یلدا و شب چلّه؛ بازمانده جشنهای باستانی دی ماه
*محمدمهدی احدیان
*مدیر انجمن ایرانشناسی شاخه همدان
*کارشناس ارشد فرهنگ و زبانهای باستانی
آئین یلدا و شب چلّه در آذرماه ۱۴۰۱ توسط ایران و افغانستان در زمره میراث جهانی یونسکو ثبت شد و جشن سده نیز در آذرماه ۱۴۰۲ توسط ایران و تاجیکستان به ثبت جهانی رسید. درباره یلدا گفتهها و شنیدهها بسیار است، این نوشتار میکوشد از زاویهای تازهتر به آئین شب چله و یلدا بپردازد.
انسانها از هزارههای دور با زمان و گردش سال آشنا بودند و میدانستند که گذر زمان در طبیعت نمودی دایرهای دارد؛ مثلا خزان تکرار میشود، آمدن سرما تکرار میشود و وضعیت ماه و خورشید و ستارگان و ظهور صورتهای فلکی تکرارشونده است و همه اینها که با یکدیگر نیز هماهنگی دارند، در ذهن انسانها مفهوم سال را پدید آوردند. احتمالاً قدیمیترین تقسیمبندی سال نزد ایرانیان، دو فصل سرد و گرم بود اما چهار روز قابل سنجش نیز در سال وجود داشت که دو روز آن شاخصتر و قابل درکتر بود: انقلاب زمستانی، یعنی طولانیترین شب و کوتاهترین روز سال که از آن زمان به بعد، شبها رو به کاهش میگذاشتند، و برعکس این وضعیت که انقلاب تابستانی بود، یعنی طولانیترین روز و کوتاهترین شب سال، و از آن پس، کاهش طول روز آغاز میشد. امروزه با محاسبهای ساده میتوان دید که مثلاً شب یلدای ۱۴۰۲ در تهران، ۱۴ ساعت و ۱۷ دقیقه و ۱۲ ثانیه است که از شبهای قبل و بعد، طولانیتر است. ایرانیان احتمالاً سال را از آغاز زمستان و انقلاب زمستانی یعنی یلدا شروع میکردند و واژه سال با واژه سرد از یک ریشه است. با پدیدارشدن ستاره شِعرای یَمانی در آسمان که آریاییان آن را «شباهنگ» مینامیدند نیز درمییافتند که فصل خشک تابستان رو به پایان است و باران فراخواهد رسید.
با پیدایش کشاورزی، گردش زمان و نگاهداشت حساب فصلها و ماهها اهمیت یافت زیرا زمانِ شُخم و کاشت و دِرو مهم بود و از آن پس انسانها انواع تقویمها را برای نگاهداری و سنجش زمان سال پدید آوردند. آریاییان نیز پس از آنکه در گستره ایران زمین زندگی کشاورزی را پیش گرفتند، تقویم خویش را با ماههای ۳۰ روزه خورشیدی تنظیم کردند و اولین ماه سال را که با انقلاب زمستانی آغاز میشد، «دی» نامیدند که واژهای مقدس بود و به خدا اشاره داشت. بعدها و احتمالاً در دوران ماد و هخامنشی، آغاز سال را به اول بهار و اعتدال بهاری انتقال دادند اما واژه «دی» در تقویم زردشتی بر جای خویش باقی ماند. در گاهشماری خورشیدی از موقعیت قرار گرفتن خورشید در مقابل یکی از ۱۲ صورت فلکی میتوان هر برج ۳۰ روزه را تشخیص داد و تقویم سالیانه را با انقلابهای زمستانی و تابستانی و اعتدالین بهاری و پاییزی به دقت تنظیم کرد و بدین ترتیب زمان را مهارکرد. تقویم دقیق، رابطه انسان با طبیعت را تنظیم میکرد، زندگی کشاورزی را نظم میبخشید، زمان کار و تعطیل و هنگام مالیات و خراج را مشخص میکرد و روزهای جشن و نیایش و آداب هر ماه و هر روز را مرتب و معیّن میساخت. در عین حال، فلات ایران سرزمینی سردسیر بود و ایرانیان تقریباً پنج ماه سال (از پنجم آبان ماه به بعد) را زمستان میدانستند و این مدت را که در آن کشاورزی تعطیل میشد و گیاه و دام و انسان در معرض سرما و گرسنگی و آسیب و مرگ قرار میگرفت، به دورههایی تقسیم میکردند و آئینهایی به جای میآوردند تا آسان تر بگذرد و آن را به سلامت بگذرانند. خورشید در آذرماه در صورت فلکی قوس یا کمان قرار دارد اما قوس در فرهنگ عامه ما ایرانیان تاکنون معنی سرما میدهد و کمتر کسی میداند که قوس نام یک صورت فلکی است. به نوشته ابوریحان بیرونی، ایرانیان در این ماه به آئینهای آتش میپرداختند و «آذرجشن» برگزار میکردند. آخرین شب ماه قوس یا آذر، «طولانیترین و تاریکترین» شب سال بود که آن را بسیار شوم و نحس میدانستند و یلدا در زبان و ادب فارسی مشخصاً به همین دو صفت اشاره دارد. دیرزمانی است که مردمان ایران زمین این شب طولانی را که «شب چله بزرگ» است با یکدیگر میگذراندند تا شومی و نحوست آن شکسته شود. رسم دورهمی شب چله تا این زمان در سرزمینهای ایرانی از دورترین نقاط افغانستان و آسیای مرکزی تا سراسر ایران و قفقاز برقرار است و حتی در مناطقی از گستره ایران زمین که تقویم میلادی برقرار است، مراسم این شب با نام «چلّه» در موقع خود برگزار میشود. به باور نگارنده، آئین شب چله، بازمانده و چکیده آئینهای متعددی است که در ایران باستان در دی ماه، با گاهشمار مقدس ساسانیان برگزار میشده است. در ایران باستان که هریک از سی روز ماه، نامی ویژه داشت، هرگاه نام روز با نام ماه برابر میشد، آن روز را جشن میگرفتند. مثلا در روز مهر از ماه مهر، جشن مهرگان برگزار میشد و در روز تیر از ماه تیر، جشن تیرگان. جالب است که دی ماه، چهار روز همنام با خود دارد؛ روز اول، هشتم، پانزدهم و بیست و سوم. بنابراین آیین احتمالیِ شب چلّه، به جشن روز اوّل دی متّصل میشد. به نوشته ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه، روز اول دی را «خرم روز» مینامیدند و ماه دی را «خورماه» میگفتند. نیک میدانیم که خورماه یعنی «ماهِ خورشید»؛ و میدانیم که خورشید که در آذر به ضعف و پیری رسیده بود در دی ماه، نو میشود و هر روز ماناتر شده و بیشتر در آسمان دیده میشود و بدین سبب، سرما و تاریکی پیوسته شکستهتر میشود. جالب است که در دی ماه که هنگام طغیان برف و سرما بوده است مجموعاً یازده تا پانزده روز به تناوب، انواع جشن برگزار میشده است و میدانیم که جشنها در اصل با نیایش نیز همراه بوده و ابزاری جمعی برای دگرگونسازی تقدیرِ بَد و سرنوشت شوم بودهاند که از آسمان به زمین میرسید. شب چلّه از دورترین زمانی که آن را میشناسیم، در همه جا با نشستن دور کرسی یا کنار آتش خانگی و دور سفره خوراکیهای گیاهی و میوههای خشک و تَر همراه بوده است که مشخصاً به آئینهای برکتبخشی در کشاورزی و شکستن تقدیر بَد اشاره دارند. به نوشته ابوریحان بیرونی در جشن روز اولِ دی، همه ایرانیان با یکدیگر برابر میشدند و در یک سفره با هم غذا میخوردند؛ زیرا باور داشتند همه مردم از هر شغل و طبقه و رده از بالا تا پائین به هم وابستهاند و پیوستهاند و به یکدیگر احتیاج دارند. این روایت نشان میدهد که در این روز سعی میکردند به نظم کیهانی بازگردند و خود را با آغاز دوباره گردش زمان، هماهنگ کنند. همچنین روزهای ۸ و ۱۵ و ۲۳ که دی نام داشت را جشن میگرفتند. روز یازدهم دی، روز خور (خورشید) نام داشت و به نوشته ابوریحان، در دی ماه این روز را جشن میگرفتند. احتمالاً این روز بدین دلیل جشن بوده است که دی ماه را «ماه خورشید» نیز مینامیدند و روز و ماه همنام میشدند.
نمیدانیم در جشن «روز خورشید» در ۱۱ دی چه مناسکی برگزار میشد و این جشن چه کیفیتی داشته است اما ردپای این جشن را میتوانیم در کاربرد میوههای سرخ رنگ در سفره شب چله و به طریقی دورتر و پیچیدهتر در حضور نام «یلدا» که به خورشید اشاره دارد مشاهده کرد. علاوه بر آن، تمام فلسفه آئین شب چله و یلدا، به انقلاب زمستانی و نو شدن خورشید در دی ماه، در این نقطه از چرخه زمان سالانه بازمیگردد. میان بسیاری از اعمالی که در شب چله که انجام میدهیم با جشنهای دی از جمله ۱، ۱۱ و ۱۶ دی ماه در ایران باستان ارتباط دیده میشود. بنابر نوشتههای ابوریحان بیرونی، ایرانیان روز ۱۶ دی ماه را روزی مرتبط با اقبال و شانس برای آرزوهای افراد و بخت کشاورزی در سال آینده میدانستند و باور داشتند که در چنین روزی گاوی در آسمان پدیدار میشود، هرکس بتواند آن را ببیند، آرزویش برآورده میشود، یا شبح گاوی سفید در کوه پدیدار میشود که اگر دو بار صدا کند در سال آینده فراوانی و اگر یک بار صدا کند خشکسالی خواهد شد و سپس پنهان میشود. این باورها شباهت بسیار به رسم فال زدن شب چله در روزگار ما دارد که به شکل فال کوزه و فال حافظ برگزار میشود. به نوشته ابوریحان بیرونی ایرانیان باور داشتند اگر کسی در این روز، صبح برخیزد و پیش از سخن گفتن با کسی، میوه «بِه» بخورد و «ترنج» را ببوید آن سال را به خوشی و فراوانی میگذراند که شباهت بسیار دارد به رسم هندوانه خوردن ما و این باور که خوردن هندوانه در شب چله باعث میشود در زمستان سرما نخوریم و زمستان را به سلامت بگذرانیم.
ابوریحان بیرونی نوشته است دیوها بعد از کشته شدن جمشید به دست ضحاک، در روز ۱۶ دی کوشیدند بر مردم و خانههایشان بلا نازل کنند، پس مردم برای در امان ماندن از شر دیوها، گروههایی از خود را مأمور ساختند که خدا را یاد کنند و صاحب خانهها را ثنا گویند و شب نخوابند، از این رو در این زمان رسم در زدن خانهها و آواز خواندن برای صاحبخانهها انجام میشود. مراسمی که ابوریحان روایت کرده است شباهت بسیار به رسم شبنشینی شب چله و زدودن نحسی طولانیترین شب سال با دورهمی و خواندن قصه و آواز دارد. یکی از آداب مرسوم در شب چله در سراسر ایران و افغانستان، فرستادن تحفه و هدایای مختلف توسط خانواده داماد برای دخترانی است که به تازگی نامزد شده و در آستانه زندگی نو و گشوده شدن بخت زندگی هستند. میتوان این رسم را با باوری کهن و البته در زمینه کشاورزی مرتبط دانست که ابوریحان بیرونی از شانزدهم دی ایران باستان روایت کرده است. او نوشته است، جمشید سواری را دید که گاو او از هفت گوهر ترکیب یافته بود و هر کسی را نام میبُرد و از فروغ خود به آنان میبخشید. جم پرسید تو کیستی؟ سوار گفت: من «بخت» هستم، و بخت و اقبال میان مردم تقسیم میکنم امّا زر و سیم را به کسی می دهم که خود زر و سیم دارد.
همزمانی شب چله و یلدا با جشن کریسمس نیز بیدلیل نیست. انقلاب زمستانی و تولد خورشید در اول دی ماه، نزد ایرانیانی که آیینهای مربوط به ایزد مِهر (میترا) را برگزار میکردند اهمیتی ویژه داشت زیرا مهر، ایزدی بود که با خورشید همراه بود. پس از سقوط هخامنشیان به دست اسکندر مقدونی، اسطورههای ایزد مهر بیش از پیش در آسیای صغیر و شام و قلمرو سلوکیان رواج یافت تا آنجا که در سده ۲ تا ۴ میلادی کیشی با محوریت میترا شکل گرفت و در سراسر امپراتوری روم از سوریه و یونان تا ایتالیا و انگلیس و آلمان گسترش یافت. میترائیسم به شکلی رازآلود بین باورمندانش، اسطورههای ایرانی میترا را با گاهشماری و طالعبینی و صورتهای فلکی مرتبط میساخت و ۲۵ دسامبر را به عنوان «تولد خورشید شکستناپذیر» جشن میگرفتند. مسیحیت که در قرن چهارم میلادی در امپراتوری روم رسمیت یافت، مناسک و مناسبتهای تقویمی کیش میترا را پذیرفت و روز تولد میترا را روز تولد مسیح قرار داد؛ درحالیکه روایات دینی، تولد مسیح را در زمانی شرح دادهاند که به روزهای آغاز زمستان شباهت ندارد و به ماه شهریور شبیه است. بنابراین کریسمس که به دلیل انواع اختلافات تقویمهای قدیمی، بهجای اول دی ماه در چهار دی ماه (۲۵ دسامبر) قرار داده شده است، ریشه در گاهشماری شب چله و یلدا و انقلاب زمستانی نزد ایرانیان دارد. واژه «یلدا» نیز که در سده اخیر و بهویژه دو دهه گذشته شهرت عام یافته و همدوش شب چلّه به کار میرود، احتمالاً از دوره ساسانیان از طریق ایرانیان سُریانی زبان و ترسایان ایرانی به شب زایش مسیح اطلاق شده و به زبان فارسی راه یافته است. سُریانی یکی از مهمترین زبانهای ادبی و دیوانی و علمی ایران بود که از دوره هخامنشی تا غزنوی به مدت دو هزار سال در ایران بین نخبگان و شاهان و اهل قلم رواج داشت و با رواج زبان عربی در ایران قابل قیاس و با آن از یک خانواده است.
چهل روز پس از شب چلّه، هنگام برگزاری جشن سده است و روز بعد، چله کوچک آغاز میشود. چلّه کوچک برخلاف نامش فقط بیست روز طول میکشد و چنین مینماید که دوره چهل روزه سرما شکسته و نیمجان شده است. بدینگونه با آذرجشن و جشنهای دی و بهمن که همسان با چله بزرگ، جشن سده و چله کوچک بودهاند، سه ماه سرد زمستانی سپری شده و اسفند آغاز میشد که نزدیک بهار است. بنابراین آئین شب چله که شروع چله بزرگ برای ما است، مجموعهای از جشنها و باورها و آداب بسیار کهن را در خود دارد که روزگارانی دراز با تقویم یزدگردی به طور مفصل «در دی ماه» برگزار میشدند تا «طولانیترین شب سال را به جشن سده» در دهم بهمن متصل کنند. برگزاری جشنهای زمستانی و آئینهای متعدد در دی ماه و باورهای همراه با آنها کوشش برای مهار زمان و معنابخشی به آن و نیز پروردن امید به منظور غلبه بر دشواریهای طبیعت در دوره تاریک و سرد زمستان بوده است، تا زندگی ایرانیان با امید و شادی تداوم یابد و باز در آستانه فصل گرم و «نوروز» قرار گیرند و آماده کِشت و کار و پرداخت خراج و مرزداری و احداث راه و قنات و آبادانی دوباره زمین شوند.