گویش قدیم همدان
*حسین زندی
*روزنامهنگار
یازدهم دی ماه ۱۳۹۸ همداننامه میزبان دکتر «سالومه غلامی» استاد دانشگاه گوته فرانکفورت بود تا درباره فهلویات و زبان قدیم همدان سخنرانی کند. این برنامه با حضور فرهنگدوستان همدانی در قالب سلسله نشستهای دیدار برگزار شد
در دو سال گذشته بسیاری از مخاطبان همداننامه از سرنوشت این سخنرانی میپرسیدند اما به دکتر غلامی قول داده بودیم پس از انتشار مقاله اش در دانشگاه این گزارش را منتشر کنیم. این سخنرانی بسیار مفصل است و انتشار آن مجال دیگری میطلبد اما در این شماره همزمان با هفته فرهنگی همدان خلاصهای از صحبتهای دکتر غلامی را میآوریم.
آنچه از زبان مادی مانده
دکتر غلامی در ابتدای این نشست گفت: دلیل آمدن من به شهر زیبای همدان، انجام پروژهای بر روی زبان قدیم همدان بود. همانطور که همگان میدانند همدان شهر تاریخی است و از تمدن ماد نشانههای بزرگی در این شهر وجود دارد. متاسفانه از زبان مادی که قاعدتا خاستگاه آن این شهر بوده، شواهد چندانی از ماد در دست نداریم، از هنر مادی، از تاریخ ماد، شواهدی وجود دارد اما از زبان مادی چند واژه فقط در کتیبههای ایران باستان و در کتیبههای غیر ایرانی مانند: کتیبههای اکدی، ایلامی، بابلی و مواردی از این دست وجود دارد.
وی افزود: شهرهای همدان، اصفهان، یزد، کرمان و البته کاشان، اینها شهرهایی هستند که در حال حاضر در آنها زبان فارسی صحبت میشود. البته نه فارسی که در تهران یا شهرهای دیگر که ما میشنویم، بلکه یک گویشی از فارسی. البته باید بگویم که به این «گونهای» که ما داریم، من از واژه «گونه» را استفاده میکنیم که خیلی خنثی باشد. کلمه «لهجه» هم دوستان و همکاران استفاده کردهاند که اشتباه نیست. اما به عقیده من همدانی فعلی که در حال حاضر صحبت میشود -که متاسفانه به شدت در معرض خطر است، چون همدانی اصیل هم ما متاسفانه خیلی کم میشنویم-، زبان فارسی است. اما در شهرهای نام برده، با توجه به شواهدی که وجود دارد، زبان قبل از فارسی نمیتوانسته یک زبان جنوب غرب باشد. ما یک تقسیمبندی در بین زبانهای ایرانی داریم، این تقسیمبندی سنتی است و البته مشکلات زیادی هم دارد. اما خیلی از مردم آن را، به عنوان تقسیمبندی شرقی و غربی زبانهای ایرانی و شمال شرق-جنوب شرق، جنوب غرب-شمال غرب زبانهای ایرانی میشناسند. بهتر است به جای اینکه مرز بین گروههای زبانهای ایرانی در نظر بگیریم، زبانهای ایرانی را مانند ابرهایی فرض کنیم، که روی هم میروند. بنابراین، زبانهایی را داریم که بخشی از ویژگیهای شمال غرب را منعکس میکنند و برخی از نشانههای جنوب غرب. علاقهمندانی که تخصصیتر در این حوزه کار میکنند. بنابراین شهرهایی هستند که زبان آنها قبل از اینکه فارسی باشد، زبان دیگری بوده است. دورهای که من از آن نام میبرم، دوره باستان نیست؛ زبانهای ایرانی به سه دوره: باستان، میانه و جدید تقسیم میشوند. از دوره باستان، زبان مادی را داریم. از دوره میانه، دورهای که قاعدتا اینجا زبان پارتی یا زبانی شبیه به پارتی صحبت میشده و دوره جدید زبان دیگری است و بعد از آن فارسی است، گونهای که امروزه ما الان در شهر همدان میبینیم. پس نکته مهم این است که زبان فعلی همدان، از زبان دوره جدید پیش از فارسی، متفاوت است.
زبان قدیم
غلامی گفت: چرا به نظر میرسد زبان امروز شهرهایی مانند همدان، یزد، کاشان و کرمان زبانی نیست که در قدیم صحبت میشده؟ در مورد شهرهایی مانند یزد، کاشان و کرمان وضعیت خیلی ساده است. در رابطه با شهر همدان، وضعیت یک مقدار پیچیده است. در مورد شهرهای دیگر ما در روستاهای اطراف زبانهایی داریم که این زبانها شمال غرب هستند. شمال غرب که میگوییم شامل گروه زبانهایی است که شما میشناسید، شامل زبانهای کردی از جمله: سورانی، گرانی، اورامی، کرمانجی و گروه زبانهای حاشیه دریای خزر (مازندرانی، گیلکی) میشود. همچنین گروه تاتی شامل آن میشود. بلوچی با وجود اینکه از جهت جغرافیایی اصلا به شمال غرب ربطی ندارد، اما از نظر ردهشناسی و تقسیمبندی سنتی جز زبانهای شمال غرب محسوب میشود.
این زبانشناس در ادامه گفت: در رابطه با همدان ما یک مشکل بزرگ داریم و آن مشکل این است که اطراف شهر همدان، تعدادی از روستاها ترک زبان هستند (که از این تحقیق کنار میروند) و روستاهایی هم که فارس زبان هستند، به نظر میآید به شدت زبان اصیل خودشان را از دست دادهاند. البته من همچنان امیدوار هستم که در روستاهای فارسی زبان اطراف همدان، بتوانیم بازمانده و بقایای زبان قدیم همدان را پیدا کنیم. در رابطه با همدان، زبان شهر و روستاهای اطراف را نمیدانیم و فعلا یک علامت سوال داریم.
زبان اقلیتهای دینی
استاد دانشگاه گوته فرانکفورت با بیان اینکه اکنون به زبان اقلیتهای دینی در شهرهای نام برده، میپردازیم، توضیح داد: در یزد و در کرمان، اقلیت کلیمی و زرتشتی هستند و زبان آنها شمال غرب است. در همدان، اقلیت کلیمیان یا یهودیان وجود دارد. اما یک مشکل بزرگ وجود دارد. کلیمیانی که امروز در همدان وجود دارند، ۹ نفر هستند. از این ۹ نفر یک نفر زبان را به یاد میآورد. آن یک نفر هم، گویشور زبان نبوده، اما زبان را از پدر خودش به یاد دارد. جالب اینجاست با اینکه این زبان تحت تاثیر فارسی قرار گرفته، اما ویژگیهای محافظهکارانهای را نشان میدهد که خیلی جالب است و یک زبان شمال غرب محسوب میشود. زبان همدان کهن (در دوره جدید و نه در دوره باستان) از معدود زبانهایی است که برای بازسازی آن دو منبع داریم: ۱- زبان کلیمیان همدان ۲- متون ادبی. پیش از ۵۵۰ پیش از میلاد، زبان شهر همدان، مادی باستان بوده، پس از ۲۰۰ پیش از میلاد، یک زبانی شبیه به پارتی یا زبانی شبیه پارتی وجود داشته و پس از ۱۰۰۰ میلادی، یک زبان غرب شمال که این زبان قدیم همدان است. زبان فعلی شهر همدان، یک گویش از فارسی است و تفاوتهایی که بین گویش همدانی با فارسی وجود دارد، بیشتر در سیستم واجشناسی یا فونو است. یک تفاوتهایی هم در سیستم صرف و نحو وجود دارد. که مثلا در پایانه اول شخص، پایانه دوم شخص «ایمان» و «اینان» که در زبانهای دیگر وجود ندارد، استفاده میشود که یک ویژگی خاصی است.
یک سوال مهم
غلامی گفت: سوال مهمی که اینجا مطرح میشود این است که آیا زبان قدیم همدان، قابل بازسازی است یا خیر؟ مهمترین منابعی که برای بازسازی در اختیار داریم، «فهلویات همدان» است. «فهلویات همدان»، بیشتر اشعار متون تاریخی هستند که بین قرن ۱۱ تا ۱۶ میلادی نوشته شدهاند و البته در مورد خیلی از این «فهلویات» شک و تردید وجود دارد، برخی بر این باورند که ما مطمئن نیستیم که این فهلویات همدانی باشند. اما دو دلیل برای اینکه، این «فهلویات» همدانی هستند، وجود دارد: یکی اینکه خیلی از این شخصیتها، شخصیتهای معروف همدان هستند و دلیل دیگر اینکه برخی از واژگانی که در این متون آمده، مربوط به شهر همدان است. مثلا شاعر در مورد کوه الوند یا هگمتانه صحبت میکند و به همین دلیل بسیاری از افراد باور دارند این «فهلویات» به طبع باید همدانی باشد. منبع دوم، گویش کلیمیان همدان است. تعداد «فهلویات» نسبتا زیاد است. از جهت زبانشناسی این را باید تاکید کنم، آنچه ما از نظر زبانشناسی به آن فهلویات میگوییم با آنچه که از نظر تاریخی یا رشتههای دیگر به آن میگوییم، کمی متفاوت است. از نظر زبانشناسی منطقه پهلو به مناطق غربی، مرکزی و شمالی ایران گفته میشود و اشعاری که در این منطقه نوشته شدند را ما به عنوان «فهلویات» میشناسیم و برخی از آنها در محدوده استان همدان قرار میگیرند که فهلویات همدانی نامیده میشوند. این فهلویات شباهتهای زیادی با زبان پارتی دارند.
معروفترین فهلویات همدان
به اعتقاد این زبانشناس، معروفترین فهلویات همدان، اشعار باباطاهر هستند،او در ادامه گفت: از اشعار باباطاهر دو گروه شعر داریم: یکی دیوان معروف باباطاهر و یکی هم نسخهای که در شهر قونیه ترکیه در قرن پانزدهم میلادی بدست آمده که شامل ۲۵ بیت میشود. این منبع برای تحقیق من خیلی مهم بود. از «فهلویات» دیگر:
- نامههای عین القضات همدان را در قرن دوازده داریم، که سیزدهم بیت است.
- یک متن صوفی، که نویسنده ناشناس است و از مجموعه خصوصی آقای مهدوی در تهران از قرن یازده و دوازده با دوزاده بیت در این مجموعه است.
- راحت الصدور و آیت السرور محمد راوندی، قرن سیزدهم میلادی که پنج بیت است.
- توضیحات رشیدیه، رشیدالدین فضل الله همدانی قرن چهاردهم و دو بیت.
- کتاب سلطانی، رشیدالدین فضل الله همدانی قرن چهاردهم و دو بیت.
- تاریخ گزیده حمدالله مستوفی، قرن چهاردهم، نه بیت.
- نسخه ۳۴۲۳ مجموعه پاریس، مجموعه تاریخی، قرن پانزدهم میلادی، چهار بیت.
- نسخه برلین، قرن شانزده، چهار بیت.
- و اما مهمترین «فهلویات» همدان برای موضوع ما «جامع الالحان» مَراغی، قرن پانزدهم و شش بیت.
همانطور که دکتر اذکائی هم به کرات در مقالات خود این مطلب را نوشته، در تمام فهلویات دیگر، نام زبان شعر فهلوی، پهلوی یا اورامه است و اینکه مستقیما گفته شده باشد که این اشعار، اشعار به زبان قدیم همدان هستند، در بیشتر این فهلویات وجود ندارد به غیر از یک فهلویات که آن هم کتاب «جامع الالحان» مَراغی است. تنها کتابی است که وقتی ابیات آن شروع میشود، اشاره میشود که این فهلویات به زبان همدانی هستند. جالب اینجاست که دو بیت نخستین که در «جامع الالحان» آمده است[۱]، با دو بیت اول نسخه باباطاهر در قونیه یکی است. یعنی چی؟ یعنی اینکه نسخه باباطاهر هم به زبان همدانی است. وقتی که در کتاب «جامع الالحان» نوشته شده که این دو بیت به زبان همدانی است و این دو بیت در نسخه باباطاهر قونیه است، این به این معناست که اشعار باباطاهر هم قاعدتا باید به زبان همدانی قدیم باشد.
طرح چند مشکل
غلامی گفت: یکی از مشکلات فهلویات، نداشتن اطمینان در مورد اینکه آیا فهلویات یا اورامی گویش همدانی است؟ مشکل دیگر، محدودیت شمار اشعار است. یعنی ما ۶۸ بیت برای قضاوت داریم و این به عنوان یک پیکره زبانشناسی نمیتواند پیکره خیلی مطمئنی باشد. البته دیوان باباطاهر استثنا است. مشکلات خوانش فهلویات، کسانی که با فهلویات کار کردند، به این مشکلات واقف هستند که کلمات به سختی خوانده میشوند. گاهی اوقات تفاوتی بین «ر، ز و ژ» وجود ندارد.
غلامی افزود: از بین ایرانیان، «شمس قیس راضی» در «المُعجم» سده هفتم قمری با اشاره به یکی از دو بیتیهای منسوب به باباطاهر، لهجه او را متعلق به مردم زنگان و همدان میداند. بعد از آن «عبدالکریم کلانتر ضرابی» گویش را راجی میداند. خانلری به شباهتهای این گویش با گویشهای کهن نواحی جبال ایران اشاره میکند. «ادیب طوسی، مینوی، صفائی»، اعتقاد دارند لری است. «بهار» سال ۱۳۵۷ شمسی، پیشنهاد میدهد که باید این گویش را با گویش غرب و شمال غرب ایران مقایسه کرد، به گویش دقیقی اشاره نمیکند. «اذکائی»، ۱۳۸۵، گویش را همدانی میداند. «آب باریکی»، ۱۳۹۲، به شباهتهای اشعار باباطاهر، با گویش لکی و گورانی اشاره میکند و زبان باباطاهر را به زبان آنها نزدیک میداند. طاهری در مقالهای که نسبتا جدید است به شباهتهای این زبان با گروه شمال غرب اشاره میکند، اما از آن فراتر نمیرود. «جعفری چهرقانی» اعتقاد دارد که یک سری از واژگان اشعار باباطاهر، تاتی هستند و به این سمت میروند که این زبان نزدیک به زبان تاتی است. سوال اینجاست، چرا این نظریات اینقدر باهم متفاوتند؟ یک بحث این است که خیلیها، باباطاهر را متعلق به منطقه خود میدانند. مشکل بزرگ این بوده که اکثر پژوهشگران، زبان شعر باباطاهر را با زبانی که زبان مادری آنها بوده و به آن مسلط بودهاند و فکر میکردند باید زبان باباطاهر باشد، مقایسه کردند و به دلیل یک سری شباهت به این نتیجه رسیدند که این دو زبان یکی است. یک مشکل بزرگ اینجا وجود دارد، وقتی ما هر زبان ایرانی را، از شمال، از جنوب، از غرب به شرق باهم مقایسه کنیم، با هم شبیهاند؛ اما چرا؟ خب همه زبانهای ایرانیاند و تبار آنها یکی است و این امری طبیعی است. اگر از نظر جغرافیایی به هم نزدیک باشند، این شباهتها به طبع بیشتر است. آیا این دلیل میشود که این زبان با آن زبان یکی باشد؟ بزرگترین مشکلی که علم زبانشناسی ما دچار آن است، مقایسه هدفمند نیست، ما نمیدانیم چه را با چه مقایسه کنیم؟ اینکه به این نتیجه برسیم، که این دوتا زبان یکیاند یا خیر؟ دانش ردهشناسی در خیلی از قضاوتهای ما، اصلا نقشی ایفا نمیکند.
ردهشناسی
استاد دانشگاه گوته فرانکفورت گفت: سوال اصلی: زبان اشعار باباطاهر بالاخره چه زبانی است؟ ما وقتی راجع به شاعری صحبت میکنیم که معدود اطلاعاتی وجود دارد. اما با بررسی منابع و تاریخچه موجود در مورد باباطاهر، قاعدتا در این مناطق میتواند رفت و آمد داشته باشد. چرا باید زبان باباطاهر، تاتی باشد؟ چرا باید مازندرانی باشد؟ با توجه به منابع تاریخی و پیش زمینه زندگی، سه زبان میتواند زبان باباطاهر (جدای از اشعارش) بوده باشد: لری، لکی و همدانی فعلی یا (همدانی قدیم). لری زبان غرب جنوب است. در تقسیمبندی سنتی، ما یک غرب جنوب و یک غرب شمال داریم که به آنها شمال غرب و جنوب غرب هم میگوییم؛ اما صحیحتر آن طبق نظر دکتر دبیری مقدم، غرب جنوب و غرب شمال است. دلیل اینکه بیشتر پژوهشگران به این نتیجه رسیدهاند که این زبان لری است، ویژگیهای جنوب غرب آن بوده که بیشتر هم تحت تاثیر فارسی است. بهترین راه برای داوری صحیح در رابطه با گویششناسی باباطاهر، تمرکز بر ویژگیهای تعیین کننده یا آنچه که در زبانشناسی داریم، مرزهای همگوئی که تمرکز بر این ویژگیهای تعیین کننده است. براساس مرزهای همگوئی، شمار بسیاری از واژگانی که در اشعار باباطاهر آمدهاند، غرب شمال (شمال غرب) هستند. اگر زبان این اشعار لری باشد، این ویژگیهای شمال غرب از کجا آمدهاند؟ روششناسی که من پیشنهاد میکنم و خودم هم استفاده میکنم، این است که هر چیزی را که ما میخواهیم گویششناسی آن را مشخص کنیم، باید فارسیها را کامل از زبان کنار بگذاریم و آن چیزی که میماند، روی فارسی آن، قضاوت بکنیم. قضاوت ما باید بر اساس مرزهای همگوئی باشد. این را هم باید در نظر داشته باشیم که زبانهای ایرانی به شدت تحت تاثیر زبان فارسی قرار گرفتهاند که مسئله تماس زبان است. مقایسه صورت این واژگان در سه زبان لری، لکی یا زبان از میان رفته، همان همدانی کهن، که برخی به آن گویش مادی هم میگویند. از آنجایی که بسیار محتمل است که گویش کلیمیان همدان هم بازمانده آن گویش کهن باشد، مقایسه با این زبان هم از اهمیت خاصی برای ما برخوردار است.
گویش کلیمیان همدان
غلامی گفت: سال ۱۹۳۲ آبراهامیان به همدان آمد و گویش کلیمیان همدان را مستندنگاری کرد، یک کتاب هم چاپ کرده، کتابش جز منابع خیلی مهم است اما از آنجایی که زبانشناس نبوده به جزئیات و تفاوتهای زبان باباطاهر و کلیمیان همدان اشاره نکرده است. برخی میگویند تفاوتهایی بین اشعار باباطاهر و گویش کلیمیان وجود دارد، چرا ما میگوییم: اینها یکی هستند؟ این تفاوتها «داشتن» در اشعار باباطاهر «دیر»، «در» گویش کلیمیان دار است. «ته» به جای «تو»، «مو» به جای «من». هر سه این موارد میتواند در گویش کلیمیان، تحت تاثیر فارسی بوده باشد. چون همه این فرمها را ما در فارسی هم داریم. پس اشعار باباطاهر ویژگیهای بسیار زیاد شمال غرب دارد، نمیتواند لری باشد، چون لری جنوب غرب است. سوال اصلی: چرا لکی نیست؟ خیلیها که قبول میکنند لری نیست، گزینه بعدی لکی است. باز برمیگردیم به ویژگیهای تعیینکننده یا پیش بند استمداد در زبان لکی«مَ» به جای «می» که در فارسی است. در حالی که در خیلی از زبانهای غرب شمال، یا «اَ» داریم یا «اِت» یا «اَد» داریم. در اشعار باباطاهر «مَ» نداریم و به جای آن در بیشتر مواقع «اَد» داریم و یک مورد هم «اِ» داریم. برمیگردیم به سوال اصلی: آیا زبان همدان قدیم را ما میتوانیم بازسازی کنیم؟ کاری که من در این پروژه یک سال و نیمه در شهر همدان انجام دادم، این بود که اول از همه این فهلویات در نرم افزاری که ما برای تهیه پیکره زبانشناسی برای متن استفاده میکنیم، فلکس است که فهلویات وارد آن شدند، آوانویسی شدند، ترجمه و از لحاظ دستوری آنالیز شدند و شیوه به صورت تطبیقی بود. مستندنگاری زبان کلیمیان انجام شد. دلیل شباهت زبان کلیمیان با اشعار باباطاهر، احتمالا به این دلیل است که هر دوی اینها بازمانده زبان قدیم همدان هستند. پس از مستندنگاری زبان کلیمیان، یعنی ضبط بعد با نرم افزار، آوانویسی و ترجمه شده و بعد این داده با هم مقایسه شده و نتایجی که به دست آمده، در اصل به ما ویژگیهای گویش قدیم همدان را نشان میدهد. گویش قدیم همدان با گویش فعلی همدان که فارسی محسوب میشود، متفاوت است. این زبان متعلق به غرب شمال بوده و نزدیک به گویشهای فلات مرکزی ایران و برای بازسازی این زبان دو منبع وجود دارد: فهلویات همدان و گویش کلیمیان همدان. هر دو منبع، مشکلات خاص خود را دارند و صددرصد با گویش قدیم همدان تطابق ندارند و در طول تاریخ در اثر برخورد زبانی، تحولات زیادی را دیدند. در کنار شباهتهای بیشمار، تفاوتهایی هم در گویش کلیمیان و فهلویات وجود دارد که به دلیل تماس زبانی است. شباهتهای تباری که در این دو منبع وجود دارد، ما را در بازسازی زبان قدیم همدان کمک میکند. نتیجه این که بازسازی زبان دقیق همدانی، غیر ممکن است اما بازسازی نسبی آن ممکن است.
- لازم به توضیح است ابیاتی که در «جامع الالحان» آمده است، این ابیات در قلب متون دیگر آمدهاند؛ یعنی اینطور نیست که کل کتاب فهلویات باشد. این ابیات آمدهاند و قبل از آنها معمولا اشاره میشود که این یا فهلویات است یا اُرامه یا به پهلوی نوشته شده، که در مورد «جامع الالحان» گفته میشود به گویش همدانی است.