یاد آن خطاط معمار

در بزرگداشت استاد علیرضا مددی

0

همدان‌نامه: زنده‌یاد «علیرضا مددی» سال ۱۳۴۰ در همدان به دنیا آمد. او از نوجوانی به آموختن خوشنویسی نزد استاد حسن دانشور و سپس استاد کیخسرو خروش پرداخت و یکی از برجسته‌ترین چهره‌های این هنر شد. در زمینه خوشنویسی چندین اثر کتابت کرده که جایگاه ویژه‌ای در بین اهالی این هنر یافته است. او همزمان با آموزش خوشنویسی به تحصیل در رشته معماری پرداخت و از دانشکده هنرهای زیبا فارغ‌التحصیل شد.

زنده‌یاد مددی یکی از استادان برجسته معماری در همدان بود و آثار متفاوتی در معماری این شهر به جای گذاشت. همچنین شاگردان بسیاری در زمینه معماری و خوشنویسی تربیت کرد. از شاگردان خوشنویسی او می‌توان به مجید قاسمی، امیر نوشمند، پوریا نوغان، مرتضی منصور، علی کیانی منش و محسن سروش اشاره کرد. این استاد برجسته در نخستین روزهای مرداد ۱۴۰۰ در همدان از دنیا رفت. یادش گرامی

*یاد هنرمند نجیب شهر

*احمد فتوت

*نقاش

احمد فتوت

آهوان گم شدند در شب دشت                                 آه از آن رفتگان بی برگشت

دوری غم بزرگی است. با بار خاطراتی که همیشه در قلب می‌ماند. چه باید کرد، وقتی که حتی دیوارهای خانه‌ات دلتنگ نبودنت هستند؟ دلتنگ کسی که با بودنش به دیگران کمال بخشید. پر نور و روشنگر بود و وقت رفتن سبکبال…

بدرود پرنده مهاجر. زمین برای تو کوچک بود، و آسمان تو را صدا می‌زد.

با دریغ و درد… مرگ پایان کبوتر نیست

دوستی مهربان به من پیشنهاد کرد چند سطری در احوال و اندیشه‌های زنده‌یاد «علیرضا مددی» بنویسم. عمیقا معتقدم که او در هاله‌ای از دور به ما نظاره می‌کند. خط و ربطش و معماری­اش که شیرین و دل‌گشاست. نیک می­دانست در چه مرحله‌ای از هنر دست یافته و پایگاه هنری‌اش در خوشنویسی و معماری کجاست. با این حال هیچ‌گاه جز فروتنی از او ندیدیم.

او از اسلاف خویش آموخته بود که متواضعانه با هرکس و هرکجا برخورد کند. او ستاینده نور و زیبایی بود هرگز از خط قرمز خود عبور نکرد. و در جبهه ایده‌های درخشان خود سال‌ها رنج برد، و بدون خستگی کار کرد و عشق ورزید. نهال دوستی نشاند و شاگردانی چه در خوشنویسی و چه در معماری تربیت کرد که رهرو راهش هستند و به بار نشسته‌اند…

او شیفته و دوستدار هنر بود. تمام عشق و علاقه‌اش در قلم و جوهر و طرح‌های معماری بود، آموخته بود چگونه بنویسد و چگونه طراحی کند. فارغ‌التحصیل معماری دانشگاه تهران بود. وارث شیوه کار معماران نامی قبل از خود چون مرحوم مهندس ضیاء الدین جاوید و مرحوم مهندس محمد قهوه‌ای و …

همواره از هر دو آن‌ها در کسوت سال بالائی یاد می‌کرد. و در زمان حیاتشان نیز عشق و احترام به آن‌ها ورد زبانش بود.

شاید دوست بدارید :

او هرگز اسیر شرایط مادی ساخت‌وساز در معماری امروز نشد، و زرق و برق مادیات نتوانست ساحت و سلامت معماری او را آلوده کند. به هنر نگاهی مقدس مآبانه داشت و همواره در اعتلای چنین ایده‌ای کوشا بود. نامش نامی بود و با تمام افق‌های باز نسبت داشت و همواره مظهر هنر ناب بود.

عارفی بود که عشق به هنر در وجودش رابطه عارفی پدر و فرزندی به وجود آورده بود و همیشه پاسدار این موهبت الهی بود. هم چون تمامی هنرمندان پیشکسوت به مرور زمان طرح‌هایش به ثمر رسید و پیشرفت‌های زیادی در آثار او مشاهده می‌شود. در خوشنویسی هم همین روش را لحاظ می­کرد و همان عشق و مهارت را به معماری داشت، به خط و ربط نظر داشت تا به اغنا برسد.

او در خوشنویسی نیز پدیده‌ای شگرف بود. و در میان معاصران نمی‌گویم، بی‌بدیل بود، اما در مقام مقایسه مقامی والا و استادی بی‌نظیر به شمار می‌آمد.

با مرگ «علیرضا مددی» یکی از طرفه‌ترین معماران و خوشنویسان از میان از میان ما رفت. چه زود بار سفر بست، افسوس…

همه بضاعتش خط و معماری و شاگردانش. و چه خط و معماری نجیب و فاخر از او به یادگار ماند که خود آبروی شهر و دیار و شناسنامه هنری این مرز و بوم است.

به راستی که فرزند خلف این دیار بود و اعتبار این ملک. شخصیت ساده و محجوب و صمیمی او در کار وی را در ردیف نوپردازان معرفی می­کرد. در طرح­هایش فکر و ایده‌هایش نمایان بود سبک و سیاق تکراری و مونتاژ نداشت. همیشه اصالت و نجابت معماری را پاسدار بود.

دوستان عزیز

علیرضا مددی نه تنها برایم یک خواهر زاده عزیز بلکه یک یار و رفیق ناب بود. همدلی که سال‌های سال در کنار هم بودیم و غم هم داشتیم.

این روزها زمزمه کننده خاطراتمان هستم آشکار و نهان مویه می­کنم. خاطره‌هایی در وجودم زنده می‌شود از روزهای دور و نزدیک، و به این بیت می­رسم:

هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود                             هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود

هرچه جز بار غمت بر دل مسکین من است                          برود از دل من وزدل من آن نرود

خاطرات را که ورق می‌زنم به روزهایی می­رسم، که با او و دیگر دوستان برای طراحی از طبیعت و بافت سنتی به بیرون و گاهی سفر می­رفتیم، و ساعت‌ها در کنار هم کار می­کردیم. حرف‌هایمان همه از جنس خط کشیدن بود و ترکیب‌بندی عناصر و گاهی هم رنگ. چه بگویم «خانه ویران شد و آن نقش به دیوار بماند».

واژه فقدان عجب معنادار شده و دنیای هنر تا ابد این فقدان را تجربه خواهد کرد. بی‌شک تا سال‌های سال اگر حرفی از معماری و خوشنویسی در همدان به میان آید، نام استاد علیرضا مددی نیز خواهد بود. او در کتابت بی‌نظیر و یگانه، تا آن‌جا که استادش کیخسرو خروش بارها زبان به تحسین برگشود…

نمی‌دانم این دل نوشته تسکین دردهایمان خواهد بود و این کلمات بی‌شکل تا کجا می‌توانند اندوه بی پایان ما را تسکین بخشد.

آسوده بخواب. سفرت به خیر جامد جان          معمار چیره دست، خطاط بی نظیر.

 

 

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.