یاد یار مهربان
*همایون محمودی
طیب عزیز، همکلاسی، دوست و همسفر بسیار مهربان و هنرمند با رفتنش ما را واقعا در شوک فرو برد. من هنوز طیب را با همان چهرهای که حدوداً سی سال پیش در جمع بچههای گرافیک ورودی ۷۰ دور هم جمع شده بودیم، بهخاطر دارم؛ مشتاق، خونگرم و مهربان.
شاید اشتیاق برای یادگیری مهمترین مشخصه طیب عزیز بود. در هر کلاس و نمایشگاه هنری نزدیکتر از همه به استاد و سخنران جلسه میایستاد و بهخوبی همه چیز را با جزئیات گوش میکرد و اگر ابهامی برایش وجود داشت، حتماً سوال میکرد. تا همین اواخر که خودش بهخوبی از وضعیت بیماریش خبر داشت و من از آن بیاطلاع بودم، در پیامی از من تفاوت مدادرنگیهای پلی کروم و معمولی را سوال کرد و من هم تا آنجایی که اطلاع داشتم، برایش توضیح دادم.
شاید عجیب باشد که بدانی فرصت زیادی برای ماندن نداری، اما هنوز بخواهی که بیشتر بدانی و بیشتر یاد بگیری. و باز این را هم اشاره کنم که در خصوص مسائل اجتماعی و تاریخی بسیار مطالعه میکرد و نتایج آن را با دیگران به اشتراک میگذاشت. موضوعات این مباحث اغلب راهنمای داشتن یک جامعه ایدهآل بود. متأسفانه شاید امروزه مردم کمتر حاضر به خواندن متن های طولانی باشند، اما در خصوص مباحثی که او به اشتراک میگذاشت، من بهدلیل جذابیت و آموزنده بودن آن موضوع، هرگز هیچ نکتهای از آن را از دست نمیدادم. او عاشق موسیقی و آواز سنتی بود و استاد شجریان را ستایش میکرد. گاهی هم در سفرهای دانشجویی ما را از صدای خوبش بهرهمند میکرد.
در انتها یاد طیب عزیز را گرامی میدارم و کاش در دیداری که بچههای خوب گروه چند ماه پیش ترتیب داده بودند، من هم حضور داشتم و فرصتی برای یک خداحافظی آخر فراهم میشد.