کودتای خزنده
*مریم رازانی
*نویسنده
به آرامی آغاز به مردن میکنی
زمانی که خودباوری را در خودت بکشی[۱]
دو سال و اندی ازآغاز اپیدمی کرونا گذشته است. تا چند روز دیگر قرن تازه آغاز خواهد شد و هیچ نویدی مبنی بر اینکه پیکهای دیگر این بیماریِ وارداتی از راه نرسد، وجود ندارد. در این دو سال، انسانهای زیادی در جهان، به ویژه در کشورهایی که دچار معضلات گوناگون سیاسی و اقتصادیاند، طعمه مرگ شدند. کشور ما نیز، از این قاعده مستثنی نبود. دهها راهحل اصولی و غیراصولی برای مقابله با کرونا ارائه شد، صدها خرافه از لابلای قرون کهن سر برداشت و دستاوردهای علمی بشر را ناچیز جلوه داد و چندین حرکت عجیب نمایشی نظیر نوشیدن ادرار شتر از برخی افراد نادان و بعضا اغواشده سر زد. اگر فضای مجازی به بلبشویی که راه افتاده بود، مهار نمیزد، بسا جامعه سر از قرون وسطی در میآورد. بعد از آن بود که واکسن در رأس مطالبات مردم قرار گرفت و پروتکلهای بهداشتی در سطح وسیع و گسترده به رویت درآمد. فضای مجازی به کمک دو عامل سخت افزاری و نرم افزاری توانست بر حجم عظیم نابخردی و عوامزدگی چیره شود. بخش سخت افزاری آن را خود اپیدمی فراهم کرد. خانه مانی؛ کلاسهای حضوری را در همه مقاطع تبدیل به آموزش آنلاین کرد و بدین ترتیب، اکثریت دانشآموزان کشور ناچار به تهیه گوشی شدند.
تا اینجا نصف پیروزی رسانه در برقراری ارتباط جمعی فراهم شده بود. نیم دیگر و مهمتر اما؛ تا وقتی اغتشاشات فکری ناشی از شرایط فعلی پایان نگیرد و جامعه به سیر طبیعی بازنگردد، ناپژوهیده خواهد ماند.
صد و اندی سال از انقلاب مشروطه یعنی آغاز عصرروشنگری میگذرد. برای تحول جامعهای که یکی از پرتنشترین تاریخهای جهان را از سرگذرانده، یک قرن کافی نیست. بر اساس آمار، هنوز هفت و نیم میلیون نفر از جمعیت ایران بیسواد مطلق هستند. بزرگان عصر روشنگری بار آموزش سه نسل را به دوش کشیدهاند. زندگینامه هریک از آنان تاج افتخاری است بر تارک کشوری که در طول تاریخ چند هزار ساله، رنگ آرامش به خود ندیده است. بسیاری از آنان از جان و مال خود برای اعتلای مردم مایه گذاشته و زندان و تبعید و مرگ را به جان خریدهاند. با این وجود هنوز درصد قابل توجهی از جامعه، از دوران روشننگری یعنی «خروج از نابالغی و به کارگرفتن فهم خویشتن بدون هدایت دیگری»[۲] پا بیرون ننهاده. عبوردادن مردم از این برهه قطعا برای فضای مجازی هم کار آسانی نخواهد بود.
اما این رسانه جمعی یک ویژگی دارد که انتقال را اگرنه در زمان اندک، اما در همین عصر ممکن میسازد و آن برقراری ارتباط بین مردم با مردم، بدون هیچ مانع اساسی و هزینه نجومی است. این فضا بر مونولوگ به منزله تولید «عوام» نقطه پایان خواهد گذاشت. جنگهای سرد و گرمی که در اقصی نقاط جهان جریان دارد، بازمانده مونولوگند. ملتها دیگر متوجه شدهاند تسلیم صرف بودن به سیاستهای مستبدانه و فردگرایانه نه تنهاگرهی از کار جهان نخواهد گشود بلکه روزبهروز بر گرفتاریها و ناکامیهایشان خواهد افزود. عصر حاضر، محکمترین پل ارتباط انسانی، متمدنانهترین راه اتحاد و آخرین راه نجات جهان، یعنی وسیله آسان و در دسترسِ «گفتوگو» را در اختیار آنها قرار داده. دیر یا زود، ارتباط بین افراد بشر، فارغ از یکسونگری و بر اساس حفظ تنها زیستگاه جانداران جهان برقرار خواهد شد و بر پیشانی نظامهای خودکامه و سرمایهداری جهانی مهر باطل خواهد زد. خودکامگی البته در برابر گسترش وسیع این طرز تلقی ساکت ننشسته است. هر روز هزاران بازی اینترنتی که اکثریت قریب به اتفاقشان حول محور جنگ میچرخند، به رایگان در اختیار کاربران قرار میگیرد. شاخهای بیشمار اینستاگرام، انواع حیلهها را برای فریب افکار عمومی به کار میبندند و سایتهای شرط بندی روی نقطه ضعف آدمهای طماع سرمایهگذاری میکنند. هیچ یک از این ترفندها فی البداهه و بدون مطالعه ابداع نشده. جزئیترین خصوصیات ملتها در ابداع آنها در نظرگرفته شده است. در کشور ما هم بنا به وجود گنجینه بینظیر ادبی و عشق وافر مردم به شعر و ادب که بهرغم تمام معضلات، بیشترین حجم فضای مجازی را به خود اختصاص داده، بر روی تخریب «کلمه» سرمایهگذاری کردهاند. از چندی پیش اشعار، ضربالمثلها، قصههای فولکلوریک، آداب معاشرت و حتی فرهنگ لغاتمان را در قالب پستهای متبحرانه طنز به سخره میگیرند. بدترین شیوه هویتزدایی از یک ملت، جنگ و سرکوب نیست. در گذشته، شهرهای زیادی در پی جنگها از ایران جدا شدهاند، اما هویت خود را حفظ کردهاند. بدترین شیوه آن است که ملتی را وادار کنند به ارزشهای خودش بخندد. چنین ملت شهامت دفاع از موجودیتش را از دست خواهد داد و به مرور زمان، از ترس مسخرهشدن در گفتوگو با دیگران الکن خواهد شد. این عارضه خطری متوجه گذشته نخواهد کرد چون گذشته، گذشته و در حافظه تاریخ ثبت است. به عکس، دقیقا برای امروز و آینده طرحریزی شده است.
زمانی «سروانتس» نویسنده اسپانیایی اثری به نام «دن کیشوت» خلق کرد و در آن، معاصران برجسته و ممتاز زمان خود را زیر تازیانه گرفت. خالق دن کیشوت برای اینکه نشان بدهد شوالیهگری دیگر رونقی ندارد، یک پهلوان پنبه را که حتی قدرت راندن یک مگس ازخود را نداشت، خلق کرد و به جنگ مظاهر عینی و واقعیت حیات برد. بهرغم چهره کمدی تراژیکی که نویسنده به دست داده، در سرتاسر کتاب یک جمله که آرمانهای عالی انسانی را زیر سؤال ببرد و مضحک جلوه دهد، وجود ندارد. اگر میخواهیم تخریب و انتقاد را از هم تمیز بدهیم، این اثر شگرف را بخوانیم.
[۱] ازپاپلونرودا – ترجمه احمد شاملو
[۲] ایمانوئل کانت فیلسوف آلمانی عصر روشنگری