یاد قاسم امیری

از مجموعه شعر «آسمانی در جیب» رونمایی شد

قاسم امیری از شاعران شناخته‌شده همدان بود که کتاب‌های «عمر، ماهور، ارغوان»، «کلید خورشید را بزن خوابم می‌آید»، «پدران دشنه پسران پهلو» و «آسمانی در جیب» از او به یادگار مانده است. امیری تابستان گذشته بر اثر نوشیدن آب آلوده همدان از دنیا رفت.

0

*ستایش مستقیمی

مراسم یادبود زنده‌یاد «قاسم امیری» شاعر همدانی و رونمایی از آخرین اثر او مجموعه شعر «آسمانی در جیب» برگزار شد.

این برنامه به همت هفته‌نامه همدان‌نامه، پایگاه خبری شهربان‌پرس، شهر کتاب همدان و انجمن شاهنامه‌خوانی چکاد روز پنجشنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۱ با حضور شاعران، فعالان فرهنگی، علاقه‌مندان و خانواده این شاعر، در شهر کتاب همدان برگزار شد.

این برنامه ششمین نشست از سلسله نشست‌های خوانش بود که حسین زندی، جعفر جامه‌بزرگ، نگین حقیقی‌صابر و مرتضی پرورش درباره شخصیت و شعر قاسم امیری صحبت کردند و سهند پاک‌بین، مرتضی صادقیان، مریم رازانی، آزاده چنگیزی و کاظم سبزی سروده‌های خود را به این شاعر تقدیم کردند. همچنین مهسا یعقوبی، مهدی مشفق، مهرداد نهاوندچی و علی احمدیان قطعاتی از اشعار قاسم امیری را برای حاضران خواندند. در مراسم یادبود قاسم امیری کاظم مرادی و شادی فریدونی چند تصنیف را در دستگاه ماهور برای حاضران اجرا کردند و بهنام بندر و محمد ثابت‌راد قطعاتی را با تنبک و تار برای حاضران نواختند.

قاسم امیری از شاعران شناخته‌شده همدان بود که کتاب‌های «عمر، ماهور، ارغوان»، «کلید خورشید را بزن خوابم می‌آید»، «پدران دشنه پسران پهلو» و «آسمانی در جیب» از او به یادگار مانده است. امیری تابستان گذشته بر اثر نوشیدن آب آلوده همدان از دنیا رفت.

راهی که طی شد

در ابتدای برنامه «حسین زندی» گفت: امروز به یاد دوست نازنین و شاعر گرانقدر، قاسم امیری، گردهم آمدیم و قرار است که دوستان امیری شعر بخوانند، خاطره بگویند و درباره این شاعر صحبت کنند. خوشبختانه کتاب جدید او مجموعه شعر «آسمانی در جیب» به چاپ رسیده است، اما ای کاش در زمان حیات او منتشر می‌شد.

او با اشاره به روند چاپ کتاب آسمانی در جیب افزود: کتاب به مشکلات زیادی برخورد کرد. روند چاپ این‌گونه بود که اشعار را زنده‌‌یاد قاسم امیری انتخاب کرده بود و ما کتاب را به دوستان دادیم که بخوانند، سپس صفحه‌بندی شد و برای مجوز گرفتن آن‌را فرستادیم و  ۹شعر آن شامل ممیزی شد و برداشته شد. از آن‌جا که با سلیقه امیری آشنا بودیم و می‌دانستیم که دوست نداشت اثرش سانسور شود، شعرها را برداشتیم و دوباره برای دریافت مجوز فرستادیم. البته کتاب مشکلاتی نیز داشت؛ مثلا اشعار تکراری داشت و ما نیز دقت نکرده بودیم و دوستان زحمت کشیدند و بارها و بارها این کتاب را خواندند که حداقل بی‌نقص باشد. چون وسواسی که امیری داشت باعث می‌شد دقیقه به دقیقه اشعارش را تغییر دهد. به همین دلیل، روند اخذ مجوز طولانی شد و این کتاب در زمان حیات قاسم امیری به چاپ نرسید.

زندی در ادامه از مرتضی صادقیان، یکی از شاعران همدانی دعوت کرد تا قطعه شعری را برای امیری بخواند. صادقیان با بغضی که گلویش را می‌فشرد شعری که برای قاسم امیری سروده بود برای جمعیت خواند.

تلقی غم روزگار

در ادامه این نشست، حسین زندی از جعفر جامه‌بزرگ، یکی از دوستان نزدیک قاسم امیری دعوت کرد. جامه‌بزرگ با خوانش بیتی از سعدی با عنوان «به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن/ که شبی نخفته باشی به درازنای سالی» گفت: قاسم امیری به حکایت نوشته‌هایش، تلاقی غم روزگار و رنج شخصی‌اش بود که در این سوز سرمای بیرون آتش جوع درون به قول اخوان، تنها به گفتن می‌توانست جان به در ببرد. کلمه که از اول بود، برای منِ شرقی، شهرزاد شد که بگویم تا زنده بمانم. و قاسم امیری گفت و او که اول غرق کلام دیگران بود و تبلور احساسش در کلام شاملو، چنان‌که اگر مه بود، بیابان را سراسر می‌گرفت. کلاغ که پر می‌زد دو بال قیچی بود که قسمتی از آسمان مات را می‌برید تا آفتاب به گندم‌زار بتابد. اما بیان حس از زبان دیگران تا حدی است که حست متفاوت و زخمت عمیق‌تر نشده باشد و در قاسم امیری شد. چونان‌که با چسب و پماد دیگران التیام نمی‌یافت و کلمه‌ها را از زیر پاشنه چکمه‌ها بیرون می‌کشید. کسی که شعر نمی‌ساخت و شعر بیان زیستی‌اش بود. اما آیا قاسم امیری تنها شاعر رنج بود؟ با آن چهره تکیده و قامت نحیف؟ نه، شاعر می‌باید عاشق باشد و شعر تجلیل آن جلیل است. به قول خودش: «من وام‌دار یک شاخه گل سرخ و مزین به لبخند بانو، آه ازین بیداری مسکین. آه از این خواب محال، دریغ از سایه‌سار بید. بانو؛ من از باغ هزار سرو آمده‌ام، تو از یکی تبر. در حضور عشق دروازه‌ها گشودنی است».

گفتن برای مخاطب

وی ادامه داد: بدون مخاطب، کلام به انعکاسی به تاریکی فرو می‌رود و گفتن اگر هم برای سایه باشد، در سایه نمی‌ماند و نویسنده‌اش را به هند می‌کشاند تا چند چاپ سنگی از بوف کور را برای مخاطب‌هایش تکثیر کند. پس مخاطب اگر شبش به درازنای زندگی‌اش تاریک و سرد شد، در کنار تو در روبه‌روی توست. هم‌چنان که در آخرین پیامش برای من نوشت: «نگاه مشترک، غم مشترک، جان مشترک، تقابل آسمان و زمین را با چشم جان دیدن، زمین زیر پاشنه فقر چه بی‌شکوه و آدمی در هیبت سیزیف، چه بی‌حماسه». به همت دوستان همین‌ها که این مراسم و برنامه‌های قبل را برگزار کرده‌اند، قاسم امیری توانست نوشته‌هایش را چاپ کند، مخاطب‌هایش را پیدا کند و پرشورتر بنویسد. اما دریغ در اوج شور نوشتن و شانه‌تکاندن، مرگ در قالب مرضی کوچک به سراغش می‌رود، او نگاهش می‌کند، با ته خنده‌ای پروانه‌ای می‌پرد، مرگ در مقابل مرگ می‌نشیند.

دوستانه

در ادامه این مجلس از کاظم سبزی دعوت شد تا آن شعری که خود شاعر دوست داشت را برای حاضرین بخواند. پس از کاظم سبزی، به ترتیب، سهند پاک‌بین و آزاده چنگیزی دعوت شدند و آنان نیز شعری را تقدیم جمعیت کردند. در این بخش حسین زندی از شادی فریدونی و کاظم مرادی دعوت کرد تا چند تصنیف برای حاضران بخوانند.

پس از اجرای این زوج، از نگین حقیقی‌صابر دعوت شد تا از مجموعه قبلی قاسم امیری شعری بخواند او گفت که شعر متنی از قاسم امیری پیدا کرده و آن را نیز خواند. سپس از مریم رازانی دعوت شد. او گفت: که شاعر نیستم و به خود اجازه نمی‌دهم که در حضور این همه شاعر بزرگوار نام خودم را شاعر بگذارم. در گذشته قاسم امیری چند قطعه شعر از اینستاگرام برایم ارسال کرده بود، اما متأسفانه به آن‌ها دسترسی پیدا نکردم. ما چندسال گذشته در جمعی چهارنفری نشسته بودیم که اکنون ۳ نفر از آن‌ها نیستند. کوروش رضاپور، قاسم امیری، زنده‌یاد مهیمنی و من که این شعر خوانده شد. مریم رازانی در ادامه این شعر را به یاد آن سه مرحوم خواند.

مهسا یعقوبی نفر بعدی بود که شعری از کتاب آسمانی در جیب را برای میهمانان خواند. پس از او از مهدی مشفق دعوت شد، مهدی مشفق یکی از دوستان قدیمی قاسم امیری بود او نیز از دوستان مشترک خودش و قاسم امیری پی در پی دعوت می‌کرد تا شعری را به قاسم امیری تقدیم کند. در ابتدا از نفیسه دعوت کرد. سپس از علی احمدی خواست تا نامه‌ای که امیری به دنیا نوشته است را بخواند. سپس از گلنوش و مهرداد نهاوندچی دعوت شد تا شعرشان را به امیری تقدیم کنند. در آخر از سینا دعوت کرد و سینا گفت که شعری ندارد بخواند پس خاطره‌ای قدیمی تعریف کرد.

در بخش پایانی برنام از بهنام بندر و محمد ثابت‌راد دعوت شد تا با تار و تنبک قطعاتی را نواختند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.