گفتمانهای حاکم بر کودکی
*جستار دوم
*یلدا خاکباز
*جامعهشناس
در جستار نخست، پیرامون مفهوم جامعهشناسی کودک به صورت گزیده اشاره داشتیم. در ادامه بحث پیشین نیاز هست به گفتمانهای مختلف در عرصه کودکی از منظر متفکران و متون مطرح در حوزه کودکی در جامعه ایران نگاهی انداخت که بیشتر نتایج حاکی از سه مقوله از جمله، نیازها، حقوق و کیفیت زندگی است که گفتمان حقوقی در عرصه کودکی مسلط است. بنابراین گفتمان غالب در جامعه ایران معاصر، گفتمان حقوقی است؛ کمااینکه سلطه گفتمان حقوقی بر کودکی در ایران، منجر به ایجاد جبرهای ساختاری و مطالبات مردمی برای حمایت حقوقی بیشتر از کودکان شده است. مهمترین وضعیت ساختاری و کنشی در گفتمان حقوق کودک در ایران، شکلگیری ساختار مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک و گسترش انجمنهای حمایت از کودکان و حقوق آنان در ایران است، حتی اگر در موقعیتهای مختلف و حساس ضعیف عمل کرده باشد. هر جامعهای در رابطه با کودکان استراتژیها، سیاستها و مبانی حقوقی و قانونی مختص زمینه و بسترهای خود را دارد. چنانچه عموما جوامع توسعهیافته و پیشرفته دوران کودکی را نقطه عطفی برای سیاستگذاری و برنامهریزی در جهت تربیت و پرورش نیروی انسانی موثر و با کیفیت مد نظر دارند. شاید این پرسش پیش آید که وضعیت جامعه ایران از منظر گفتمان مسلط بر کودکی چگونه است؟
در رابطه با جامعه ایران و وضعیت آن از نظر سه گفتمان نیازها، حقوق و کیفیت زندگی ،باید گفت که در ایران به دلیل اهمیت خانواده و کانونی بودن خانواده، این ساختار در حقیقت، عنصر اصلی جامعه است. در چنین وضعیتی، فردیت کنشگران مشروعیت ندارد؛ بنابراین جمع مهمتر است که عموما به دلیل فضای مردسالارانه در جامعه ایران، جمع مهم خانواده است و متشکل از مرد، زن و فرزندان حتی با ساختارهای مدرنیته که امروز شاهد آن هستیم هنوز و در حال حاضر این نوع و شکل از خانواده پررنگتر است. کودکان همواره نیازهایی دارند و جامعه ایران، به دلیل اهمیت ساختار خانواده به نوعی بزرگسال محور است. پس در چنین جامعهای بزرگسالان نیازهای کودکان را تعریف و معنادهی میکنند و کودکان در این زمینه فاقد قدرت و مشروعیت هستند. خارج از خانواده، دولت مسئول تأمین نیازهای تعریفشده کودکان شناخته میشود و مطالبات برای رفع این نیازها مانند نیاز به امکانات آموزشی، بهداشتی، تفریحی و …از طرف دولتها صورت میگیرد. در چند دهه اخیر به دلیل رشد تحصیلات آکادمیک و تحولات فرهنگی، رشد شبکههای اجتماعی و اطلاعرسانی عمومی تغییر و تحولات معنایی و ارزشی در بین کنشگران جامعه ایرانی، باعث شده است که رویکردها و جهانبینیهای انسانگرایانه، در جامعه ایران گسترش یابند و مفهوم فرد و فردیتگرایی در چنین حالتی در جامعه افزایش مییابد به شکلی که فرد به خودی خود و جدای از ریشههای خانوادگی و قومیتی دارای اهمیت و ارزش تلقی میشود؛ بنابراین فرد کم کم در محوریت قرار میگیرد و ارزشهای انسانی به عنوان ارزشهای غالب گسترش مییابند. در چنین فضایی، کودک به عنوان یک انسان مستقل از بزرگسالان در نظر گرفته میشود. کودکان، کنشگرانی خلاق و خود مختار تعریف می شوند. در واقع، با گسترش رویکرد انسانگرایانه، کودکان دیگر انسانهای ناقص محسوب نمیشوند، بلکه کنشگران اجتماعی خودمختار تعریف میشوند که در حقیقت شهروندانی دارای حقوق هستند. بنابراین هرچند که حقوق و منافع کودکان نیز توسط بزرگسالان درک میشود، اما با گسترش زبان حقوق، جامعه به دنبال توانمندسازی افراد محروم از قدرت، از جمله کودکان است تا از او در مقابل ناعدالتیها محافظت کند .
ادامه دارد …