر هستند با مجموعهای از تحقیرها و توهینها سرکوب میشوند، کنجکاوی کودکشان را تنبیه یا نادیده میگیرند و شادیهایشان در زیر پوشش سنگینی از افسردگی له میشود.
با زندگی در چنین شرایطی کودکان فرصتی برای جستوجو، اشتباه کردن، کشف ایدههای جدید و انجام فعالیت و آموزش مهارت نخواهند داشت و شادی ذاتیشان را از دست میدهند و در یک مقطع از زندگیشان توقف میکنند.
قدرتمندترین تجربه زندگی هر فرد در لحظههای زندگی، خانه و خانواده شکل میگیرد و عامل مهمی است که نشاندهنده تواناییهای یادگیری و مهارت فردی با پیوند عاطفی که بین پدر و مادر و کودک در خانه شکل میگیرد، است.
بعد از تأثیرات منفی خانه و مدرسه میتوانیم به رسانهها، بازیهای رایانهای و اینترنت اشاره کنیم که بدون آگاهی یک ضربه نهایی واقعی بر پیکر تفکر و حرکت دانشآموزان است و تأثیرات مضری دارد و آنها را بیامان با تصاویر ساختگی و از یک دنیای غیرواقعی پر میکند و چشم را به روی واقعیت موجودشان میبندد و تواناییهای آنها را در نوشتن تفکر و بیان دیدگاهها و یادگیری مهارتها مختل میکند.
ما در جامعهمان برای چه چیزهایی ارزش قائلیم؟ و به چه چیزهایی بیشترین توجه را معطوف میکنیم؟ باید تلاش کرد مباحث کم اهمیت و بیاهمیت، ارزشهای منفی (بزرگ جلوهدادن خشونت) و فرهنگ تغذیه شده توسط رسانه که نه خلاقترین، شادترین و یا عاقلانهترین افراد بلکه کسانی که اغلب کثیفترین، فاسدترین و بیصداقتترین در جامعهمان را مورد تحسین قرار میدهند، از کودکان و محیط پرورش آنها دور کنیم تا دانشآموزان ما با تواناییهایشان به هرز نروند.
و فراموش نکنیم که آموزش و کسب مهارتهای مختلف به کودکان و نوجوانان چقدر میتواند به بهبود آینده کاری و زندگی آنها کمک کند و آنها را دچار یأس و درماندگی نکند، حتی اگر به تحصیل ادامه ندهند، اما مهارت زندگی کردن را آموختهاند و در واقع این کار راهگشاست.