یک بوق ده بوق صدها بوق، این سو آن سو هر سو پلیس!
*فرزاد سپهر
*خبرنگار
یکی میگفت انگار ماشینش رو با بوق خریده، یکی دیگه میگفت حالا انگار اگه بوق بزنه راه باز میشه و باز صدای ممتد بوق از طرف رانندهای بیاعصاب و کلافه شده از راهبندان باعث میشد تحمل شلوغی خیابان سختتر بشود و باز بوق و بوق و بوق. جالب آنکه آقایان پلیس در سمت دیگر میدان سابق و چهارراه جدیدالتأسیس، دست بر تلفن همراه که حکم صادرکننده قبض جریمه را دارد و جای هیچ بحث و اعتراضی نمیگذارد به تماشای تراکم خودروها و رانندههای بیاعصاب ایستادهاند. حالا بوق چه وقت میتواند راه باز کند و راهگشا باشد، خدا عالِم است!
آرامتر میشویم
در شرایط امروز ایران، بانوی راننده، احترام و حق بیشتری از شهروندان و همشهریان میطلبد تا به وقت راندن، آرامش بیشتری به شهر و جامعه ببخشد. تندروی و ناخوشی در رانندگی هیچ دلیل و محلی از اِعراب توسط لااقل مردان راننده ندارد. به تجربه ثابت شده بانوی راننده مراعات بیشتر و حواسجمعی بیشتری نسبت به مرد راننده عجول دارد، پس رانندگی او حکمِ آرامش میدهد هم به خودش و هم به دیگر سرنشینان خودرو. ما کنار زنان ایران به تجلی زندگی میرسیم و در شهر و خیابان هم به آرامی پیش میرویم.
پیشتازان خیابان
تعریفهای مادر و پدر از سریالهای هیجانانگیز تلویزیونی پخش شده در اواخر دهه پنجاه معمولا به تکرار یک نام میرسید: پیشتازان فضا! این سریال با صداهای ماندگار همچون جناب محمود قنبری به جای کاپیتان کرک همچنان خاطرهانگیز است. رانندگی در شرایط امروز با افزایش تولید خودرو بیشباهت به هدایت سفینه توسط فضانورد نیست؛ چراکه انگار هر چقدر از لابلای خودروها بتوانی خود را زودتر به چراغ قرمز و سپس مقصد برسانی میتوانی مدال افتخار به سینه بزنی و پیشتاز خیابان بشوی!
شما بفرمایید
یکی میگفت همه جا، دنبالِ گرفتن حقات باش مگر توی رانندگی، این جا تنها جایی هست که اتفاقا بگذار حقات را بخورند و پایمال کنند! راست میگفت چون تصادف و تعمیر خودرو ارزش وقت گذاشتن و گرفتار شدن ندارد و میشود با چند دقیقه صبوری و تحمل رانندگیهای بیاعصاب خودروهای همشهریها از این مکافات نجات پیدا کرد. پس میشود با یک عبارت ساده، کاسه صبوری به دست گرفت و پیاله وقت به رانندههای عجول و عاجل تعارف کرد و همچنان گفت: شما بفرمایید!
اهالی خیابان یکطرفه
دوست هنرمند و کاربلد، فیلمساز سینمای مستند، مهدی باقری، فیلمی با نام «اهالی خیابان یکطرفه» درباره خیابان سیتیر یا همان قوامالسطنه در تهران ساخته است. این مستند قابل توجه، با تصاویری ماندگار به روایت ساکنان یا در واقع ساکنان منتخب کارگردان و بیان بخشی از ماجراهای این خیابان تاریخی میپردازد. استفاده از مستندسازی برای دانستن تاریخ و فرهنگِ بخشی از شهر، میتواند شهروندان را برای عبور آن هم به شکل سریع و سرسامآور امروز، دچار تردید کند.
اگر بدانیم خیابانهای تاریخی همدان هر کدام چه ماجراهایی در سینه دارند، شاید با آرامش بیشتری، گذر از خیابان را لااقل بجای خودرو به پاهایمان بسپاریم و پای پیاده از خیابان بوعلی و خواجه رشید و عباسآباد و باباطاهر و شیرسنگی بگذریم. آن وقت، هم تراکم کمتر ترافیکی شاهد هستیم و هم مردان پلیس باید وقت بیشتری برای جریمهکردن و دنبال کردن راننده و خودروی خلافکار بگذارند.
یک تلفن سه رقمی، ۱۹۷
خلاصه همیشه، در بر یک پاشنه نمیچرخد. اصلا شاید آقای پلیس اشتباه کند و در گیر و دار ترافیک و ازدحام، به اشتباه راننده را جریمه کند. آن وقت چه باید کرد؟ پاسخ میشود تلفن سه رقمی ۱۹۷ با قولِ محرمانهبودن تماس و موضوع مطرح شده و نام شکایتکننده از پلیس خاطی. لااقل اگر همین شماره سه رقمی را بلد بودم، وقتی ساعتی بعد با پیامک، متوجه اشتباه پلیس در جریمه کردن خودروی پارک شده روبروی بانک ملی شعبه مهدیه میشدم به جای ای داد! اشتباه کردی آقای پلیس، همان موقع تلفن را برمیداشتم و اشتباه او را میگفتم و حالا از چگونگی به نتیجه رسیدن و به نتیجه رساندن تماس با شماره ۱۹۷ مینوشتم تا بدانیم مسئولیت ترافیک و ازدحام یک امر دو طرفه است هم پلیس و هم راننده هر دو کنار هم به باز شدن راهِ آرامش در خیابانهای شهر کمکرسان هستند.