کاشت یک میلیارد درخت؛ اکولوژیستی یا پوپولیسیتی؟
باغشهر همدان در ۹۰ سال اخیر ۸۰ درصد پوشش گیاهی خود را از دست داده است. طرحهای بسیاری در سه دهه اخیر در همدان از سوی فضای سبز شهرداری و اداره کل منابع طبیعی انجام است. با توجه به علاقه وافر مدیران به عدد و رقم و بالا بردن کمیت طرحهای چنینی، سوال اینجاست که چرا میزان سرانه فضای سبز در همدان نه تنها افزایش نیافته که رو به کاهش است؟
*مهرداد نهاوندچی
*دانشجوی دکتری برنامهریزی محیط زیست
یک میلیارد درخت در چهار سال!
طرح مردمی کاشت یک میلیارد درخت طی چهار سال، در اواخر سال ۱۴۰۱ با پیشنهاد سازمان منابعطبیعی و آبخیزداری و موافقت وزیر وقت جهادکشاورزی ارائه و بهطور رسمی از آذرماه سال ۱۴۰۲ با اعلام ریاست سازمان منابعطبیعی و آبخیزداری کشور آغاز شد. مطابق با تجربیات داخلی و جهانی، اجرای برخی از طرحهای کاشت درخت بهرغم مزیتهای فراوان در ابعاد اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی، بهدلیل انتخاب گونه نامناسب آثار غیرمنتظره نامطلوبی نیز در پی دارد که از آن جمله میتوان به کاهش تنوع زیستی، اختلال در چرخه آب و گسترش برخی آفات و بیماریها در منطقه اشاره کرد و اجرای صحیح اینگونه طرحها مستلزم وجود یک چارچوب حکمرانی مناسب نیز است. در این یادداشت برآنیم که جوانب مختلف این طرح را در کشور و همدان بررسی کنیم.
سرزمین ایران و درخت
ما در سرزمینی زندگی میکنیم که در کمربند خشک جهان قرار گرفته است. تنها جایی در این نوار خشک در دنیا که ۹۳ رودخانه دائمی وجود دارد، ایران است و این خود یک تمدن باستانی را حاصل کرده است. دلیلش کوهستانهایی است که باعث ذخیره برف و ایجاد رویشگاههای جنگلی شده است. رشته کوه زاگرس ۴۵ درصد آب ایران را تأمین میکند. تاب-آوری محیط زیستی کشور ایران در آستانه فروپاشی است. یک قرن پیش ایران ۲۰ میلیون هکتار جنگل (۱۲ میلیون هیرکانی و ۸ میلیون زاگرس) داشته است که اکنون این عدد ۱۲ میلیون هکتار رسیده است. اکنون ۳۰ درصد رویشگاه زاگرس در معرض خشکسالی قرار گرفته است. در طول ۵۰ سال اخیر دست کم ۵ میلیارد درخت در زاگرس کاشته شده است که با این وجود نه تنها وسعت رویشگاه زاگرس ۲ میلیون هکتار نیز کاهش پیدا کرده است. دلیل این کاهش وسعت فقر است. بوتهکنی، چرای بیش از حد، تهیه هیزم (سوخت)، تهیه زغال بخش مهمی از عوامل این تخریب و کاهش زیستگاه هستند. به عبارتی زاگرس میمیرد تا زاگرسنشینان زنده بمانند.
ما باید درخت بکاریم!
درختکاری در کشوری که به شدت با کمبود درخت و جنگل مواجه است؛ ۱۰۰ درصد لازم است. ما باید درخت بکاریم. ما باید درختانی بکاریم که متناسب با توان اکولوژیکی سرزمین باشد. ما در سرزمینی زندگی میکنیم که ۸۰۰۰ گونه گیاهی وجود دارد که ۱۶۰۰ گونه اندمیک است. در چنین سرزمینی سزوار نیست که گونههایی غیر بومی (مانند کهور آمریکایی، اکالیپتوس و…) بکاریم که تناسبی با این منطقه ندارند. وقتی اینجا سرزمین کنار، کهور ایرانی، راش و افرا، توسکا، انجیلی، بلندمازو، ارژن، زالزاک است؛ چرا باید گونههای غیربومی بکاریم؟ پس کاشت درخت مطلوب است، به شرطی که گونه درست و زمان مناسبتری را برای آن انتخاب کنیم و مهمترین شرطش آن که بدانیم درخت را کجا بکاریم؟ سرزمینی که دست کم ۸ میلیون رویشگاه جنگلی را از دست داده؛ اولویتش ترمیم رویشگاههای تخریب شدهاش است. در غیر این صورت و کاشت درخت در جای نامناسب میلیاردها پول هدر خواهد رفت. جنگلکاری زمانی خوب است که در جای مناسب کاشت انجام شود و نهالها نیازی به آبیاری نداشته باشند.
درختداری مقدم بر درختکاری
درختکاری، بذرپاشی بدون تیمار، مثل به دنیا آوردن یک بچه و رها کردنش در این جامعه است. اگر پدر و مادری با مسئولیت هستید، باید فرزند را خردمندانه تیمار کنید. ما نیاز به درختداری داریم. نقطه شکاف درختکاری ما این است که مطلقا به درختداری نمیپردازیم. فکر میکنیم اگر درختی که کاشیتم و عکسی به یادگار گرفتیم و استوری گذاشتیم، قضیه تمام است. ما باید با جوامع محلی وارد تعامل بشویم. باید به جوامع محلی گوشزد کنیم که شما دستکم در طول ۱۰ سال دام را وارد عرصه نکنید. شما نباید در زیراشکوب کشاورزی کنید. شما نباید دانههای بلوط را جمعآوری کنید. شما نباید این درختان را تبدیل به زغال کنید. هنر ما این است که به جوامع محلی یاد بدهیم که میشود در زاگرس ماند و با کیفیت زندگی کرد و زاگرس را حفظ کرد. به جای دامداری، زنبورداری را جایگزین کنیم. باید به سمت کشت و صنعت داروئی، بومگردیهای مسئولان، مزارع خورشیدی و بادی برویم. باید معیشتهای جایگزین را دستور کار قرار دهیم و از جوامع محلی به عنوان قرقبان استفاده کنیم.
اکولوژیستی یا پوپولویستی؟
در پسندیدهبودن کاشت درخت شکی نیست. در بسیاری از کشورهای دنیا مانند چین، عربستان، پاکستان و… عددهای عجیب و بزرگی برای تعداد درختان (از ۱ میلیارد تا ۳۰ میلیارد) ذکر شده است که حتی در کشورهای پیشرفته هم با وجود منابع آبی فراوان میتوان به این اعداد تردید کرد و طرحهای بسیاری ناموفق بودهاند. در ایران برنامه این است که برای هر استان سهمیهای در نظر گرفته شده است؛ مردم باید به اداره منابع طبیعی استان خود مراجعه کنند و سه نهال رایگان برای کشت دریافت کنند. در سال ۱۴۰۰ اعلام شد که ایران ظرفیت تولید حداکثر ۴۰ میلیون نهال دارد. کارشناسان رقم واقعی را بسیار کمتر میدانند، ولی منابع طبیعی گفته است نهالستانهای ایران به راحتی قادرهستند ۲۵۰ میلیون نهال مورد نیاز در سال را برای اجرای طرح کاشت یک میلیارد درخت ظرف ۴ سال تولید کنند. واقعیت این است که مانند همه طرحهای بزرگ درختکاری در جهان، بعد از ۴ سال به سختی بتوان سنجش کرد که چه تعداد از یک میلیارد درخت مورد در ایران نظر کشت شدهاند، چه مقدار بار آمدهاند، و چه مقدار به هدف مورد نظر از کشت آنها جامه عمل پوشاندهاند. هزینه این طرح ۱۸ هزار میلیارد تومان عنوان شده که قرار است این هزینه با کمک صنایع ایرانی مخصوصا صنعت پتروشیمی از طریق «سبزشوئی» تأمین شود.
همدان از باغشهر تا خشکشهر!
باغشهر همدان در ۹۰ سال اخیر ۸۰ درصد پوشش گیاهی خود را از دست داده است. میدان اصلی شهر، حدود ۱۰۰ درخت داشته که اکنون به تعداد انگشتان دو دست نمیرسد. طرحهای بسیاری در سه دهه اخیر در همدان از سوی فضای سبز شهرداری و اداره کل منابع طبیعی انجام است. با توجه به علاقه وافر مدیران به عدد و رقم و بالا بردن کمیت طرحهای چنینی، سوال اینجاست که چرا میزان سرانه فضای سبز در همدان نه تنها افزایش نیافته که رو به کاهش است؟ به نظر میرسد به جای تمرکز روی کمیت و طرح باید به سمت کیفیت (درختداری) حرکت کنیم و نگاههای اکولوژیستی را جایگزین نگاههای پوپولویسیتی کنیم. به نظر میرسد اجرای این طرح مستلزم توجه به سند بالادستی مانند سند آمایش سرزمین و فاکتور مهم آب بوده و نیازمند تجدید نظرهای اساسی و اجرای آن منوط به ارزیابیهای دقیق توان و ظرفیت برد اکولوژیکی باشد. چند سوال:
اداره منابع طبیعی همدان چگونه میخواهد ۱۲ میلیون درخت بکارد؟
نقشه راه یا پشتوانه علمی این طرح در کشور و همدان به چه صورت تهیه شده است؟
شاخصهای پهنههای کاشت درخت به صورت استخراج شده است؟
چرا گزارش علمی در مورد جزئیات طرح ارائه نمیشود؟